Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
universal joint
U
دو میله متصل بهم وفا دربچرخش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
shafting
U
میله بهم متصل
drawbar
U
میلهای که واگونهای قطار رابه لکوموتیو متصل میکند میله اتصال واگون
tenpin
U
میله بطری شکل مخصوص بازی 01 میله بولینگ
double wood
U
ماندن یک میله بولینگ پشت میله دیگر
feint
U
حرکت از میله بالا به میله پایین
feints
U
حرکت از میله بالا به میله پایین
feinting
U
حرکت از میله بالا به میله پایین
feinted
U
حرکت از میله بالا به میله پایین
shafts
U
میله ستون میله چاه
shaft
U
میله ستون میله چاه
standard
U
دو میله عمودی پرش با نیزه یا پرش ارتفاع میله عمودی تکیه گاه وزنه
standards
U
دو میله عمودی پرش با نیزه یا پرش ارتفاع میله عمودی تکیه گاه وزنه
on line
U
متصل
joint
U
متصل
clung
U
متصل
connected
U
متصل
conjunct
U
متصل
continuous
U
متصل
contiguous
U
متصل
anchored
U
متصل به
basifixed
U
متصل در پایه
colligate
U
متصل کردن
joined
U
متصل کردن
link
U
متصل کردن
applies
U
متصل کردن
off line
U
غیر متصل
apply
U
متصل کردن
syndetic
U
متصل شده
adjoin
U
متصل کردن
adjoined
U
متصل کردن
connect
U
متصل کردن
interlocking
U
متصل شدن
interlocks
U
متصل شدن
applying
U
متصل کردن
pans
U
متصل کردن
pan-
U
متصل کردن
pan
U
متصل کردن
cartridge
U
بخش متصل
adjacent span
U
دهانه متصل
cartridges
U
بخش متصل
interlock
U
متصل شدن
adjacent span
U
دهانه متصل
splicer
U
متصل کننده
adjoins
U
متصل کردن
interlocked
U
متصل شدن
attachments
U
نمائات متصل
engagedness
U
متصل بهم
ligature
U
دخشههای متصل
joggling
U
متصل کردن
connective
U
متصل کننده
connects
U
متصل کردن
fixed shell
U
گلوله متصل
joggle
U
متصل کردن
connector
U
متصل کننده
joggled
U
متصل کردن
male connector
U
متصل کننده نر
coupler
U
متصل کننده
joggles
U
متصل کردن
tie down
U
متصل کردن
connecting arrangement
U
ترتیب متصل
tying
U
متصل کننده
lacer
U
متصل کننده
join
U
متصل کردن
joins
U
متصل کردن
interurban
U
متصل بشهر ها
connectedly
U
بطور متصل
coherently
U
بطور متصل
splices
U
باهم متصل کردن
spliced
U
باهم متصل کردن
splicing
U
باهم متصل کردن
splice
U
باهم متصل کردن
parallelled
U
تعداد آدرسهای متصل به هم
united pawns
U
پیادههای متصل شطرنج
parallel
U
تعداد آدرسهای متصل به هم
parallels
U
تعداد آدرسهای متصل به هم
parallelling
U
تعداد آدرسهای متصل به هم
paralleling
U
تعداد آدرسهای متصل به هم
paralleled
U
تعداد آدرسهای متصل به هم
ballcock
U
سیفون و ابزار متصل به آن
pin
U
متصل کردن به گیرافتادن
pinning
U
متصل کردن به گیرافتادن
abut
U
متصل بودن یاشدن
pinned
U
متصل کردن به گیرافتادن
abuts
U
متصل بودن یاشدن
abutted
U
متصل بودن یاشدن
enjoin
U
بهم متصل کردن
enjoined
U
بهم متصل کردن
enjoining
U
بهم متصل کردن
adjoin
U
افزودن متصل شدن
adjoined
U
افزودن متصل شدن
adjoins
U
افزودن متصل شدن
ballcocks
U
سیفون و ابزار متصل به آن
enjoins
U
بهم متصل کردن
connecting socket
[دوشاخه متصل کننده]
tie in
<idiom>
U
به چیزدیگری متصل کردن
connected passes pawns
U
پیادههای رونده متصل
catenate
U
پیوستن متصل کردن
chockablock
U
بهم متصل وپیوسته
corbel-course
U
زیر سری متصل
connected load
U
بار خارجی متصل
kirkyard
U
گورستان متصل بکلیسا
connected load
U
بار متصل شده
untapped
<adj.>
U
متصل نشده
[در وسط مدار]
catena
U
سریهای متصل شده concatenate
connexions
U
اتصال یا چیزی که متصل میشود
connection
U
اتصال یا چیزی که متصل میشود
concatenated data set
U
مجموعه داده ها متصل شده
continous
U
متصل متوالی بدون وقفه
adnexa
U
قسمتهای متصل بهم زائده
united pressed pawns
U
پیادههای رونده متصل شطرنج
to be connected
U
بهم پیوسته
[متصل]
بودن
ligature
U
دو یاچند حرف متصل بهم
interconnection
U
بخش ماده متصل به دو وسیله
grounded field
U
سیم پیچ متصل به زمین
gang hook
U
دو یا سه قلاب ماهیگیری متصل بهم
bond
U
متصل کردن چسباندن اتصال
adjacent
U
دو میدان متصل به دو گروه مجاور
vestries
U
نمازخانه کوچکی که متصل بکلیسا میباشد
vestry
U
نمازخانه کوچکی که متصل بکلیسا میباشد
connection of loom pieces
U
متصل کردن قطعات دار
[قالی]
stemson
U
چوب منحنی شکل متصل بجلوکشتی
dowel
U
بامیخ پرچ بهم متصل کردن
gang hook
U
دو یا سه قلاب ماهی گیری متصل بهم
camshafts
U
میلهای که بچرخ دنده متصل میشود
forest
U
تعداد درختهای ساختار داده متصل
forests
U
تعداد درختهای ساختار داده متصل
camshaft
U
میلهای که بچرخ دنده متصل میشود
to plug
U
متصل کردن
[الکترونیک یا مهندسی برق]
blade butt
U
انتهای تیغه ملخ که به توپی متصل است
OLE container object
U
شی ای که حاوی مرجع به شی متصل است یا یک کپی از شی توکار
stylolite
U
ستون سنگی همجنس صخره متصل بخود
destinations
U
صفحه مقصد در مجموعهای صفحات متصل بهم
destination
U
صفحه مقصد در مجموعهای صفحات متصل بهم
bat weight
U
وزنه اضافی متصل به چوب بیس بال
drained
U
یکی از سه ترمینال متصل ترانزیستور نوع FET
faceplate
U
صفحه فلزی یا چوبی متصل به چرخ تراش
plowhead
U
چارچوبی که گاو اهن بدان متصل میشده
drain
U
یکی از سه ترمینال متصل ترانزیستور نوع FET
drains
U
یکی از سه ترمینال متصل ترانزیستور نوع FET
draining
U
یکی از سه ترمینال متصل ترانزیستور نوع FET
associated document
U
متن یا فایلی که به برنامه کاربردی اصلی اش متصل است
seam
U
درز دادن بوسیله درزگیری بهم متصل کردن
meshing
U
که هر وسیله مستقیما به وسایل دیگر در شبکه متصل است
meshes
U
که هر وسیله مستقیما به وسایل دیگر در شبکه متصل است
daisy chain
U
خط ی که تمام خروجیهای وقفه وسایل را به CPU متصل میکند
interplane strut
U
پایه هایی که دو بال هواپیماهای دوباله را به هم متصل میکند
thoroughbrace
U
تسمه چرمی متصل کننده بدنه کالسکه به فنر
associated file
U
متن یا فایلی که به برنامه کاربردی اصلی اش متصل است
seams
U
درز دادن بوسیله درزگیری بهم متصل کردن
backplane
U
مدار و اعضای مکانیکی که بردهای یک سیستم را متصل می کنند
mesh
U
که هر وسیله مستقیما به وسایل دیگر در شبکه متصل است
trailer camp
U
محل استقرار ترایلربااتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
bow line
U
نوعی گره برای متصل کردن هواپیما به زمین
peripheral
U
آنچه ضروری نیست یا متصل به چیز دیگری است
ca
U
Arrangment Connecting ارایش و ترتیب به صورت پیوندی و متصل
beam
U
میله
mandrel or dril
U
میله
rod
U
میله
beams
U
میله
trib
U
میله
slat
U
میله
virgule
U
میله
tige
U
میله
firing shaft
U
میله
rods
U
میله
pivoted
U
میله
trabecula
U
میله میله
pivot
U
میله
tie rod
U
میله کش
stilts
U
میله
stilt
U
میله
barcode
U
کد میله ای
spike
U
میله
trabecular
U
میله میله
mandrel
U
میله
trabeculate
U
میله میله
scape
U
میله
stemmed
U
میله
shaft
U
میله
bards
U
میله
bard
U
میله
stemming
U
میله
stems
U
میله
axis
U
میله
shafting
U
میله ها
bacillar
U
میله میله
bacillary
U
میله میله
shafts
U
میله
stem
U
میله
pipe
U
میله
rodless
U
بی میله
lever
U
میله
levers
U
میله
pivots
U
میله
filament
U
میله
filaments
U
میله
gad
U
میله
shank
U
میله
spilled
U
میله
spilling
U
میله
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com