Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
cohere
U
رابطه خویشی داشتن
cohered
U
رابطه خویشی داشتن
coheres
U
رابطه خویشی داشتن
cohering
U
رابطه خویشی داشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
correspond
U
رابطه داشتن
corresponds
U
رابطه داشتن
corresponded
U
رابطه داشتن
liaise
U
رابطه داشتن
liaised
U
رابطه داشتن
liaising
U
رابطه داشتن
liaises
U
رابطه داشتن
cohabits
U
رابطه جنسی داشتن
cohabiting
U
رابطه جنسی داشتن
cohabit
U
رابطه جنسی داشتن
cohabited
U
رابطه جنسی داشتن
to correspond with
U
رابطه
[نامه نگاری]
داشتن با
to be together with somebody
U
با کسی بودن و رابطه جنسی داشتن
to have connections
U
رابطه داشتن
[با مردم برای هدفی]
psychomancy
U
رابطه با روح رابطه ارواح باهم
relationships
U
خویشی
parentela
U
خویشی
propinquity
U
خویشی
affiliation
U
خویشی
relationship
U
خویشی
affiliations
U
خویشی
kinship
U
خویشی
consanguinity
U
خویشی صلبی
kin
U
خویشی منسوب
proximity of blood
U
خویشی نزدیکی
equation of exchange
U
همچنین نگاه کنید به "رابطه فیشر "معادله مبادلات بیان رابطه بین حجم پول در گردش سرعت گردش پول
kin
U
قوم و خویش خویشی
he is nothing to me
U
بتمن خویشی ندارد
relation
U
نقل قول وابسته به نسبت یا خویشی
nexus
U
رابطه رابطه داخلی
I am done with you.
U
رابطه بین من و تو تمام شد!
[رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
I am
[have]
finished with you.
U
رابطه بین من و تو تمام شد!
[رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
longs
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn
<idiom>
U
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longed
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long-
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep down
U
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up
U
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
relationship
U
رابطه
respect
U
رابطه
equation
U
رابطه
linkages
U
رابطه
bond
U
رابطه
relationships
U
رابطه
relation
U
رابطه
linkage
U
رابطه
relevancy
U
رابطه
equations
U
رابطه
contingence
U
رابطه
correlation
U
رابطه
respects
U
رابطه
relevance
U
رابطه
connexions
U
رابطه
connection
U
رابطه
fiduciary relationship
U
رابطه امانی
commutation relation
U
رابطه جابجایی
causal relationship
U
رابطه علی
contractual relationship
U
رابطه قراردادی
de broglie relation
U
رابطه دوبروی
definitional equation
U
رابطه تعریفی
mil relation
U
رابطه میلیمی
lesbianism
U
رابطه جنسی زن با زن
privity of contract
U
رابطه متعاقدین
positive relation
U
رابطه مثبت
positive relation
U
رابطه مستقیم
arithmetic relation
U
رابطه حسابی
binary relation
U
رابطه دوتایی
bode's relation
U
رابطه بود
relation
U
رابطه نسبت
cash nexus
U
رابطه نقدی
causal link
U
رابطه سببیت
negative relation
U
رابطه معکوس
negative relation
U
رابطه منفی
mutual relationship
U
رابطه متقابل
liaison
U
رابطه نامشروع
liaison
U
بستگی رابطه
liaisons
U
بستگی رابطه
liaisons
U
رابطه نامشروع
interrelationship
U
رابطه متقابل
interrelation
U
رابطه متقابل
incommunicable
U
بدون رابطه
lead lag relation
U
رابطه سبقت
functional relationship
U
رابطه تابعی
functional relation
U
رابطه تابعی
monotonic relation
U
رابطه همسو
transitive
U
رابطه مجازی
equivalence relation
U
رابطه هم ارزی
transitive
U
رابطه غیرمستقیم
mil relation
U
رابطه میلیم
mil formula
U
رابطه میلیمی
linear relationship
U
رابطه خطی
correlation
U
ضریب رابطه
flow formula
U
رابطه جریان
interrelationships
U
رابطه متقابل
ties
U
رابطه برابری
preattunement
U
هم کوکی
[رابطه ای]
preattunement
U
هم آهنگی
[رابطه ای]
sonship
U
رابطه فرزندی
symbiotic relation
U
رابطه همزیستی
tie
U
رابطه برابری
terms of trade
U
رابطه مبادله
preattunement
U
وفق
[رابطه ای]
relationship
U
رابطه
[ریاضی]
relation learning
U
رابطه اموزی
relations of production
U
رابطه تولید
trade-offs
U
رابطه جایگزینی
trade off
U
رابطه جایگزینی
trade-off
U
رابطه جایگزینی
difference equation
U
رابطه بازگشتی
[ریاضی]
denouncement
U
اعلان قطع رابطه
stress strain relation
U
رابطه تنش- کرنش
input output relation
U
رابطه ورودی- خروجی
mass energy relation
U
رابطه جرم و انرژی
sexual intercourse
U
رابطه جنسی مجامعت
recurrence relation
[RR]
U
رابطه بازگشتی
[ریاضی]
This does not apply to . . .
U
در رابطه با . . . کاربرد ندارد.
absolute address
محل یک شی در رابطه با مبدا
wealth saving relationship
U
رابطه ثروت و پس انداز
break away
U
قطع رابطه کردن
cause and effect relationship
U
رابطه علت و معلولی
disconnection
U
قطع نداشتن رابطه
oral intercourse
U
رابطه جنسی دهانی
intimacy
U
رابطه نامشروع جنسی
parent child relationship
U
رابطه پدر و پسر
price system
U
نسبت و رابطه قیمتها با هم
to make a connection
U
رابطه ای برقرار کردن
thermoelectric
U
وابسته به رابطه برق وحرارت
causality
U
رابطه بین علت ومعلول
divisibility relation
U
رابطه بخش پذیری
[ریاضی]
fisher equation
U
این رابطه عبارت است از :
habit
U
روش طرز رشد رابطه
mil rule
U
قانون مربوط به رابطه میلیمی
causal nexus
U
رابطه میان علت و معلول
average marginal relationship
U
رابطه مفاهیم متوسط ونهائی
creation of contractual tie
U
انشاء ایجاد رابطه قراردادی
habits
U
روش طرز رشد رابطه
to discontinue relations
[with somone]
U
رابطه قطع کردن
[با کسی]
filiation
U
نسل رابطه پدر و فرزندی
meanest
U
مقصود داشتن هدف داشتن
proffer
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
reside
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
abhorred
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
to have by heart
U
ازحفظ داشتن درسینه داشتن
mean
U
مقصود داشتن هدف داشتن
resides
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
cost
U
قیمت داشتن ارزش داشتن
meaner
U
مقصود داشتن هدف داشتن
differ
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhorring
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
proffers
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
differed
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hoping
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
proffered
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
abhors
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
differing
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differs
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffering
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
hopes
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
hope
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
resided
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
neutral technology
U
تکنولوژی بی طرف در رابطه با عوامل تولید
faulty connection
U
رابطه اشتباه
[الکترونیک مهندسی برق]
trade off between inflation and
U
رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری
intercommunication
U
رابطه یا مخابره بین چند مرکز
aerodynamic shape
U
شکل یک جسم در رابطه باجریان هوا در اطراف ان
to push for an answer
[in reference to something]
U
برای پاسخ فشار آوردن
[در رابطه با چیزی]
to pull strings
U
از رابطه ها برای پارتی بازی استفاده کردن
sugar daddies
U
مرد مسن و پولدار که با زن جوانتر رابطه دارد
subcontrariety
U
رابطه بین دو قیاس متقابل تشابه قیاسی
to make friends
[to make connections]
U
رابطه پیدا کردن
[با مردم برای هدفی]
sugar daddy
U
مرد مسن و پولدار که با زن جوانتر رابطه دارد
to make
[commit]
a faux pas
U
اشتباه اجتماعی کردن
[در رابطه با رفتار بین مردم]
hypotaxis
U
رابطه ترکیبی یا صرف ونحوی کلمه اصلی بامشتقاتش
fornication
U
رابطه جنسی
[قبل از]
بیرون از ازدواج
[دین]
[حقوق]
compatible
U
زیردستگاهی که در رابطه باکل دستگاه عملکرد مناسبی دارد
upkeep
U
بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
I give the programme zero
[nought]
out of ten for reality.
U
من به این برنامه در رابطه با حقیقی بودنش از ده امتیاز صفر را می دهم.
phenology
U
مبحث رابطه بین اب وهواوتغییرات حاصله در پدیدههای زیست شناسی
geocoding
U
روش تهیه یک صفحه گرافیکی اطلاعات در رابطه با یک ناحیه جغرافیایی
to pick up somebody
[to find sexual partners]
U
بلند کردن کسی
[زنی]
[برای رابطه جنسی]
[اصطلاح روزمره]
pareto distribution
U
در حقیقت بیانگر توزیع درامد است که بر اساس ان رابطه بین درامدشخصی و جمعیت در ان بررسی میشود
isolationism
U
سیاست مبتنی برکناره گیری و دوری جستن ازجریانات سیاسی جهان و نیزقطع رابطه اقتصادی با سایرکشورها
phillips curve
U
شکلی غیرخطی بوده و در حقیقت نشان میدهد که یک رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری وجود دارد
lead a dog's life
<idiom>
U
زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
long for
U
اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
to have something in reserve
U
چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
relative income hypothesis
U
بوده و نقش اداب و رسوم در رابطه بامصرف را نشان میدهد . این تئوری ازدیگرتئوریهای جدید درباره مصرف است
supply price of capital
U
قیمت عرضه سرمایه اصطلاح کینز در رابطه باهزینه سرمایه گذاری
coupling
U
نوعی رابطه متقابل بین سیستم هایا خصوصیات یک سیستم
bionomics
U
زیوه شناسی شاخهای از علم زیست شناسی که از رابطه موجودات زنده بامحیطبحث میکند
parts explosion
U
رسم تمام قطعات تشکیل دهنده یک مجموعه که رابطه قطعات با یکدیگر را نشان میدهد
stormbound
U
قطع رابطه شده در اثر توفان توفان زده
immanentism
U
نظریه فسلفی که معتقد است رابطه میان خدا و فکر و روح و دنیا رابطهای ذاتی است
uberrima fides
U
صفتی است که در بعضی از قراردادها که باعث برقراری انواع خاصی از رابطه بین افراد میشود وجودش از شرایط صحت عقل است
to pair somebody off
[up]
with somebody
U
کسی را با کسی دیگر زوج کردن
[برای ازدواج یا رابطه دوست دختر یا پسر]
[همچنین می تواند لحن منفی داشته باشد]
wagners law
U
براساس این قانون که توسط اقتصاددان المانی بیان شده رابطه مستقیمی بین افزایش مخارج دولت و افزایش رشد وتوسعه اقتصادی وجود دارد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com