English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
No more Mr. Nice Guy! <idiom> U دیگر به هیچ کس ملاحظه نمیکنم! [اصطلاح روزمره]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
irrespectively U بدون ملاحظه چیزهای دیگر مستقلا
tell it to the marines (Sweeney) <idiom> U باور نمیکنم
i do not think so U گمان نمیکنم
i bar tonight U من امشب را حساب نمیکنم
She is a considerate (an inconsiderate ) person . U آدم با ملاحظه یی ( بی ملاحظه یی ) است
i do not pretend to sing well U من ادعا نمیکنم که خوب میخوانم
i shoudel hardly think so U گمان نمیکنم اینطور باشد
chips U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chip U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise <adv.> U به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
conversions U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversion U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time U دفعه دیگر [وقت دیگر]
tunnelling U روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
unthinking U بی ملاحظه
rashness U بی ملاحظه گی
gravitas U ملاحظه
incosiderate U بی ملاحظه
regard U ملاحظه
not unmindful U بی ملاحظه
regarded U ملاحظه
regards U ملاحظه
incircumspect U بی ملاحظه
thoughtless U بی ملاحظه
consideration U ملاحظه
tact U ملاحظه
inconsiderate U بی ملاحظه
prudence U ملاحظه
respects U ملاحظه
respect U ملاحظه
indiscreet U بی ملاحظه
considerations U ملاحظه
disregardful U بی ملاحظه
cum grano U با ملاحظه
bluftly U بی ملاحظه
observation U ملاحظه
observations U ملاحظه
animadversion U ملاحظه
incautious U بی ملاحظه
remarked U ملاحظه
unmindful U بی ملاحظه
remarks U ملاحظه
unconsidered U بی ملاحظه
remarking U ملاحظه
remark U ملاحظه
he was otherwise ordered U جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
noted U مورد ملاحظه
inadvertent U بی ملاحظه سهوی
wary U با ملاحظه هشیار
annotation U تحشیه ملاحظه
annotations U تحشیه ملاحظه
noteless U غیرقابل ملاحظه بی نت
perceiving U ملاحظه کردن
perceives U ملاحظه کردن
perceive U ملاحظه کردن
considers U ملاحظه کردن
consider U ملاحظه کردن
heed U ملاحظه رعایت
heeded U ملاحظه رعایت
note U ملاحظه کردن
to take note of U ملاحظه کردن
notes U ملاحظه کردن
noting U ملاحظه کردن
healable U قابل ملاحظه
regards U ملاحظه کردن
irrespective of U بدون ملاحظه
regarded U ملاحظه کردن
heeds U ملاحظه رعایت
worthy of note U قابل ملاحظه
regard U ملاحظه کردن
heeding U ملاحظه رعایت
observing U ملاحظه کردن
ciecumspect U ملاحظه کار
canniness U ملاحظه کاری
circumspectly U ملاحظه کارانه
observe U ملاحظه کردن
blat U بی معنی و بی ملاحظه
regrad for others U ملاحظه دیگران
regardant U ملاحظه کننده
reckless U بی ملاحظه بی اعتنا
observed U ملاحظه کردن
observes U ملاحظه کردن
perceived U ملاحظه کردن
circumspective U ملاحظه کار
considerately U ازروی ملاحظه
circumspect U ملاحظه کار
regard for others U ملاحظه دیگران
shifted U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shift U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifts U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
considerably U بطور قابل ملاحظه
oversubtle U بیش از حد ملاحظه کار
remarking U تبصره ملاحظه کردن
sizeable U قابل ملاحظه بزرگ
remark U تبصره ملاحظه کردن
without the gloves U جدا بی ملاحظه بی رودربایستی
remarkably U بطور قابل ملاحظه
remerkableness U قابل ملاحظه بودن
remarks U تبصره ملاحظه کردن
to take in a reef U با ملاحظه کار کردن
unconsidered U غیر قابل ملاحظه
blat U بی ملاحظه حرف زدن
blankly U بدون ملاحظه بکلی
noticeably U بطرز قابل ملاحظه
Without the least regard . U بدون کمترین ملاحظه یی
remarked U تبصره ملاحظه کردن
observantly U از روی ملاحظه و رعایت
As you can see for yourself. U همانطور که ملاحظه می فرمایید
noteworthily U بطور قابل ملاحظه
sizable U قابل ملاحظه بزرگ
petty U غیر قابل ملاحظه
noteworthiness U قابل ملاحظه بودن
To be observant of the regulations . U ملاحظه مقررات را کردن
thoughtful of others U با ملاحظه نسبت بدیگران
unadvised U تند وبی ملاحظه بی احتیاط
heeds U محل گذاشتن به ملاحظه کردن
Observation of natural phenomena . U ملاحظه پدیده های طبیعی
You must make allowances for his age . U باید ملاحظه سنش را بکنی
notably U بطور برجسته یا قابل ملاحظه
He is very cartious ( circrmspect, reserved ) . U خیلی ملاحظه کار است
unadvied U تند بی ملاحظه بی احتیاط ناسنجیده
heed U محل گذاشتن به ملاحظه کردن
heeded U محل گذاشتن به ملاحظه کردن
heeding U محل گذاشتن به ملاحظه کردن
It was some consikerable amount. U مبلغ قابل ملاحظه ای بود
observingly U از روی ملاحظه حرمت گرارانه
glib answer U پاسخ بدون ملاحظه [بی فکر]
guarded U احتیاط امیز ملاحظه کار
to take off the gloves U رودربایستی راکنارگذاشتن بی ملاحظه گفتگوکردن
metafile U 1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
he had no more no to say U دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
hardball U فعالیت سخت و عاری از ملاحظه و مروت
to respect persons U ملاحظه کردن وواهمه داشتن ازمردم
reappraising U دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
reappraises U دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
reappraised U دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
reappraise U دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
not to lose sight of U ملاحظه کردن [به کسی یا چیزی] را فراموش نکردن
scapegrace U ادم بی پروا وبی ملاحظه اصلاح ناپذیر
to be wary of saying something U در گفتن سخن ملاحظه اطراف کار راکردن
respecters U کسی که از مردمان بانفوذ یاتوانگر ملاحظه یا صرفداری میکند
worthy of remark U قابل ملاحظه برجسته مشهور فوق العاده استثنائی
respecter U کسی که از مردمان بانفوذ یاتوانگر ملاحظه یا صرفداری میکند
HTML U مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
trans shipment U انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
inconsiderably U بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
alternatives U شق دیگر
others U دیگر
he is no more U او دیگر
again U دیگر
alternatives U دیگر
alternative U دیگر
next U دیگر
secus U از دیگر سو
another U دیگر
no more U دیگر نه
of each other <adv.> U از هم دیگر
of one another <adv.> U از هم دیگر
from each other <adv.> U از هم دیگر
alternative U شق دیگر
from one another <adv.> U از هم دیگر
else U دیگر
other U دیگر
furthers U دیگر
furthering U دیگر
furthered U دیگر
further U دیگر
anymore U دیگر
one an other U یک دیگر
thence U دیگر
in fact U به عبارت دیگر
a horse of another colour [different colour] U مطلبی دیگر
not any more U دیگر نه [بیشتر نه]
at a later period U در موقع دیگر
aliunde U از منبع دیگر
namely <adv.> U به عبارت دیگر
another guess U نوعی دیگر
another day U یک روز دیگر
another guess U قسمتی دیگر
to wit <adv.> U به عبارت دیگر
alternative unit U واحدهای دیگر
shunts U به خط دیگر انداختن
shunted U به خط دیگر انداختن
videlicet U به عبارت دیگر
another U شخص دیگر
another U یکی دیگر
variant U نوع دیگر
to wit U بعبارت دیگر
yon U ان یکی دیگر ان
other U نوع دیگر
shunt U به خط دیگر انداختن
elsewhere U بجای دیگر
to be no more U دیگر نبودن
beside U ازطرف دیگر
others U نوع دیگر
somewhere else U یک جای دیگر
elsewhere U نقطه دیگر
otherwhence U از جای دیگر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com