Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (18 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
prim
U
رسمی وخشک بودن خود را گرفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
prim
U
نوار ابیض رسمی وخشک
contain
U
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contained
U
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contains
U
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
stand on ceremony
<idiom>
U
رسمی بودن
informality
U
غیر رسمی بودن
dry continental - arid
U
نواحیگرم وخشک
to rub dry
U
مالیدن وخشک کردن
to go off the boil
U
جوشیدن وخشک افتادن
pokerface
U
قیافه گرفته وخشک بیعلاقه
haberdine
U
نمک زده وخشک شده
crape fish
U
ماهی روغن نمک زده وخشک
karoo
U
قطعه زمین صاف مرتفع وخشک افریقا
karroo
U
قطعه زمین صاف مرتفع وخشک افریقا
flitch
U
دنده خوک نمک زده وخشک کرده
tedder
U
ماشین مخصوص پخش وخشک کردن علف درو شده
to pick up a language.
<idiom>
U
زبانی را مثل آب خوردن یاد گرفتن.
[از روش های غیر رسمی مثل گوش کردن به حرف بومی های آن زبان]
pace
U
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paces
U
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paced
U
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
holding
U
گرفتن بازیگر ماندن غیرمجاز توپ والیبال در دست صیقلی بودن مسیرگوی بولینگ
returned
U
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
return
U
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returns
U
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returning
U
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
officious
U
نیمه رسمی شبهه رسمی
review
U
بازدید رسمی یاسان رسمی
reviewed
U
بازدید رسمی یاسان رسمی
reviewing
U
بازدید رسمی یاسان رسمی
reviews
U
بازدید رسمی یاسان رسمی
officiary
U
مامور رسمی مقام رسمی
solemn form
U
در CL تصدیق وصیتنامه یا از طریق رسمی یعنی در دادگاه است یا ازطریق غیر رسمی یا عادی است که توسط دفاتر اسنادرسمی به عمل می اید
exchange devaluation
U
تنزل رسمی قیمت ارز تضعیف رسمی ارز
to take medical advice
U
دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person .
U
مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate
U
سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
to have short views
U
د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
clams
U
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
grips
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripping
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
grip
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
clam
U
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
to seal up
U
درز گرفتن کاغذ گرفتن
calebrate
U
جشن گرفتن عید گرفتن
take in
<idiom>
U
زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
gripped
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
slag
U
کفه گرفتن تفاله گرفتن
up to it/the job
<idiom>
U
مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
to mind
U
مراقب بودن
[مواظب بودن]
[احتیاط کردن]
corresponds
U
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
corresponded
U
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
correspond
U
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumbering
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumber
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
to be in one's right mind
U
دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
outnumbers
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbered
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
belonged
U
مال کسی بودن وابسته بودن
belongs
U
مال کسی بودن وابسته بودن
reasonableness
U
موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
fits
U
شایسته بودن برای مناسب بودن
to be in a habit
U
دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
fittest
U
شایسته بودن برای مناسب بودن
fit
U
شایسته بودن برای مناسب بودن
to be hard put to it
U
درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
validity of the credit
U
معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
to look out
U
اماده بودن گوش بزنگ بودن
look out
U
منتظر بودن گوش به زنگ بودن
lurked
U
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurking
U
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurks
U
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurk
U
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
To be on top of ones job .
U
بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
belong
U
مال کسی بودن وابسته بودن
monitor
U
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitored
U
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitors
U
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
include
U
شامل بودن متضمن بودن
pertained
U
مربوط بودن متعلق بودن
appertained
U
مربوط بودن متعلق بودن
abler
U
لایق بودن مناسب بودن
depends
U
مربوط بودن منوط بودن
appertains
U
مربوط بودن متعلق بودن
depended
U
مربوط بودن منوط بودن
depend
U
مربوط بودن منوط بودن
pend
U
معوق بودن بی تکلیف بودن
slouch
U
خمیده بودن اویخته بودن
conditionality
U
شرطی بودن مشروط بودن
disagrees
U
مخالف بودن ناسازگار بودن
discord
U
ناجور بودن ناسازگار بودن
look for
U
منتظر بودن درجستجو بودن
slouched
U
خمیده بودن اویخته بودن
appertain
U
مربوط بودن متعلق بودن
pertains
U
مربوط بودن متعلق بودن
disagreeing
U
مخالف بودن ناسازگار بودن
disagreed
U
مخالف بودن ناسازگار بودن
disagree
U
مخالف بودن ناسازگار بودن
appertaining
U
مربوط بودن متعلق بودن
ablest
U
لایق بودن مناسب بودن
abuts
U
مماس بودن مجاور بودن
want
U
فاقد بودن محتاج بودن
precedes
U
جلوتر بودن از اسبق بودن بر
precede
U
جلوتر بودن از اسبق بودن بر
haze
U
گرفته بودن مغموم بودن
stravage
U
سرگردان بودن بی هدف بودن
on guard
U
مراقب بودن نگهبان بودن
agree
U
متفق بودن همرای بودن
agreeing
U
متفق بودن همرای بودن
includes
U
شامل بودن متضمن بودن
slouches
U
خمیده بودن اویخته بودن
moons
U
سرگردان بودن اواره بودن
moon
U
سرگردان بودن اواره بودن
to be due
U
مقرر بودن
[موعد بودن]
slouching
U
خمیده بودن اویخته بودن
abut
U
مماس بودن مجاور بودن
abutted
U
مماس بودن مجاور بودن
inhere
U
جبلی بودن ماندگار بودن
wanted
U
فاقد بودن محتاج بودن
agrees
U
متفق بودن همرای بودن
governs
U
نافذ بودن نافر بودن بر
consists
U
شامل بودن عبارت بودن از
consisting
U
شامل بودن عبارت بودن از
owes
U
مدیون بودن مرهون بودن
consisted
U
شامل بودن عبارت بودن از
consist
U
شامل بودن عبارت بودن از
to stand for
U
نامزد بودن هواخواه بودن
pertain
U
مربوط بودن متعلق بودن
having
U
مالک بودن ناگزیر بودن
owed
U
مدیون بودن مرهون بودن
stravaig
U
سرگردان بودن بی هدف بودن
urgency
U
فوتی بودن اضطراری بودن
resides
U
ساکن بودن مقیم بودن
resided
U
ساکن بودن مقیم بودن
reside
U
ساکن بودن مقیم بودن
have
U
مالک بودن ناگزیر بودن
owe
U
مدیون بودن مرهون بودن
governed
U
نافذ بودن نافر بودن بر
govern
U
نافذ بودن نافر بودن بر
formal
U
رسمی
solemn
U
رسمی
official
U
رسمی
institutional
U
رسمی
orthodox
U
رسمی
formmal
U
رسمی
functioned
U
ایین رسمی
insigne
U
نشان رسمی
position
U
شغل رسمی
talking to
U
سرزنش رسمی
semiofficial
U
نیمه رسمی
reprimand
U
توبیخ رسمی
semiformal
U
نیمه رسمی
vestment
U
لباس رسمی
public submission
U
مناقصه رسمی
function
U
ایین رسمی
insigne
U
مدال رسمی
smallage
U
کرفس رسمی
hansard
U
مذاکرات رسمی
statute mile
U
مایل رسمی
reprimanded
U
توبیخ رسمی
solemn form
U
طریقه رسمی
officials
U
مقامات رسمی
placards
U
پروانه رسمی
audience
U
ملاقات رسمی
speedwell
U
سیزاب رسمی
aregular cook
U
اشپز رسمی
placard
U
پروانه رسمی
standard time
U
زمان رسمی
functions
U
ایین رسمی
state religion
U
مذهب رسمی
semi officially
U
بطورنیم رسمی
semi official
U
نیمه رسمی
reprimanding
U
توبیخ رسمی
reprimands
U
توبیخ رسمی
audiences
U
ملاقات رسمی
tux
U
لباس رسمی
positioned
U
شغل رسمی
intrant
U
ورود رسمی
card-carrying
U
عضو رسمی
tuxedos
U
لباس رسمی
cognizance
U
اخطار رسمی
formal education
U
اموزش رسمی
formal accountability
U
ذیحسابی رسمی
officious
U
غیر رسمی
protesting
U
اعتراض رسمی
pronouncement
U
اعلامیه رسمی
pronouncements
U
اعلامیه رسمی
career
U
دوره رسمی
dress suit
U
لباس رسمی شب
careered
U
دوره رسمی
careering
U
دوره رسمی
Full dress. Formal dress.
U
لباس رسمی
careers
U
دوره رسمی
official
U
عالیرتبه رسمی
formal group
U
گروه رسمی
formal review
U
سان رسمی
informal
U
غیر رسمی
mare's tail
U
هپوریس رسمی
throwaway
U
غیر رسمی
unofficial
U
غیر رسمی
officiate
U
مقام رسمی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com