English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (35 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
trace U رد یابی کردن نشان
traced U رد یابی کردن نشان
traces U رد یابی کردن نشان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
mark sensing U نشان یابی
an unerring aim U نشان درست یابی خطا
involution U توان یابی قوه یابی
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
calibrate U تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrating U تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrated U تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrates U تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
extrapolated U برون یابی کردن
extrapolates U برون یابی کردن
spots U مسافت یابی کردن
direction finding U سمت یابی کردن
direction finding U جهت یابی کردن
ranging U مسافت یابی کردن
extrapolating U برون یابی کردن
interpolating U درون یابی کردن
interpolates U درون یابی کردن
interpolated U درون یابی کردن
soundest U عمق یابی کردن
extrapolate U برون یابی کردن
sound U عمق یابی کردن
sounded U عمق یابی کردن
plumb U ژرف یابی کردن
sounds U عمق یابی کردن
spot U مسافت یابی کردن
interpolate U درون یابی کردن
locating U مستقر ساختن مکان یابی کردن
locates U مستقر ساختن مکان یابی کردن
locate U مستقر ساختن مکان یابی کردن
located U مستقر ساختن مکان یابی کردن
range sensing U تخمین زدن برد مسافت یابی کردن
mark U نشان کردن نشان
marks U نشان کردن نشان
sofar U سیستم مسافت یابی صوتی دریایی نوعی روش مسافت یابی صوتی دریایی
puncuation U نشان گذاری نقطه و نشان هایی که برای بخش ها بکار میرود
garters U عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
garter U عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
escheat U حق تصرف دارایی متوفی ازطرف دولت یا پادشاه درموردی که متوفی بی وارث یابی وصیت مرده باشد مصادره کردن
discretionary U خط پیوندی که نشان دهنده قط ع شدن کلمه در آخر خط است ولی در حالت معمولی نشان داده نمیشود
silver star U نشان ستاره نقره یا عالیترین نشان خدمتی
scarry U دارای نشان داغ یا نشان جراحت وزخم
introduce U وارد کردن نشان دادن داخل کردن
introduces U وارد کردن نشان دادن داخل کردن
introducing U وارد کردن نشان دادن داخل کردن
introduced U وارد کردن نشان دادن داخل کردن
ear mark U نشان کردن
sights U نشان کردن
to draw a beads on U نشان کردن
to take a U نشان کردن
sight U نشان کردن
symbolize U نشان پردازی کردن نماپردازی کردن
symbolizing U نشان پردازی کردن نماپردازی کردن
symbolises U نشان پردازی کردن نماپردازی کردن
symbolized U نشان پردازی کردن نماپردازی کردن
symbolising U نشان پردازی کردن نماپردازی کردن
symbolizes U نشان پردازی کردن نماپردازی کردن
symbolised U نشان پردازی کردن نماپردازی کردن
inlay U گوهر نشان کردن
to have a shy at U باسنگ نشان کردن
stamp on the mind U خاطر نشان کردن
daggers U خنجر نشان کردن
asterisks U با ستاره نشان کردن
asterisk U با ستاره نشان کردن
dagger U خنجر نشان کردن
to impress on the mind U خاطر نشان کردن
to sight gun U نشان کردن اسلحه
inlaying U گوهر نشان کردن
to stamp on the mind U خاطر نشان کردن
to imprint on the mind U خاطر نشان کردن
to aim ones gun at U باتفنگ نشان کردن
inlays U گوهر نشان کردن
point U خاطر نشان کردن
earmarks U نشان کردن اختصاص دادن
earmark U نشان کردن اختصاص دادن
to set out U نشان دادن تعیین کردن
display U نشان دادن ابراز کردن
displaying U نشان دادن ابراز کردن
project U فاهر کردن نشان دادن
displays U نشان دادن ابراز کردن
suspension ribbon U لنت اویزان کردن نشان
projected U فاهر کردن نشان دادن
sights U دید زدن نشان کردن
represented U بیان کردن نشان دادن
represent U بیان کردن نشان دادن
sight U دید زدن نشان کردن
displayed U نشان دادن ابراز کردن
represents U بیان کردن نشان دادن
projects U فاهر کردن نشان دادن
marking U نشان دار سازی نشان
markings U نشان دار سازی نشان
poniter U نشان دهنده نشان گیرنده
flag U یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flags U یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
punctuates U نشان گذاری کردن نقطه دار
belied U خیانت کردن به عوضی نشان دادن
to give publicity to U بعموم نشان دادن یا معرفی کردن
punctuate U نشان گذاری کردن نقطه دار
stamps U نشان دار کردن کلیشه زدن
punctuating U نشان گذاری کردن نقطه دار
demonstrated U نشان دادن تظاهر به عمل کردن
brazenly U بی پروایی نشان دادن گستاخی کردن
demonstrate U نشان دادن تظاهر به عمل کردن
featuring U نمایان کردن بطوربرجسته نشان دادن
simulate U تقلید نشان دادن وانمود کردن
stamp U نشان دار کردن کلیشه زدن
punctuated U نشان گذاری کردن نقطه دار
damaskeen U ابدارکردن زرنشان یاسیم نشان کردن
featured U نمایان کردن بطوربرجسته نشان دادن
simulating U تقلید نشان دادن وانمود کردن
brazen U بی پروایی نشان دادن گستاخی کردن
belies U خیانت کردن به عوضی نشان دادن
demonstrating U نشان دادن تظاهر به عمل کردن
feature U نمایان کردن بطوربرجسته نشان دادن
demonstrates U نشان دادن تظاهر به عمل کردن
belying U خیانت کردن به عوضی نشان دادن
simulates U تقلید نشان دادن وانمود کردن
belie U خیانت کردن به عوضی نشان دادن
features U نمایان کردن بطوربرجسته نشان دادن
highlighting U نشان کردن پررنگ کردن
refer U اشاره کردن نشان کردن
referred U اشاره کردن نشان کردن
refers U اشاره کردن نشان کردن
cerebrate U فعالیت مغزی را نشان دادن فکر کردن
milestones U بامیل خود شمار نشان گذاری کردن
milestone U بامیل خود شمار نشان گذاری کردن
gem U سنگ گران بها جواهر نشان کردن
gems U سنگ گران بها جواهر نشان کردن
vetoes U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoing U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
veto U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoed U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
i. and evdevolution U توان یابی
sourcing U منابع یابی
error detection U خطا یابی
localization U موضع یابی
castaway U عمق یابی
achievement U دست یابی
position finding U موقعیت یابی
addressing U نشانی یابی
quadricycle U چهارچرخه یابی
attainment U دست یابی
orientation U جهت یابی
summation U مجموع یابی
knowledge acquisition آگاهی یابی
positioning U موقع یابی
insinuation U رخنه یابی
orientating U جهت یابی
orientates U جهت یابی
castaways U عمق یابی
orientate U جهت یابی
attainments U دست یابی
signal detection U علامت یابی
access U دست یابی
ranging U مسافت یابی
direction finding U جهت یابی
troubleshooting U عیب یابی
troubleshooting U اشکال یابی
edgings U حاشیه یابی
edging U حاشیه یابی
cost finding U ارزش یابی
marketing U بازار یابی
extrapolations U برون یابی
termination U پایان یابی
fault finding U عیب یابی
acquisition U هدف یابی
range finding U مسافت یابی
accessed U دست یابی
accesses U دست یابی
accessing U دست یابی
fault diagnosis U عیب یابی
surveys U زمینه یابی
calibration U خصلت یابی
factoring U عامل یابی
acquisitions U هدف یابی
fault detection U عیب یابی
fringing U ریشه یابی
locations U مکان یابی
location U مکان یابی
interpolations U درون یابی
achievements U دست یابی
interpolations U میان یابی
levelling U ارتفاع یابی
obstacle sense U حس مانع یابی
matchmaking U زوج یابی
survey U زمینه یابی
interpolation U میان یابی
extrapolation U برون یابی
patterning U طرح یابی
trapping U غلط یابی
interpolation U درون یابی
debugger U اشکال یابی
surveyed U زمینه یابی
goniometry U زاویه یابی
to check off U رسیدگی کردن ودرصورت درستی باخط نشان گذاردن
conceal U پنهان کردن یا نشان ندادن اطلاعات یا گرافیک به کاربر
conceals U پنهان کردن یا نشان ندادن اطلاعات یا گرافیک به کاربر
to prove oneself U نشان دادن [ثابت کردن] توانایی انجام کاری
locate mode U باب مکان یابی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com