English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 30 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to get religion U دین تازهای اختیارکردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to f. on U اختیارکردن
to take a wife U زن اختیارکردن
immigrated U توطن اختیارکردن
immigrates U توطن اختیارکردن
immigrating U توطن اختیارکردن
immigrate U توطن اختیارکردن
to take a wife U عیال اختیارکردن
seclude U گوشه انزوا اختیارکردن
personation U اختیارکردن سمت مجعول
that is no new U اینکه خبر تازهای نبود
innovating U ایین تازهای ابتکار کردن
innovates U ایین تازهای ابتکار کردن
innovated U ایین تازهای ابتکار کردن
innovate U ایین تازهای ابتکار کردن
brainwashes U اجبار شخص بقبول عقیده تازهای
proselytizes U بدین تازهای وارد شدن یاکردن
proselytised U بدین تازهای وارد شدن یاکردن
brainwashed U اجبار شخص بقبول عقیده تازهای
proselytises U بدین تازهای وارد شدن یاکردن
brainwash U اجبار شخص بقبول عقیده تازهای
proselytizing U بدین تازهای وارد شدن یاکردن
proselytising U بدین تازهای وارد شدن یاکردن
proselytize U بدین تازهای وارد شدن یاکردن
proselytized U بدین تازهای وارد شدن یاکردن
new broom sweeps clean <idiom> U شخص تازهای موجب تغییرات زیادی شود
proselyte U عضو تازه حزب بدین تازهای وارد کردن
brainwash U تلقین عقاید ومسلک تازهای شستشوی مغزی دادن
brainwashed U تلقین عقاید ومسلک تازهای شستشوی مغزی دادن
brainwashes U تلقین عقاید ومسلک تازهای شستشوی مغزی دادن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com