English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
liaise U رابط نظامی بودن
liaised U رابط نظامی بودن
liaises U رابط نظامی بودن
liaising U رابط نظامی بودن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
principal line U خط رابط نقاط اصلی در روی عکس هوایی خط رابط
militarism U روح سربازی یا نظامی گری نظامی گری توسل به قدرت نظامی
judge advocate U دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
facing U یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
facings U یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
maneuvres U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvred U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvre U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvring U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvres U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvring U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
terminal command U فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
manoeuvred U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
terminals U سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
rank and file U صفوف مختلف نظامی سلسله مراتب نظامی
terminal U سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
phantom order U قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
military government U حکومت نظامی فرمانداری نظامی
military channel U چانل نظامی مجرای نظامی
military impedimenta U شماره بارنامه نظامی شماره حمل بار نظامی
army terminals U باراندازهای نظامی سکوهای نظامی باراندازهای نیروی زمینی
connective U رابط
link U رابط
point of intersection U رابط
copulative U رابط
connector U رابط
wiring connector U رابط
interface U رابط
interfaces U رابط
liaisons U رابط
go between U رابط
fitting U رابط
internuncial U رابط
liaison U رابط
adapter U رابط
lead U رابط برق
high line U پل رابط اصلی
logical connective U رابط منطقی
lead in wire U سیم رابط
reducer U لوله رابط
high fidelity receiver U گیرنده رابط
interneuron U نورون رابط
link U شاخه رابط
serial interface U رابط سری
bent adaptor U رابط خمیده
bays U پل رابط در پل شناور
baying U پل رابط در پل شناور
inductor hose U لوله رابط
logical connector U رابط منطقی
interface card U کارت رابط
leads U رابط برق
feeder canal U نهر رابط
ground liaison U رابط زمینی
liaison officer U افسر رابط
push rod U میله رابط
enlarging adapter U رابط فزاینده
ediswan connector U رابط ادیسوان
edge connector U رابط لبه
push rod U میل رابط
lamp connector رابط لامپ
bay U پل رابط در پل شناور
link belt U تسمه رابط
link chain U زنجیر رابط
fuse link U رابط فیوز
reducing adaptor U رابط کاهنده
bayed U پل رابط در پل شناور
connections U میلههای رابط
standard interface U رابط استاندارد
internuncio U رابط پیک
internuncial neuron U نورون رابط
journal U شفت رابط
connector plug U دوشاخه رابط
patch cord U سیم رابط
connector switch U کلید رابط
journals U شفت رابط
connecting cable U کابل رابط
connecting rod U میله رابط
connecting tube U لوله رابط
continuity equation U رابط پیوستگی
parallel interface U رابط موازی
box connector U رابط جعبه
centronics interface U رابط موازی
fuse wire U رابط فیوز
trunk line U رابط ترانک
cylinderical fit U رابط استوانهای
commissural fibres U رشتههای عصبی رابط
command liaison U شبکه رابط یکان
cell connector U رابط پیل باتری
dry cell connector U رابط پیل خشک
artillery liaison officer U افسر رابط توپخانه
relay post U پست رابط ستون
command liaison U افسر رابط فرماندهی
intervening variable U متغیر فرضی رابط
switch position U موضع رابط دفاعی
apple desktop interface U رابط رومیزی اپل
flared fitting U رابط قیفی شکل
commissure U بافت عصبی رابط
anterior commissure U بافت رابط قدامی
air liaison officer U افسر رابط هوایی
cross-tree U [رابط عرضی دکلها]
test lead U رابط برق ازمایش
triatic stay U بکسل رابط ناو
expressions U فرمول یا رابط ه ریاضی
battery connector U رابط پیل باتری
expression U فرمول یا رابط ه ریاضی
crawl trench U خطوط رابط سنگرها
machine address U محل یک شی در رابط ه با مبدا
cross tree U رابط عرضی دکلها
application program interface U میانجی یا رابط برنامه کاربردی
air transport liaison officer U افسر رابط ترابری هوایی
programmable communications interface U رابط مخابراتی برنامه پذیر
commissurotomy U برداشتن بافت عصبی رابط
api U رابط یامیانجی برنامه کاربردی
interfaces U وصل کردن از طریق رابط
to catch the connection U وسیله نقلیه رابط را گرفتن
interface U وصل کردن از طریق رابط
court martial U محاکمه نظامی محاکمه نظامی کردن
martial law U مقررات حکومت نظامی حکومت نظامی
hand salute U سلام نظامی دادن سلام نظامی
floating U محل مخصوص در رابط ه با آدرس مرجع
ditches U گودال سنگر رابط خندق کندن
ditched U گودال سنگر رابط خندق کندن
sbc U RA و رابط دستگاه جانبی RO ,Computer SmallBusiness
ditch U گودال سنگر رابط خندق کندن
crawl trench U سنگرهای رابط بین خطوط مواضع
cross bleed U سیستم نیوماتیکی رابط بین موتورها
cylinderical limit gage U دستگاه اندازه گیر رابط استوانهای
logical operators U رابط های منطقی [ریاضی] [زبان شناسی]
logical connective U رابط های منطقی [ریاضی] [زبان شناسی]
I missed the connection. U من اتوبوس [قطار هواپیمای] رابط را از دست دادم.
relations between load, shear and moment U رابط بین بار و نیروی برشی و لنگر خمشی
venn diagram U نمایش گرافیکی رابط ه بین وضعیتهای سیستم یا مدار
interface human machine interface U امکانات بهبود رابط ه بین کاربرد و سیستم کامپیوتری
relative U محل مشخص در رابط ه با یک مرجع یا آدرس مربوطه پایه
functions U لیستی که رابط ه بین دو مجموعه دستورات یا داده را بیان میکند
relational database U پرش پایگاه داده که حاوی عملگرهای رابط های است
functioned U لیستی که رابط ه بین دو مجموعه دستورات یا داده را بیان میکند
eia interface U یک رابط استاندارد میان دستگاههای جانبی وریزکامپیوترها و مدمها وترمینالها
line haul U خط رابط بین کلماتی که نصف ان در سطر بعد واقع شده
function U لیستی که رابط ه بین دو مجموعه دستورات یا داده را بیان میکند
graph U نمودار نمایش رابط ه بین دو یا چند متغیر به صورت خط یا مجموعهای نقاط
graphs U نمودار نمایش رابط ه بین دو یا چند متغیر به صورت خط یا مجموعهای نقاط
tac log group U گروه رابط نیروهای پیاده شونده به ساحل در روی ناوهای اب خاکی
ccitt v. U در ارتباطات داده سری ای ازاستانداردها است که خصوصیات رابط را توصیف میکند
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person . U مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate U سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
quick disconnect U نوعی رابط الکتریکی که دونیمه منطبق شونده اش بطورسریع باز و بسته میشود
crankpin U قسمت استوانهای دسته میل لنگ که میلههای رابط بدان متصل میشود
contain U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contained U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contains U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views U د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
privilege U وضعیت کاربرد در رابط ه با نوع برنامه که اجرا میکند ومنابعی که میتواند استفاده کند
presentation manager U تهیه شده است IB , icrosoftیک میانجی رابط نگارهای ورابط برنامه نویسی کاربردی
decision U جدولی که رابط ه بین متغیرهای مشخص و اعمالی که در شرایط مختلف رخ میدهند نشان میدهد
decisions U جدولی که رابط ه بین متغیرهای مشخص و اعمالی که در شرایط مختلف رخ میدهند نشان میدهد
outnumbers U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumber U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbered U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbering U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
to be in one's right mind U دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
correspond U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
corresponded U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
to mind U مراقب بودن [مواظب بودن] [احتیاط کردن]
corresponds U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
up to it/the job <idiom> U مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
foreign military sales U فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
table U ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
tabling U ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
tabled U ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
tables U ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
lurk U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
fittest U شایسته بودن برای مناسب بودن
validity of the credit U معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
to look out U اماده بودن گوش بزنگ بودن
look out U منتظر بودن گوش به زنگ بودن
fits U شایسته بودن برای مناسب بودن
lurked U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
fit U شایسته بودن برای مناسب بودن
lurking U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurks U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
belong U مال کسی بودن وابسته بودن
To be on top of ones job . U بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
to be hard put to it U درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
reasonableness U موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
belongs U مال کسی بودن وابسته بودن
belonged U مال کسی بودن وابسته بودن
to be in a habit U دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
fort U دژ نظامی
service U نظامی
military U نظامی
mil U نظامی
serviced U نظامی
martin U نظامی
soldiers U نظامی
warlike U نظامی
martial U نظامی
soldier U نظامی
monitored U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitors U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com