Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 184 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
educational guidance
U
راهنمایی اموزشی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
didactic
U
اموزشی
ea
U
سن اموزشی
educational
U
اموزشی
educational age
U
سن اموزشی
instructional
U
اموزشی
dummy cartridge
U
فشنگ اموزشی
educational administration
U
مدیریت اموزشی
training bill
U
برنامه اموزشی
didactic psychoanalysis
U
روانکاوی اموزشی
didactic analysis
U
روانکاوی اموزشی
deputy for training
U
معاونت اموزشی
training cycle
U
سیکل اموزشی
training facilities
U
محلهای اموزشی
training facilities
U
تاسیسات اموزشی
training manual
U
راهنمای اموزشی
training publication
U
مدارک اموزشی
training ship
U
کشتی اموزشی
training publication
U
نشریات اموزشی
curriculum
U
برنامه اموزشی
curriculums
U
برنامه اموزشی
educational pyramid
U
هرم اموزشی
instructional method
U
روش اموزشی
instructional program
U
برنامه اموزشی
instructional material
U
مواد اموزشی
instructional technology
U
تکنولوژی اموزشی
skull practice
U
کلاس اموزشی
instruction film
U
فیلم اموزشی
graphical training aids
U
چارت اموزشی
graphic training aid
U
پوسترهای اموزشی
graphic training aid
U
چارت اموزشی
educational television
U
تلویزیون اموزشی
educational technology
U
فن شناسی اموزشی
educational system
U
نظام اموزشی
service practice
U
تمرین اموزشی
educational quotient
U
بهر اموزشی
gunnery ship
U
ناو اموزشی توپخانه
mobile training team
U
تیم اموزشی سیار
educational planning
U
برنامه ریزی اموزشی
department
U
اداره گروه اموزشی
departments
U
اداره گروه اموزشی
didactics
U
روش شناسی اموزشی
training aid
U
وسیله کمک اموزشی
telecourse
U
دوره برنامههای اموزشی تلویزیونی
assault course
U
دوره اموزشی عملیات هجومی
assault courses
U
دوره اموزشی عملیات هجومی
war game
U
مانورنظامی عملیات جنگی اموزشی
maieutic
U
وابسته به روش اموزشی سقراط
simulated mustard
U
گاز خردل مصنوعی یا گازخردل اموزشی
course ware
U
نام برنامههای اموزشی کامپیوتر دوره ابزار
plato
U
منطق برنامه ریزی شده برای عملیات خودکار اموزشی
instructional computing
U
فرایند اموزشی تدریس مراحل گوناگون علم کامپیوتر وپردازش داده به افراد
orientating
U
راهنمایی
orientates
U
راهنمایی
orientate
U
راهنمایی
steerage
U
راهنمایی
orientation
U
راهنمایی
leading
U
راهنمایی
guidance
U
راهنمایی
admonition
U
راهنمایی
a piece of advice
U
یک راهنمایی
instruction
U
راهنمایی
instructions
U
راهنمایی
guided
U
راهنمایی کردن
airt
U
راهنمایی کردن
a quick word of advice
U
یک راهنمایی کوچک
guides
U
راهنمایی کردن
traffic signal
U
چراغ راهنمایی
conduce
U
راهنمایی کردن
guide
U
راهنمایی کردن
pilotage
U
راهنمایی کشتی
lead
U
: راهنمایی رهبری
misguide
U
بد راهنمایی کردن
misdirection
U
راهنمایی غلط
guidable
U
قابل راهنمایی
intelligence office
U
دفتر راهنمایی
leads
U
: راهنمایی رهبری
marshaled
U
راهنمایی کردن با
indication signs
U
علایم راهنمایی
redirection
U
راهنمایی مجدد
instruction
U
راهنمایی کردن
lightest
U
چراغ راهنمایی
aim
U
مراد راهنمایی
aimed
U
مراد راهنمایی
marshals
U
راهنمایی کردن با
aims
U
مراد راهنمایی
heralds
U
راهنمایی کردن
heralding
U
راهنمایی کردن
heralded
U
راهنمایی کردن
herald
U
راهنمایی کردن
main
U
ی تر راهنمایی میکند
admonitions
U
تذکر راهنمایی
directing
U
راهنمایی کردن
marshalled
U
راهنمایی کردن با
marshaling
U
راهنمایی کردن با
marshal
U
راهنمایی کردن با
vocational guidance
U
راهنمایی شغلی
lighted
U
چراغ راهنمایی
traffic light
U
چراغ راهنمایی
traffic lights
U
چراغ راهنمایی
instructions
U
راهنمایی کردن
light
U
چراغ راهنمایی
association for computing machinery
U
بزرگترین جامعه جهانی اموزشی و علمی جهت توسعه مهارتهای فنی وصلاحیتهای حرفهای متخصصان کامپیوتر
leads
U
رهبری کردن راهنمایی
misdirect
U
راهنمایی غلط کردن
lead out of danger
U
با راهنمایی از خطر رهانیدن
child guidance clinic
U
درمانگاه راهنمایی کودک
instructing
U
اموختن به راهنمایی کردن
redirects
U
دوباره راهنمایی کردن
instructed
U
اموختن به راهنمایی کردن
instruct
U
اموختن به راهنمایی کردن
leading question
U
پرسش راهنمایی کننده
road traffic offences
U
جرائم راهنمایی و رانندگی
misdirected
U
راهنمایی غلط کردن
redirecting
U
دوباره راهنمایی کردن
guided
U
راهنمایی کردن غلاف
redirected
U
دوباره راهنمایی کردن
redirect
U
دوباره راهنمایی کردن
guide
U
راهنمایی کردن غلاف
directional
U
وابسته به راهنمایی و هدایت
guides
U
راهنمایی کردن غلاف
leading questions
U
پرسش راهنمایی کننده
department of motor vehicles
[DMV]
[American E]
U
اداره راهنمایی و رانندگی
misdirecting
U
راهنمایی غلط کردن
misdirects
U
راهنمایی غلط کردن
instructs
U
اموختن به راهنمایی کردن
vehicle registration office
U
اداره راهنمایی و رانندگی
lead
U
رهبری کردن راهنمایی
to e. a person an a subject
U
کسی را در موضوعی راهنمایی کردن
Road signs
U
علائم راهنمایی و رانندگی جاده
Turn left at the traffic lights.
از چراغ راهنمایی به دست چپ بپیچید.
guide
U
راهنمایی کردن تعلیم دادن
beacons
U
باچراغ یانشان راهنمایی کردن
guided
U
راهنمایی کردن تعلیم دادن
pilots
U
راهنمای ناو راهنمایی کردن
piloted
U
راهنمای ناو راهنمایی کردن
guides
U
راهنمایی کردن تعلیم دادن
pilot
U
راهنمای ناو راهنمایی کردن
directed
U
مستقیم راست راهنمایی کردن
guidance
U
راهنمای طرح ریزی راهنمایی
beacon
U
باچراغ یانشان راهنمایی کردن
direct
U
مستقیم راست راهنمایی کردن
directs
U
مستقیم راست راهنمایی کردن
advisory system
U
سیستم خبرهای که کاربر را راهنمایی میکند
character guidance
U
راهنمایی و مشاوره با افراد سخنرانی مذهبی
submarine sanctuaries
U
مناطق مخصوص تمرینات غیررزمی زیردریایی مناطق تمرین اموزشی ضدزیردریایی
instructions
U
راهنمایی دستورالعمل دادن تعلیم اموزش نظامی
instruction
U
راهنمایی دستورالعمل دادن تعلیم اموزش نظامی
commenting
U
نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
commented
U
نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
comment
U
نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
to bow in or out
U
با تکان سر کسیرا بدرون یابیرون راهنمایی کردن
pillotage
U
وجوهی که بابت راهنمایی کشتی وصول میشود
point duty
U
نگهبانی مامور راهنمایی عبورومرورکه درنقطهای می ایستد
bleacher
U
صندلیهای چند ردیفی صحرایی نیمکتهای اموزشی صحرایی
trainer
U
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
trainers
U
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
call time
U
تام یک دقیقهای مربی برای راهنمایی کردن بازیگران
compliance index
U
شاخص نشان دهنده قابلیت پیروی از علایم راهنمایی
perverse verdict
U
رای هیات منصفه که بدون توجه به راهنمایی قاضی دادگاه
author language
U
زبان برنامه نویسی که به منظور طراحی برنامههای اموزشی برای سیستم CAI یافرمان توسط کامپیوتراستفاده میشود زبان تالیف
cues
U
اشارت اشاره برای راهنمایی خواننده یاگوینده یا بازیگر چوب بیلیارد
cue
U
اشارت اشاره برای راهنمایی خواننده یاگوینده یا بازیگر چوب بیلیارد
sighting bar
U
ستون درجه ونک مگسک میله ستون درجه دستگاه نشانه روی اموزشی
design heuristics
U
راهنمایی هایی که به هنگام تقسیم یک مسئله یا برنامه بزرگ به قسمتهای کوچک وکنترل شدنی می توان از انهااستفاده کرد
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
leads
U
راهنمایی کردن هدایت کردن
lead
U
راهنمایی کردن هدایت کردن
steer
U
هدایت کردن راهنمایی کردن
ushers
U
راهنمایی کردن یساولی کردن
steered
U
راهنمایی کردن هدایت کردن
steer
U
راهنمایی کردن هدایت کردن
steered
U
هدایت کردن راهنمایی کردن
steers
U
راهنمایی کردن هدایت کردن
cues
U
: اشاره کردن راهنمایی کردن
cue
U
: اشاره کردن راهنمایی کردن
steers
U
هدایت کردن راهنمایی کردن
undirected
U
رهبری نشده راهنمایی نشده
usher
U
راهنمایی کردن یساولی کردن
ushered
U
راهنمایی کردن یساولی کردن
ushering
U
راهنمایی کردن یساولی کردن
submarine havens
U
منطقه عبور در عملیات غیررزمی زیردریایی منطقه اموزشی زیردریایی درمنطقه غیررزمی منطقه محدوده تامینی اطراف زیردریایی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com