Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
ship's rail
U
راه اهن منتهی به کشتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
at the latest
[postpositive]
<adv.>
U
منتهی
by
<adv.>
U
منتهی
no later than
<adv.>
U
منتهی
at latest
U
منتهی
at the utmost
U
منتهی
on monday at latest
U
منتهی تا دوشنبه
pinnacles
U
منتهی درجه
conduce
U
منتهی شدن به
terminate in
U
منتهی شدن به
supreme
U
منتهی افضل
pinnacle
U
منتهی درجه
at f.
U
منتهی خیلی باشد
terminate
U
خاتمه دادن منتهی
terminated
U
خاتمه دادن منتهی
terminates
U
خاتمه دادن منتهی
cuspidate
U
منتهی به نوک تیز
maximum
U
منتهی درجه بزرگترین
westernmost
U
واقع در منتهی الیه غرب
topgallant
U
سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
lead in
U
چیزی که به چیز دیگری منتهی شود
meiosis
U
تغییرات متوالی هسته که منتهی به تشکیل سلول جدیدمیگردد
masculinerhme
U
قافیه کلماتی که نه به eبلکه بهجای تکیه دار منتهی میشود
scuppers
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
load line
U
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
respondentia
U
وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
ship's manifest
U
صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
hawse
U
سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
carry ship
U
کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
gunroom
U
مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
supercargo
U
نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
dan runner
U
کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
embarkation
U
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
lazar housek
U
عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
keels
U
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
waterline
U
خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
keel
U
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
bill of health
U
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima
U
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout
U
جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
windjammer
U
یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
quarterdecks
U
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdeck
U
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yaw
U
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yawed
U
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
overboard
U
از کشتی بدریا روی کشتی
sailboat
U
کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboats
U
کشتی بادبانی کشتی بادی
piracy
U
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship
U
کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
stock watering
U
سهام تاسیسات گرانقیمتی رابا قیمت اختیاری در بورس فروختن که مالا" به تقلیل قیمت سایر سهام منتهی شود
free on boand
U
تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
orthodromy
U
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromics
U
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
semi naufragium
U
نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
prow
U
کشتی عرشه کشتی
prows
U
کشتی عرشه کشتی
keelage
U
حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
production cycle
U
زمان یا دوره بافت یک فرش
[این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
light ship
U
کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
dock receipt
U
قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
skag
U
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skeg
U
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
ark
U
کشتی
puppis
U
کشتی دم
collier
U
کشتی
aft
U
در پس کشتی
bilge
U
اب ته کشتی
catch
U
کشتی کج
afloat
U
در کشتی
sail ho!
U
کشتی !کشتی !
on board a ship
U
در کشتی
carinae
U
کشتی
ship haven
U
یک کش کشتی
wrestling
U
کشتی
vessels
U
کشتی
by water
U
با کشتی
vessel
U
کشتی
argo
U
کشتی
carina
U
کشتی
bottom
U
کشتی
ship
کشتی
foreship
U
سر کشتی
hulks
U
کشتی
on the water
U
در کشتی
on the sea
U
در کشتی
bottoms
U
کشتی
decks
U
پل کشتی
decked
U
پل کشتی
on shipboard
U
در کشتی
deck
U
پل کشتی
flat
U
پل کشتی
hulk
U
کشتی
ships
U
کشتی
boarded
U
کشتی
board
U
کشتی
flattest
U
پل کشتی
Take a copper vessel, pour water in it and let it stay overnight
U
کشتی مس
stranding
U
به گل نشستن کشتی
flagships
U
کشتی دریادار
steamship
U
کشتی بخار
wrecks
U
کشتی شکستگی
the enemy
U
کشتی دشمن
wrecking
U
کشتی شکستگی
battleship
U
کشتی جنگی
wreck
U
کشتی شکستگی
battleships
U
کشتی جنگی
patrolled
U
کشتی اکتشافی
patrol
U
کشتی اکتشافی
shipwrecks
U
کشتی شکستگی
patrols
U
کشتی اکتشافی
steamship
U
کشتی بخاری
steam ship
U
کشتی بخار
steam boat
U
کشتی بخار
patrolling
U
کشتی اکتشافی
tender ship
U
کشتی تدارکاتی
steamboat
U
کشتی بخار
flagship
U
کشتی دریادار
wresthing match
U
مسابقه کشتی
cargoes
U
محموله کشتی
dock
U
تعمیرگاه کشتی
docked
U
تعمیرگاه کشتی
docks
U
تعمیرگاه کشتی
berth
U
خوابگاه کشتی
berthed
U
خوابگاه کشتی
berthing
U
خوابگاه کشتی
berths
U
خوابگاه کشتی
towboat
U
کشتی یدک کش
topsldes
U
بادخوربدنه کشتی
cargo
U
محموله کشتی
training ship
U
کشتی اموزشی
tramp steamer
U
کشتی ازاد
propeller
U
پروانه کشتی
wrech
U
کشتی شکستگی
dockyard
U
تعمیرگاه کشتی
dockyards
U
تعمیرگاه کشتی
wrecked
U
کشتی شکسته
war vessel
U
کشتی جنگی
war ship
U
کشتی جنگی
shipbuilding
U
کشتی سازی
troopship
U
کشتی سرباز بر
tramp vessel
U
کشتی ازاد
double-decker
U
کشتی دوعرشهای
double-deckers
U
کشتی دوعرشهای
fob
U
تحویل کشتی
tricks
U
فن و بندهای کشتی
the ship leaks
U
کشتی اب تو میدهد
bulkheads
U
تیغه در کشتی
the ship is in d.
U
کشتی در خطراست
the rudder of a ship
U
سکان کشتی
wrestling
U
کشتی گیری
shipwreck
U
کشتی شکستگی
the roll of a ship
U
غلت کشتی
bosuns
U
افسر کشتی
bosun
U
افسر کشتی
bos'n
U
افسر کشتی
strand
U
به گل نشستن کشتی
strands
U
به گل نشستن کشتی
midships
U
در میان کشتی
to take ship
U
با کشتی بردن
three point
U
فن 3 امتیازی کشتی
the ship was wrecked
U
کشتی شکست
tonnage
U
فرفیت کشتی
bulkhead
U
تیغه در کشتی
wrestling match
U
مسابقه کشتی
bo's'n
U
افسر کشتی
shipwrecked
U
کشتی شکستگی
stern
U
عقب کشتی
coal whipper
U
زغال کش کشتی
deck gang
U
ملوان پل کشتی
deck plan
U
صفحه پل کشتی
deck plan
U
افق پل کشتی
deck seamanship
U
ملوان پل کشتی
packet boat
U
کشتی نامه بر
doutful category
U
کشتی مشکوک
on shipboard
U
سوار کشتی
dressing ship
U
تزیین کشتی
on board a ship
U
سوار کشتی
exs
U
تحویل از کشتی
ocean greyhound
U
کشتی تندرو
fire ship
U
کشتی اتش زن
flag ship
U
کشتی پیشرو
noah's a
U
کشتی نوح
pancratist
U
کشتی گیر
deadman
U
مهاربند کشتی
cutwater
U
دماغه کشتی
privateer
U
کشتی مسلح
cockswain
U
پیشکارکارکنان کشتی
combatant vessel
U
کشتی جنگی
commercial marine
U
کشتی تجاری
predial or prae
U
کشتی روستایی
commondo ship
U
کشتی نیروبر
pleasure boat
U
کشتی تفرجی
pilotage
U
راهنمایی کشتی
cook house
U
اشپزخانه کشتی
passenger liner
U
کشتی مسافربری
coxswain
U
مباشر کشتی
passenger liner
U
کشتی مسافری
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com