Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
quartermaster
U
رسته سررشته داری
quartermasters
U
رسته سررشته داری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
quartermasters
U
سررشته داری
quartermaster
U
سررشته داری
quartermasters
U
فروشگاه وسایل سررشته داری
quartermaster
U
فروشگاه وسایل سررشته داری
paymaster general
U
رئیس سررشته داری رئیس کارپردازی
profession of arms
U
شناخت رسته ها اشنایی با رسته ها
dude ranch
U
گله داری واسب سواری وحشم داری
You deserve it.
U
حق داری ( استحقاق آنرا داری )
statecraft
U
کشور داری ملک داری
expertise
U
سررشته
expertise
U
سررشته
competence
U
سررشته
qualification
U
سررشته
credential
U
سررشته
skill
U
سررشته
paymaster general
U
سررشته دار
paymasters
U
سررشته دار
scents
U
سراغ سررشته
scent
U
سراغ سررشته
scenting
U
سراغ سررشته
competence
U
کفایت سررشته
paymaster
U
سررشته دار
get in gear
[get into gear]
<idiom>
U
بعد از مدتی دوباره سررشته امور را به دست گرفتن.
collapse capitalism
U
فروپاشی سرمایه داری سقوط سرمایه داری
guild
U
رسته
duty branch
U
رسته
Corp
U
رسته
branches
U
رسته
branch
U
رسته
guilds
U
رسته
arm
U
رسته
marxist economics
U
نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
acrogenous
U
از انتها رسته
class
U
رسته گروه
artillery corps
U
رسته توپخانه
veterinary corps
U
رسته دامپزشکی
armor
U
رسته زرهی
categorization
U
رسته بندی
artillery branch
U
رسته توپخانه
overgrown
U
فزون رسته
signal corps
U
رسته مخابرات
combat arms
U
رسته رزمی
basic branch
U
رسته اولیه
classed
U
رسته گروه
signal
U
رسته مخابرات
ordnance
U
رسته اردنانس
artillery
U
رسته توپخانه
conifers
U
رسته درختانی
classing
U
رسته گروه
classes
U
رسته گروه
duty branch
U
رسته خدمتی
signalled
U
رسته مخابرات
conifer
U
رسته درختانی
signaled
U
رسته مخابرات
it is too late to lock the stable when the horse has been stolen
<proverb>
U
کنون باید این مرغ را پای بست نه آن دم که سررشته بردت ز دست
no branch
U
شغل بدون رسته
combat support arms
U
رسته پشتیبانی رزمی
medical badge
U
علامت رسته پزشکی
communication and electronics
U
رسته مخابرات و الکترونیک
infantry
U
رسته پیاده نظام
field officer
U
افسر رسته رزمی
division officer
U
فرمانده قسمت افسر رسته
divisions
U
بخش رسته تقسیم کردن
division
U
بخش رسته تقسیم کردن
no branch
U
شغلی که احتیاج به رسته تخصصی ندارد
capitalism
U
کاپیتالیزم سیستم سرمایه داری سیستم سرمایه گرایی سرمایه داری
tensility
U
کش داری
blind man's buff
U
از من داری
wet storage
U
تر داری
bigamy
U
دو زن داری
grittiness
U
شن داری
angularity
U
زاویه داری
sang-froid
U
خود داری
lucubration
U
شب زنده داری
bean caper
U
پیرسن داری
menage
U
خانه داری
leasing
U
اجاره داری
angularity
U
گوشه داری
anti capitalist
U
ضد سرمایه داری
angulation
U
زاویه داری
abstinence;or abstinency
U
خود داری
incumbency
U
عهده داری
household art
U
هنرخانه داری
notbility
U
خانه داری
conchiferous
U
داری صدف
patchiness
U
وصله داری
pernoctation
U
شب زنده داری
fisk
U
خزانه داری
dry storage
U
خشک داری
rhythmicity
U
نواخت داری
continenece
U
خود داری
retenv
U
خود داری
house work
U
خانه داری
non commital
U
خود داری
cellarge
U
حق انبار داری
bank protection
U
ساحل داری
stigmatism
U
خال داری
blind mans buff
U
ازمن داری
bulkiness
U
تنه داری
bulkiness
U
جثه داری
spinosity
U
سیخ داری
slaveholding
U
برده داری
serrulation
U
دندانه داری
self restraint
U
خود داری
creaminess
U
خامه داری
charge
U
عهده داری
vigilance
U
شب زنده داری
farming
U
مزرعه داری
slavery
U
برده داری
sang froid
U
خود داری
communism
U
مردم داری
altruism
U
همگونه داری
bursaries
U
خزانه داری
bursary
U
خزانه داری
Exchequer
U
خزانه داری
housekeeping
U
خانه داری
fasting
U
روزه داری
charges
U
عهده داری
tenancies
U
اجاره داری
tenancy
U
اجاره داری
refusal
U
خود داری رد
refusals
U
خود داری رد
vigil
U
شب زنده داری
tresury general
U
خزانه داری کل
waked
U
شب زنده داری
trusteeship
U
امانت داری
wakes
U
شب زنده داری
treasury
U
خزانه داری
thrift
U
خانه داری
treasury general
U
خرانه داری کل
treasurership
U
خزانه داری
trusteedhip
U
امانت داری
wake
U
شب زنده داری
leasehold
U
اجاره داری
tenure
U
اجاره داری
viscosity
U
شیره داری
wakefulness
U
شب زنده داری
night waking
U
شب زنده داری
capitalism
U
سرمایه داری
vigils
U
شب زنده داری
to keep house
U
خانه داری کردن
How old are you?Whats your age?
U
چند سال داری ؟
nolle proseequi
U
خود داری از پی کرد
to keep shop
U
دکان داری کردن
to govern one's passions
U
خود داری کردن
procurator general
U
کفیل خزانه داری
mixed capitalism
U
سرمایه داری مختلط
light housekeeping
U
کارهای خانه داری
To keep late nights
[hours]
شب زنده داری کردن
to possess oneself
U
خود داری کردن
refrainment
U
خود داری اجتناب
spatiality
U
فضا داری فضائیت
What do you feel like having today?
U
امروز تو به چه اشتها داری؟
You have cobwebs in your head.
<idiom>
U
تو گچ تو سرت داری.
[اصطلاح]
run the show
U
اختیار داری کردن
precapitalism
U
ماقبل سرمایه داری
precapitalism
U
پیش از سرمایه داری
to rule the roast
U
اختیار داری کردن
land tenure
U
اجاره داری زمین
holding
U
متصرفی اجاره داری
capitalist countries
U
کشورهای سرمایه داری
Chancellors of the Exchequer
U
وزیر خزانه داری
capitalist system
U
نظام سرمایه داری
Chancellor of the Exchequer
U
وزیر خزانه داری
chamberlainship
U
پرده داری گنجوری
bourgeoisie
U
سرمایه داری بورژوازی
double entry
U
دفتر داری مضاعف
advanced capitalism
U
سرمایه داری پیشرفته
explicit rent
U
اجاره داری کردن
baby-sitting
U
بچه داری کردن
capitalistic
U
منسوب به سرمایه داری
capitalism
U
رژیم سرمایه داری
angularity
U
زاویه داری لاغری
attorn
U
اجاره داری کردن
succulence
U
اب داری حالت ابکی
wakes
U
شب زنده داری کردن
bailment
U
امانت داری سمساری
waked
U
شب زنده داری کردن
black capitalism
U
سرمایه داری سیاه
wake
U
شب زنده داری کردن
chests
U
تابوت خزانه داری
chest
U
تابوت خزانه داری
baby-sits
U
بچه داری کردن
refraining
U
خود داری کردن
refrains
U
خود داری کردن
keepworthy
U
قابل نگه داری
housekeep
U
خانه داری کردن
keep
U
حفافت امانت داری
industrial capitalism
U
سرمایه داری صنعتی
day nurseries
U
بچه داری در روز
refrained
U
خود داری کردن
joint tenancy
U
اجاره داری مشترک
refrain
U
خود داری کردن
joint tenancy
U
شرکت در اجاره داری
day nursery
U
بچه داری در روز
household art
U
اصول خانه داری
home economics
U
اقتصاد خانه داری
get by
U
نگه داری کردن
baby-sit
U
بچه داری کردن
continence
U
خویشتن داری پرهیزگاری
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com