Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
centriole
U
ذره کوچکی در مرکز جاذبه میان دانه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
collision parameter
U
در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
centripetal force
U
قوه جاذبه مرکز
holm
U
جزیره کوچکی میان رودخانه با دریاچه ویانزدیک خشکی
gooseflesh
U
دانه دانه شدن یا ترکیدگی پوست در اثر سرما یا ترس
sieve analysis
U
تجزیه دانه خاک توسط الک ازمایش دانه بندی
free air anomaly
U
اختلاف نیروی جاذبه زمین اختلاف جاذبه ازاد
granulator
U
دانه دانه کننده ماشین خردکردن
grain
U
دانه دانه کردن جوانه زدن
granulate
U
دانه دانه شدن یا کردن
corn
U
میخچه دانه دانه کردن
fine grained
U
دانه دانه شده ریز
corns
U
میخچه دانه دانه کردن
granularly
U
بطور دانه دانه یا جودانه
medical assemblage
U
مرکز جمع اوری پزشکی مرکز تجمع بیماران
earth's attraction
U
جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
centrifugal
U
با سیستم گریز از مرکز با نیروی گریزاز مرکز
weather central
U
مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
medoterranean
U
واقع در میان چند زمین میان زمینی
provision center
U
مرکز تدارکات مرکز توزیع اماد
grainer
U
دانه دانه کننده
granulation
U
دانه دانه سازی
granulate
U
دانه دانه کردن
granulated metal
U
فلز دانه دانه
granularity
U
دانه دانه بودن
intervenient
U
در میان اینده واقع در میان
center mark
U
علامت مرکز نشانه مرکز
futtock
U
میان چوب میان تیر
whole blood center
U
مرکز کنترل و اهداء خون مرکز جمع اوری خون
battery control central
U
مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
army operations center
U
مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
appeals
U
جاذبه
appealed
U
جاذبه
appeal
U
جاذبه
attractions
U
جاذبه
gravitation
U
جاذبه
law of gravity
U
جاذبه
gravity
U
جاذبه
valence
U
جاذبه
attraction
U
جاذبه
Anyone can count the seeds in an apple, but only Gold can count the number of apples in a seed.
U
هر کسی نمی تواند تعداد دانه های داخل یک سیب را بشمارد اما فقط خدا می تواند تعداد سیب های نهفته در یک دانه را بشمارد
gravitation
U
قوه جاذبه
sex appeal
U
جاذبه جنسی
gravitation
U
جاذبه گرانشی
capillary attraction
U
جاذبه شعریه
electrostatic attraction
U
جاذبه الکترواستاتیکی
electron capture
U
جاذبه الکترونی
attraction force
U
نیروی جاذبه
electric attraction
U
جاذبه الکتریکی
magnetic attraction
U
جاذبه مغناطیسی
gravitation
U
کشش جاذبه
gravitation
U
جاذبه ثقلی
counter attraction
U
جاذبه متقابله
coulomb attraction
U
جاذبه کولنی
attration
U
جاذبه کشندگی
attractive force
U
نیروی جاذبه
electromagnetic attraction
U
جاذبه الکترومغناطیسی
attractive field
U
میدان جاذبه
attraction of current
U
جاذبه میدان
sexiness
U
جاذبه جنسی
adhesion
U
جاذبه سطحی
gravitational force
U
نیروی جاذبه
gravitational constant
U
ثابت جاذبه
gravitational attraction
U
جاذبه گرانشی
cohesion
U
جاذبه مولکولی
absorpthiveness
U
قوه جاذبه
gravitational waves
U
امواج جاذبه
geomagnetic
U
وابسته به جاذبه زمین
interionic attraction
U
جاذبه بین یونی
intensity of gravity
U
شدت با زیادی جاذبه
intermolecular attraction
U
جاذبه بین مولکولی
ablatitious
U
کاهنده قوه جاذبه
law of electrostatic attraction
U
قانون جاذبه الکترواستاتیکی
magnetic dip
U
قوه جاذبه مغناطیسی
law of universal gravitation
U
قانون جاذبه عمومی
intensity of gravity
U
گرانی یا جاذبه زیاد
scenic attractions
U
جاذبه های دیدنی
magnetic dip
U
میدان جاذبه مغناطیسی
littleness
U
کوچکی
smallness
U
کوچکی
pettiness
U
کوچکی
exiguity
U
کوچکی
tininess
U
کوچکی
gravity
U
جاذبه زمین درجه کشش
gravity
U
جاذبه زمین کشش انحراف
cohesion
U
التصاق یا قوه جاذبه ذرات
intermolecular attractive force
U
نیروی جاذبه بین مولکولی
emigration
U
درون کوچکی
affinity
U
نیروی جاذبه بین اتمهای یک ملکول
gravitate
U
بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
gravitating
U
بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
gravitates
U
بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
gravitates
U
بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
gravitate
U
بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
gravitated
U
بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
affinities
U
نیروی جاذبه بین اتمهای یک ملکول
cohesion
U
نیروی جاذبه بین ذرات همگن
gravitating
U
بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
gravitated
U
بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
microcephalia
U
سر کوچکی جمجمه کوچک
overlay
U
بخش کوچکی از برنامه
detail
U
بخش کوچکی از یک شرح
epsilon
U
مقدار کوچکی از هر چیز
detailing
U
بخش کوچکی از یک شرح
overlaying
U
بخش کوچکی از برنامه
overlays
U
بخش کوچکی از برنامه
(not a) ghost of a chance
<idiom>
U
حتی یک شانس کوچکی
puniness
U
تازه کاری جوانی کوچکی
landaulet n
U
گردونه کوچکی که پوششی دارد
parcel
U
دسته قطعه کوچکی از زمین
dollies
U
چرخ کوچکی شبیه قرقره
card
U
قطعه کوچکی از کاغذ یا پلاستیک
cards
U
قطعه کوچکی از کاغذ یا پلاستیک
lobular
U
شبیه قطعه کوچکی از چیزی
parcels
U
دسته قطعه کوچکی از زمین
dolly
U
چرخ کوچکی شبیه قرقره
he has a small p in shimran
U
او ملک کوچکی درشمیران دارد
geotropism
U
رشدو نمو گیاه تحت تاثیر قوه جاذبه زمین
vestry
U
نمازخانه کوچکی که متصل بکلیسا میباشد
vestries
U
نمازخانه کوچکی که متصل بکلیسا میباشد
kit or kit violon
U
ویولون کوچکی که پیشترهااموزگاران رقص می نواختند
neap tide
U
دراین حالت نیروی جاذبه ماه وخورشید در خلاف یکدیگر تاثیرمیکند
copsewood
U
بته هاودرختان کوچکی که درزیردرختان بزرگ میرویند
coppice wood
U
بته هاودرختان کوچکی که درزیردرختان بزرگ میرویند
salami technique
U
سرقت مقادیر کوچکی ازدارایی بسیار زیاد
flocculus
U
دسته کوچکی از الیاف پشمی کلف خورشید
doodad
U
مطلب کوچکی که از نظرفراموش شده وبخاطر نمیرسد
doodads
U
مطلب کوچکی که از نظرفراموش شده وبخاطر نمیرسد
slabs
U
گروه کوچکی از ارقام باینری قسمتی از یک WORD
slab
U
گروه کوچکی از ارقام باینری قسمتی از یک WORD
lockets
U
قوطی کوچکی برای یادگارهای خیلی کوچک
locket
U
قوطی کوچکی برای یادگارهای خیلی کوچک
leprechaun
U
جن کوچکی که هرکس انراگرفتارمیساخت گنجهای نهفته راپیدامیکرد
racket ball
U
گوی کوچکی که ازپنبه وریسمان درست میکنند)
water level
U
سطح کوچکی برای کنتل جهت حرکت روی لب
bronchial tubes
U
برنشهای متوسط نایژه و مجراهای کوچکی که از آن منشعب میشود
credit union
U
موسسهای که به اشخاص کم درامد وام های کوچکی میدهد
superscript
U
ححرف کوچکی که بزرگتر از خط طبیعی حروف چاپ شود.
vacuole
U
گودال کوچکی که دارای اب یاهوا یا چیز دیگر باشد
fescue
U
چوب کوچکی که بوسیله ان اموزگار چیزی را به شاگردنشان میدهد
undergrowth
U
بوته ها و درختان کوچکی که زیر گیاه بزرگتری میروید
ligule
U
زائده کوچکی که بین برگ وغلاف قرار دارد
hypodermic syringe
U
کوچکی که برای تزریقات تحت جلدی بکار میرود
altar-niche
U
[تو رفتگی در محراب کلیسا که اغلب نیایشگاه کوچکی است.]
gablet
U
[سنتوری کوچکی بالای شمع پشت بند]
[معماری]
psychophysics
U
علم روابط میان روان وتن علم روابط میان روان شناسی وفیزیک
electrostatics
U
بخشی از علم فیزیک که درباره پدیدههای قوه جاذبه و دافعه بارهای الکتریکی گفتگومینماید
pin
U
میخ کوچک ساعت محور کوچکی که چیزی دوران بگردد
pinned
U
میخ کوچک ساعت محور کوچکی که چیزی دوران بگردد
pinning
U
میخ کوچک ساعت محور کوچکی که چیزی دوران بگردد
swagger cane
U
عصای کوچکی که سربازان هنگام گردش کردن در دست میگیرند
vanity boxŠcaseŠor bag
U
قوطی یاکیف کوچکی که دارای اینه واسباب پودرزنی باشد
clipboards
U
تخته کوچکی که گیرهای برای نگاه داشتن کاغذ دارد
lanternpinion
U
چرخ کوچکی که میلههای عمودی داردو مانند است به فانوس
junction
U
جعبه کوچکی که تعداد سیم بهم وصل شده اند
estuaries
U
دهانه رودخانه بزرگی که شتکیل خلیج کوچکی دهد مدخل
estuary
U
دهانه رودخانه بزرگی که شتکیل خلیج کوچکی دهد مدخل
junctions
U
جعبه کوچکی که تعداد سیم بهم وصل شده اند
clipboard
U
تخته کوچکی که گیرهای برای نگاه داشتن کاغذ دارد
kilderkin
U
چلیک یابشکه کوچکی معادل نصف یاربع بشکه معمولی
rockoon
U
پرتابه یا موشک کوچکی که بوسیله بالون درارتفاع زیادمنفجر شود
sachets
U
بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند
sachet
U
بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند
vaude
U
نمایش جوربجور واریته درام کوچکی که توام بارقص واواز باشد
epicanthus
U
لایه کوچکی از پوست که گاهی گوشه درونی چشم رامی پوشاند
arrow pointer
U
پیکان کوچکی است که می توانید آنرا با استفاده از mouse حرکت دهید
handcar
U
چهارچرخه کوچکی که بوسیله دست یا موتورکوچکی روی خط اهن حرکت میکند
granulation
U
دانه
baits
U
دانه
baited
U
دانه
raphe
U
دانه دم
kernel
U
دانه
kernels
U
دانه
granules
U
دانه
piece
U
دانه
pieces
U
دانه
bait
U
دانه
birdseed
U
دانه
granulet
U
دانه دانه
granulous
U
دانه دانه
grain
U
دانه
seed
U
دانه
seeds
U
دانه
grainy
U
دانه دانه
moniliform
U
دانه دانه
milium
U
دانه
herpes
U
دانه
pipin
U
دانه
aciniform
U
پر دانه
granular
U
دانه دانه
granule
U
دانه
nodule
U
دانه
nodules
U
دانه
pill
U
دانه
pills
U
دانه
corn
U
دانه
corns
U
دانه
semen
U
دانه
granulated
U
دانه دانه
furuncle
U
دانه
grain by grain
U
دانه دانه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com