English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 91 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
access U راه دسترس
accessed U راه دسترس
accesses U راه دسترس
accessing U راه دسترس
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
current U ثبات CPU که آدرسی که در دسترس است ذخیره میکند
currents U ثبات CPU که آدرسی که در دسترس است ذخیره میکند
staffing U قابل دسترس ساختن افرادبرای سازمانها
palette U مجموعهای از رنگهای قابل دسترس در یک سیستم گرافیکی کامپیوتر
palettes U مجموعهای از رنگهای قابل دسترس در یک سیستم گرافیکی کامپیوتر
availability U در دسترس بودن
availability U میزان در دسترس بودن میزان امادگی زمان تعمیرناو
availability U دسترس پذیری
access U دسترس
access U در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
accessed U دسترس
accessed U در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
accesses U دسترس
accesses U در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
accessing U دسترس
accessing U در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
ball U توپ دور از دسترس توپزن
accessible U در دسترس قابل وصول
accessible U قابل دسترس
accessible U در دسترس
available U دسترس پذیر
available U در دسترس
hog U برنامهای که نیاز به مقدارزیادی از یک منبع قابل دسترس دارد
hogged U برنامهای که نیاز به مقدارزیادی از یک منبع قابل دسترس دارد
hogs U برنامهای که نیاز به مقدارزیادی از یک منبع قابل دسترس دارد
equities U اص هم در دسترس نباشددادگاه حق دارد بر مبنای equity رسیدگی کند
equity U اص هم در دسترس نباشددادگاه حق دارد بر مبنای equity رسیدگی کند
inaccessible U خارج از دسترس
inaccessible U غیرقابل دسترس
disposal U دسترس
disposal U در دسترس
utilised U در دسترس قرار دادن
utilises U در دسترس قرار دادن
utilising U در دسترس قرار دادن
utilize U در دسترس قرار دادن
utilizes U در دسترس قرار دادن
utilizing U در دسترس قرار دادن
utilization U به کار بردن استعمال در دسترس قراردادن
reach U دسترس
reached U دسترس
reaches U دسترس
reaching U دسترس
out of the way U غیرقابل دسترس
out-of-the-way U غیرقابل دسترس
access point U نقطه دسترس
accessible duct U مجرای دسترس
accessibly U چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
an accessible place U جای قابل دسترس
at arm's length U در دسترس
available by U در دسترس از طریق .....
available with U در دسترس نزد .....
availablity U دسترس پذیری
average available discharge U بده میانگینی دسترس
buffer pool U تعدادی میانگیر که در دسترس سیستم کنترل ورودی-خروجی هستند
crowding out effect U اندیشهای که استقراض بسیار زیاد دولت وجوه قابل دسترس وام گیرندگان خصوصی را کاهش میدهد
data diddling U روشی که در ان داده قبل واردشدن به یک فایل کامپیوتری که در ان کمتر قابل دسترس میباشد اصلاح میشود
data interchange format U استانداردی در میان سازندگان نرم افزار که اجازه میدهدتا داده از یک برنامه برای برنامههای دیگر قابل دسترس باشد
desk accessories U وسائل کاری که به هنگام استفاده از سایر اسناد قابل دسترس است
getatable U قابل دسترس توفیق یافتنی
long hop U توپی که دور از دسترس توپزن از زمین بلند میشود
micro prolog U PROLO بطوریکه قابل دسترس چندین سیستم ریزکامپیوتر باشد
near at hand U در دسترس
nsfnet U یک شبکه گسترده تهیه شده توسط دفتر محاسبات علمی پیشرفته در موسسه ملی علوم برای انجام عملیات غیرنظامی طراحی وزارت دفاع طراحی شد که بخاطردلایل امنیتی در دسترس عمومی نمیباشد
off the shelf U مواد در دسترس
passing shot U ضربه دور از دسترس
place at disposal U در دسترس قرار دادن
placing at disposal U در دسترس گذاردن
read time U زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
system availability U دسترس پذیری سیستم
the source U خدمات سودمند اطلاعاتی وقابل دسترس برای مشترکین
to make approaches U وسایل نزدیک شدن جستن دسترس جستن
unattainbility of absolute zero U دسترس ناپذیری صفر مطلق
unavailable energy U نیروی خارج از دسترس
unhandy U ناراحت نامناسب برای حمل ونقل دور از دسترس
within teach U دسترس
within teach U در دسترس
on hand <idiom> U قابل دسترس
The world is your oyster! <proverb> U دنیا مال تو است. هر فرصتی در دسترس است!
to be available [to someone] U در دسترس [کسی] بودن
available amount U مقدار [چیزهای] در دسترس
someone has at present U در دسترس کسی بودن
abaton U [محل خارج از دسترس]
on tap <adj.> U همیشه در دسترس
to put something at somebody's disposal U چیزی را در دسترس [اختیار] کسی گذاشتن
to be available U در دسترس بودن
inaccessible <adj.> U خارج از دسترس
inaccessible <adj.> U غیرقابل دسترس
Partial phrase not found.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com