English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
depressant U دژم ساز عامل کاهش دهنده فعالیت بدنی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
slump U کاهش فعالیت رکود
slumps U کاهش فعالیت رکود
slumping U کاهش فعالیت رکود
slumped U کاهش فعالیت رکود
biological half time U زمان فعالیت یک عامل میکروبی
biological half time U زمان امکان فعالیت عامل میکربی
palliator U کاهش دهنده
half life period U مدت زمان لازم برای فعالیت یک ماده رادیواکتیو است که به نصف مقدار اولیه خود کاهش یابد
water softener U [کاهش دهنده درجه سختی آب]
complexing agent U عامل کمپلکس دهنده
precipating agent U عامل رسوب دهنده
sequestering agent U عامل کمپلکس دهنده
physical profile U براوردبنیه کلی بدنی یاقدرت بدنی و کارایی
discriminating circuit U مدارتشخیص دهنده انرژیهای عامل انفجار
corporal punishment U کیفر بدنی مجازات بدنی
marginal productivity law U قانون بازدهی نهائی قانون بهره وری نهائی ب_راساس این ق__انون با اف_زایش یک عامل تولید با ف_رض ثابت بودن سایر ع__وامل تولیدنهائی نهایتا کاهش خواهدیافت
resilience U درجه مقاومت فرش در برابر سایش [این عامل نشان دهنده مقاومت فرش بر اثر رفت و آمد و مستهلک شدن آن است.]
tax friction U کاهش تولید ناشی از تغییر رفتاراقتصادی بمنظور کاهش بارمالیاتی
kerning U کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها
compression U روش کاهش اندازه بلاک داده با کاهش فضا وحذف فضاها و مواد بی استفاده
cyanogen agent U عامل لخته کننده خون عامل شیمیایی سیانوژن
reserved character U حرف مخصوص درسیستم عامل یا حرفی که تابع خاصی برای کنترل سیستم عامل داردوبرای مصارف دیگربه کارنمیرود
decrease U کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreases U کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreased U کاهش یافتن کم شدن کاهش
actuator U محرک بازوی عامل مکانیسم عامل
capital intensive goods U کالاهایی که سهم عامل سرمایه در انها بیش از سهم عامل کار یا سایر عوامل تولید است
derived demand U تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
shelling U نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shells U نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shell U نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
trimmer U زینت دهنده تغییر عقیده دهنده بنابمصالح روز
somatic U بدنی
physical U بدنی
so matic U بدنی
corporal U بدنی
bodily U بدنی
corporals U بدنی
systemic U بدنی
hacking U خطای بدنی
flesh colour U رنگ بدنی
flesh red U بدنی رنگ
p.exercise U پرورش بدنی
physical exercise U تمرین بدنی
physical profile U نیمرخ بدنی
physical appearance U منظر بدنی
assault and battery U حملهی بدنی
somatic disorders U اختلالهای بدنی
physical movement U حرکت بدنی
common sensibility U حس کلی بدنی
somatotype U ریخت بدنی
corporal punishment U تنبیه بدنی
body type U سنخ بدنی
bodily pain U درد بدنی
corps a corps U تماس بدنی
physical education U تربیت بدنی
blood agent U عامل شیمیایی لخته کننده خون عامل ضدحرکت خون
piggybacks U سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود
class a agent officer U افسر عامل پرداخت حقوق وجیره نقدی افسر عامل
piggyback U سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود
decrease U کاهش دادن کاهش
decreases U کاهش دادن کاهش
decreased U کاهش دادن کاهش
somesthesis U حساسیت به حسهای بدنی
personnel monitoring U بازرسی بدنی از افراد
personal foul U خطای بدنی به حریف
eurythmics U حرکات بدنی موزون
assaulted U حمله بدنی به حریف
eurhythmics U حرکات بدنی موزون
gestic U وابسته بحرکت بدنی
assaults U حمله بدنی به حریف
assault U حمله بدنی به حریف
corporeal U بدنی دارای ماده
emotional and physical U امور عاطفی و بدنی
kinesiology U تشریح حرکات بدنی انسان
physical characteristics U مشخصات زمین خصوصیات بدنی
physical medicine U درمان بدنی و توان بخشی
retardation U [افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین] [در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
economic of scale U کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
assaulted U حمله کردن به کسی به قصدازار بدنی
syndromes U مجموعه علائم بدنی وذهنی مرض
classical seat U وضع بدنی سوارکار روی زین
syndrome U مجموعه علائم بدنی وذهنی مرض
assaults U حمله کردن به کسی به قصدازار بدنی
army standard score U نمرات استاندارد و اندازههای بدنی افراد
orthograde U راه رونده با بدنی راست وعمودی
assault U حمله کردن به کسی به قصدازار بدنی
physical U مربوط به استفاده از تماس یاخشونت بدنی
EXE file U در یک سیستم عامل مشخصه سه حرفی نام فایل که بیان میکند فایل حاوی داده دودویی برنامه است . فایل مستقیم از طریق سیستم عامل قابل اجراست
catalysts U تشکیلات دهنده سازمان دهنده
conglutinative U التیام دهنده جوش دهنده
exhibitor U نمایش دهنده ارائه دهنده
exhibitors U نمایش دهنده ارائه دهنده
bailer U امانت دهنده کفیل دهنده
bailor U امانت دهنده کفیل دهنده
exhibiter U نمایش دهنده ارائه دهنده
extender U توسعه دهنده ادامه دهنده
catalyst U تشکیلات دهنده سازمان دهنده
hyperphysical U خارق العاده مافوق قوه بدنی ومادی
dachshund U نوعی سگ کوچک با پاهایی کوتاه و بدنی دراز.
dachshunds U نوعی سگ کوچک با پاهایی کوتاه و بدنی دراز.
accelerationists U شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
MS DOS U سیستم عامل کامپیوترهای شخصی IBM PC که داده ذخیره شده روی دیسک را مدیریت میکند و خروجی و ورودی کاربر را نمایش میدهد.DOS-MS سیستم عامل تک کاربر و تک کار کاره است و توسط واسط خط دستور در کنترل میشود
skate off U حرکت بطرف حریف و تماس بدنی با او برای دور کردن اواز گوی
acid reduction U کاهش در محیط اسیدی کاهش اسیدی
exercise U فعالیت
activity U فعالیت
activation U فعالیت
exercised U فعالیت
exercises U فعالیت
stirs U فعالیت
stir U فعالیت
stirred U فعالیت
stirrings U فعالیت
acting U فعالیت
activities U فعالیت
actuality U فعالیت
functions U فعالیت
activeness U فعالیت
function U فعالیت
functioned U فعالیت
cruelty U در CLعبارت است از سوء رفتار یکی از زوجین با دیگری به نحوی که احتمال منجر شدن ان به صدمات بدنی
inactivity U عدم فعالیت
politicking U فعالیت سیاسی
turn over U عایدی فعالیت
cerebration U فعالیت مغزی
inaction U بدون فعالیت
activity chart U نمودار فعالیت
activity coefficient U ضریب فعالیت
activity cycle U چرخه فعالیت
activity drive U سائق فعالیت
critical activity U فعالیت بحرانی
activity analysis U تحلیل فعالیت
event U عمل یا فعالیت
advertising campaign U فعالیت تبلیغاتی
off year U سال کم فعالیت
on stream U درحال فعالیت
operant U فعالیت کننده
operating level U سطح فعالیت
operational environment U محیط فعالیت
optical activity U فعالیت نوری
business activity U فعالیت بازرگانی
publicity drive U فعالیت تبلیغاتی
low activity U فعالیت پایین
venturing U فعالیت اقتصادی
ventures U فعالیت اقتصادی
ventured U فعالیت اقتصادی
venture U فعالیت اقتصادی
auxiliary activity U فعالیت فرعی
activate U به فعالیت پرداختن
activated U به فعالیت پرداختن
activates U به فعالیت پرداختن
activating U به فعالیت پرداختن
events U عمل یا فعالیت
hey day U روز پر فعالیت
activity time U زمان هر فعالیت
activity ratio U نسبت فعالیت
somatotonic U فعالیت گرا
activity rate U نرخ فعالیت
activity quotient U بهر فعالیت
activity of soil U فعالیت خاک
activity light U چراغ فعالیت
somatotonia U فعالیت گرایی
activity wheel U گردونه فعالیت
random activity U فعالیت تصادفی
activation U به فعالیت دراوردن
reactivation U فعالیت مجدد
touch football U نوعی فوتبال با 6 یا 9 بازیگردر هر تیم که سد کردن مجازاست ولی حمله بدنی مجازنیست و فقط لمس حریف کافی است
class i activity U فعالیت امادی طبقه 1
electioneer U فعالیت انتخاباتی کردن
orbit U دور حدود فعالیت
byway U کار یا فعالیت جنبی
byways U کار یا فعالیت جنبی
orbited U دور حدود فعالیت
spheres U مرتبه حدود فعالیت
keep the ball rolling <idiom> U اجازه فعالیت دادن
in the swim <idiom> U درکاری فعالیت داشتن
forms U سابقه فعالیت اسب
trade cycle U دوره فعالیت تجاری
class ii activity U فعالیت امادی طبقه 2
efficiency U فعالیت مفید بازده
file activity ratio U نسبت فعالیت پرونده
orbits U دور حدود فعالیت
deactivating group U گروه کم کننده فعالیت
muzzling U مانع فعالیت شدن
gross motor activity U فعالیت حرکت عمده
pickup U تجدید فعالیت چیدن
muzzle U مانع فعالیت شدن
muzzled U مانع فعالیت شدن
sphere U مرتبه حدود فعالیت
muzzles U مانع فعالیت شدن
seismism U فعالیت لزرشی وارتعاشی
self activity U فعالیت خود بخود
formed U سابقه فعالیت اسب
background U فعالیت ارتباط دادهای
form U سابقه فعالیت اسب
business cycle U دور فعالیت بازرگانی
backgrounds U فعالیت ارتباط دادهای
activity sampling U نمونه گیری از فعالیت
activity group therapy U درمان با فعالیت گروهی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com