English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 155 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
radiation efficiency U راندمان تابش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
total efficiency U راندمان کل
efficiency U راندمان
maximum efficiency U راندمان حداکثر
transformer efficiency U راندمان ترانسفورماتور
combustion efficiency U راندمان احتراق
thermal efficiency U راندمان حرارتی
high efficiency U راندمان بالا
maximum efficiency U راندمان بیشینه
nozzle efficiency U راندمان نازل
mechanical efficiency U راندمان مکانیکی
luminous efficiency U راندمان روشنایی
light output ratio of a fitting U راندمان نوری
internal efficiency U راندمان داخلی
increase of efficiency U افزایش راندمان
overall efficiency U راندمان کلی
ideal efficiency U راندمان ایده ال
energy conversion efficiency U راندمان تبدیل انرژی
cruise control U کنترل عملکرد موتور برای بدست اوردن بیشترین راندمان قدرت و مصرف سوخت
radioactivity U تابش
lustre U تابش
glow U تابش
irradiation U تابش
shine U تابش
glowed U تابش
brilliance U تابش
glows U تابش
radiational U تابش
shines U تابش
phosphorogenic U تابش زا
total radiation U تابش کل
erythema U تابش
eradiation U تابش
radiation of heat U تابش
effulgence U تابش
effulge U تابش
coruscation U تابش
isodose U هم تابش
fulgency U تابش
glints U تابش
emissions U تابش
glitter U تابش
glitters U تابش
glittered U تابش
glint U تابش
glinting U تابش
emission U تابش
radiation U تابش
glinted U تابش
energy radiation U تابش انرژی
polarized radiation U تابش قطبیده
lustreer U تابش فروزندگی
radiant intensity U شدت تابش
emissivity U تابش نسبی
electromagnetic radiation U تابش الکترومغناطیسی
radiation constants U ثابتهای تابش
radiation pattern U الگوی تابش
irradiated U تابش دادن
exciting radiation U تابش برانگیزاننده
heat radiation U تابش گرما
thermal emission U تابش حرارتی
radiation laws U قوانین تابش
irradiancy U درخشندگی تابش
irradiance U درخشندگی تابش
radiation field U میدان تابش
radiation density U تراکم تابش
plane of incidence U صفحه تابش
incidence plane U صفحه تابش
radiation loss U گمگشتگی تابش
sunshine U تابش افتاب
radiation intensity U شدت تابش
radiation hazard U گزند تابش
primary cosmic rays U تابش کیهانی
cosmic radiation U تابش کیهانی
solarization U تابش افتاب
incidence angle U زاویه تابش
fluorescence U تابش ماهتابی
thermal radiation U تابش حرارتی
flash U تابش انی
flashes U تابش انی
ultraviolet radiation U تابش فرابنفش
sheen U تابش برق
visible radiation U تابش مرئی
irradiation U تابش دهی
irradiating U تابش دادن
cosmic rays U تابش کیهانی
soaking U تابش متعادل
irradiate U تابش دادن
irradiates U تابش دادن
shine U فروغ تابش
angle of incidence U زاویه تابش
background radiation U تابش زمینه
radiometer U تابش سنج
black light U تابش فرابنفش
flashed U تابش انی
bolometri U تابش سنجی
spectrum U گستره تابش
candescent U تابش یاگرما
wave radiation U تابش موج
annihilation radiation U تابش نابودی
anneal U پخت تابش
soft radiation U تابش نرم
angle of reflection U زاویه تابش
shines U فروغ تابش
polarized electromagnetic radiation U تابش الکترومغناطیسی قطبیده
flame U مشتعل شدن تابش
planck's radiation law U قانون تابش پلانک
flames U مشتعل شدن تابش
glowed U التهاب تابش گداختگی
glow U التهاب تابش گداختگی
opalescence U تابش قوس و قزحی
net radiation factor U ضریب تابش خالص
glows U التهاب تابش گداختگی
bolometric magnitude U قدر تابش سنجی
radiation of heat U انتقال گرمابوسیله تابش
hard radiation U تابش یا پرتو سخت
ionizing radiation U تابش یونیزه کننده
ionizing radiation U تابش یون ساز
blackbody radiation U تابش جسم سیاه
kirchhoff radiation law U قانون تابش کیرشهف
near ultraviolet radiation U تابش فرابنفش نزدیک
continuous background radiation U تابش زمینهای پیوسته
variable geometry engine U موتور مکنده هوای مافوق صوت که بمنظور افزایش راندمان نه تنها شکل ومساحت دهانه ورودی ونازل خروجی بلکه مسیرجریان داخل موتور نیز تغییرکند
accidentalism U اثرات تابش نورمصنوعی براشیاء
dazzling U تابش یا روشنی خیره کننده
dazzles U تابش یا روشنی خیره کننده
dazzled U تابش یا روشنی خیره کننده
radioactive U پرتو افشان تابش دار
dazzle U تابش یا روشنی خیره کننده
photon U تنها یک الکترون تابش شود
glare U تابش خیره کننده تشعشع
glared U تابش خیره کننده تشعشع
glares U تابش خیره کننده تشعشع
roentgen U واحد تابش تشعشعات یونیزه کننده
isodose U دارای تابش یا اشعه برابر هم شعاع
thermionic U مربوط به تابش الکترونها ازاجسام داغ
sunlight U تابش افتاب انعکاس نور خورشید
radiation cooling U سرد شدن توسط تابش مستقیم از سطح
angle of incidence U زاویه بین شعاع تابش و عمود به صفحه
roentgenography U عکس برداری بوسیله تابش اشعه مجهول
footcandle U واحد روشنایی برابر تابش نور در یک فوت مربع
delayed neutrons U نوترونهای تابش شده از یک هسته برانگیخته در یک پروسه رادیواکتیو
luminescence U پدیده نورافشانی جسمی پس ازقرار گرفتن درمعرض تابش اشعه
laser [light amplification by stimulated emission of radiation] U لیزر [تقویت نور به روش گسیل القایی تابش] [فیزیک]
photoemissive U مادهای که در اثر روشنایی یانور از خود الکترون تابش میکند
roentgenogram U عکسی که توسط تابش اشعه مجهول درست شده است
airglow U روشنایی که در هنگام غروب به علت تابش افتاب به جوزمین پدید می اید
phototude U لوله الکترون دارای کاتد و اندکه بترتیب فوتون تابش وجذب می کنند
actinoelectric U اجسامی که دارای خاصیت تولید الکتریسیته در اثر تابش طول موجی متناسب با نورباشند
wein law U طول موج بیشترین شدت تابش حاصل از منبع جسم داغ با دمای مطلق نسبت عکس دارد
laser U هر روش تابش نور کوهرنت یا همسان توسط انرژی ذخیره شده در سیستم مولکولی یااتمی هنگام تحریک با سیگنال ورودی
lasers U هر روش تابش نور کوهرنت یا همسان توسط انرژی ذخیره شده در سیستم مولکولی یااتمی هنگام تحریک با سیگنال ورودی
rem U مقدار تابش یونیزه کننده که در صورت جذب توسط یک جسم همان تاثیرات فیزیولوژیکی را که یک رونتگن اشعه ایکس یاتابشهای گاما دارند خواهدداشت
hill shading U سایه زدن ارتفاعات و تپه هاروی نقشه رنگ کردن ارتفاعات در عکس جهت تابش نور خورشید
black body radiation U تابش جسم سیاه پرتو جسم سیاه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com