English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 111 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
redezvous U رانده وو محل ملاقات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
appointments U قرار ملاقات وعده ملاقات
appointment U قرار ملاقات وعده ملاقات
ems dispatch U تلگراف امس عنوان واقعه مشهور ملاقات سفیر فرانسه با ویلهم اول در سال 0781 در امس که بیسمارک صدراعظم وقت المان با تحریف مفاد تلگرافی که از موضوع این ملاقات حکایت می کرد باعث بروزجنگ فرانسه و پروس شد
driven U رانده
outcasts U رانده
outcast U رانده
castway U رانده
cast away U رانده
repressed U واپس رانده
driven U رانده شده
gone away U رانده شده از پناهگاه
overblown U رانده شده دراثرباد
interned U رانده شده ازکشور دیگر
Left out of one place and driven away from another. <proverb> U از آنجا مانده از اینجا رانده .
blown out U رانده شدن تخته موج سواری با باد شدید
paddle boats U کرجی بخاری که با چرح پره دار رانده میشود
paddle boat U کرجی بخاری که با چرح پره دار رانده میشود
counter thrust variation U واریاسیون پیاده رانده متقابل در دفاع هندی شاه شطرنج
die casting U روشی که در ان فلز مذاب بافشار هیدرولیکی به داخل قالبهایی رانده میشود
warm gas thruster U جت پیش راننده متشکل از گازذخیره شده با فشار زیاد که قبل از بیرون رانده شدن ازنازل گرم شود
catch U مانوردادن روی موج و رانده شدن موج سواربطرف ساحل
linkup U ملاقات
visiting U ملاقات
visit U ملاقات
visited U ملاقات
visits U ملاقات
concourse U محل ملاقات
appointment U قرار ملاقات
conjuncture U ملاقات تصادفی
concourses U محل ملاقات
date [appointment] U قرار ملاقات
appointed day U قرار ملاقات
date [appointment] U وعده ملاقات
gang up U ملاقات کردن
stop by <idiom> U ملاقات کردن
visiting hours ساعات ملاقات
official meeting U ملاقات رسمی
meeter U ملاقات کننده
appointed day U وعده ملاقات
resorted U ملاقات مکرر
revisiting U ملاقات مجدد
appointments U وعده ملاقات
revisited U ملاقات مجدد
trysts U قرار ملاقات
tryst U قرار ملاقات
appointment U وعده ملاقات
revisit U ملاقات مجدد
audiences U ملاقات رسمی
audience U ملاقات رسمی
revisits U ملاقات مجدد
meeting U ملاقات میتینگ
meeting U ملاقات اجتماع
meetings U ملاقات اجتماع
resorts U ملاقات مکرر
resort U ملاقات مکرر
callers U ملاقات کننده
caller U ملاقات کننده
meetings U ملاقات میتینگ
sags U یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
sagged U یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
sag U یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
make an appointment قرار ملاقات گذاشتن
assignation U قرار ملاقات واگذاری
assignations U قرار ملاقات واگذاری
obtain an appointment U وقت ملاقات گرفتن
appointed days U قرار های ملاقات
revisit U دوباره ملاقات کردن
schedule an appointment U قرار ملاقات گذاشتن
revisits U دوباره ملاقات کردن
revisiting U دوباره ملاقات کردن
revisited U دوباره ملاقات کردن
tryst U قرار ملاقات گذاشتن
trysts U قرار ملاقات گذاشتن
dates [appointments] U قرار های ملاقات
rendezvous U قرار ملاقات گذاشتن
appointments U قرار های ملاقات
appointments U وعده های ملاقات
visitant U ملاقات کننده مهاجر
dates [appointments] U وعده های ملاقات
appointed days U وعده های ملاقات
I'd like to see Mr. ... U من می خواهم آقای ... را ملاقات کنم.
meet U معرفی شدن به ملاقات کردن
miss an appointment U از دست دادن قرار ملاقات
keep an appointment U قبول کردن قرار ملاقات
meets U معرفی شدن به ملاقات کردن
I have a date with my fiandee. U با نامزدم قرار ملاقات دارم
redezvous U وعده ملاقات اجتماع مجدد
It was a mere accident that we met. U ملاقات ما کاملا تصادفی ( اتفاقی ) بود
fix someone up with someone <idiom> U واسطه برای قرار ملاقات دونفر
to arrive in good time U خیلی زودتر از وقت ملاقات رسیدن
lose touch with <idiom> U از دست دادن شانس ملاقات وارتباط
blind date U قرار ملاقات میان زن ومردی که همدیگر را نمیشناسند
conference U ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
off balance <idiom> U فراهم نکردن ،قادربه ملاقات غیرمنتظره نبودن
conferences U ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
blind dates U قرار ملاقات میان زن ومردی که همدیگر را نمیشناسند
I dont mean to intrude . U قصد مزا حمت ندارم ( ملاقات یا ورود نا بهنگام )
sidekick U تقویم ملاقات وشماره گیر خودکار تلفن ارائه میدهد
sidekicks U تقویم ملاقات وشماره گیر خودکار تلفن ارائه میدهد
calendar program U ابزار نرم افزاری که به کاربر اجازه ورود و بررسی به قرار ملاقات ها میدهد
agenda U لیستی از کارها و قرارهای ملاقات یا فعالیتها که باید در یک روز مشخص انجام شوند
agendas U لیستی از کارها و قرارهای ملاقات یا فعالیتها که باید در یک روز مشخص انجام شوند
calendar program U ابزار نرم افزاری که به چندین کاربر اجازه بررسی قرار ملاقات ها وزمان بندیهای سایرین را میدهد
visit U ملاقات کردن زیارت کردن
visits U ملاقات کردن زیارت کردن
visited U ملاقات کردن زیارت کردن
redezvous U تلاقی کردن ملاقات کردن
assembled U انجمن کردن ملاقات کردن
assemble U انجمن کردن ملاقات کردن
assembles U انجمن کردن ملاقات کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com