Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 40 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
To bring two persons face to face .
U
دونفر رابا هم روبروکردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
squeezing
U
سد کردن مدافع حریف با دونفر
come between
<idiom>
U
درروابط دونفر دخالت کردن
squeeze
U
سد کردن مدافع حریف با دونفر
squeezed
U
سد کردن مدافع حریف با دونفر
squeezes
U
سد کردن مدافع حریف با دونفر
duopoly
U
انحصار فروش کالا بین دونفر
fix someone up with someone
<idiom>
U
واسطه برای قرار ملاقات دونفر
threesome
U
مسابقه گلف بین یک نفر و دونفر دیگر که به نوبت ضربه می زنند
cowlstaff
U
چوبی که دونفر روی شانه حمل کرده وچیزهایی بدان می اویزند
threesomes
U
مسابقه گلف بین یک نفر و دونفر دیگر که به نوبت ضربه می زنند
two man rule
U
قانون حضور یاتصویب دونفره یا تصویب به وسیله دونفر برای انجام کار
Handle the boxes with care.
U
جعبه ها رابا احتیاط جابجا کنید
drift bolt
U
میخی که میخ دیگری رابا ان دراورند
I stamped on the spider .
U
عنکبوت رابا پایم کوبیدم ( وله کردم )
to ride one's horse to death
U
اسب خود رابا سواری زیادازپا در اوردن
To do something waveringly.
U
کاری رابا ترس ولرز انجام دادن
To speake in great detail.
U
مطلبی رابا طول وتفصیل بیان کردن
To conduct a meeting in an orderly manner.
U
جلسه ای رابا نظم وتر تیب اداره کردن
To treat them all alike. (indiscriminately).
U
همه رابا یک چوب راندن ( یکسان رفتار کردن )
ruddleman
U
چوپانی که گوسفندان خود رابا گل اخری رنگ کرده
snivelling
U
اب بینی رابا صدا بالا کشیدن دماغ گرفتن
snivels
U
اب بینی رابا صدا بالا کشیدن دماغ گرفتن
sniveled
U
اب بینی رابا صدا بالا کشیدن دماغ گرفتن
snivel
U
اب بینی رابا صدا بالا کشیدن دماغ گرفتن
hard starboard
U
ناو رابا چرخش سریع بسمت پاشنه بگردانید
snivelled
U
اب بینی رابا صدا بالا کشیدن دماغ گرفتن
sniveling
U
اب بینی رابا صدا بالا کشیدن دماغ گرفتن
planimeter
U
دستگاهی که مساحت اشکال غیر هندسی رابا ان اندازه می گیرند
to peg out
U
میخ اخر رابا گوی زدن وبازی رابپایان رساندن
pugging
U
خاک اره یا چیز دیگری که فضایی رابا ان پرکنندتاصدادران نه پیچد
pot pourri
U
کوزهای که برگهای چندین جورگل رابا ادویه خوشبوامیخته دران میریزند
obituarist
U
کسیکه در گذشتهای تازه رابا شرح حال در گذشتگان درروزنامه اعلان می کنند
action oriented management report
U
گزارشی که شرایط غیرعادی رابا توجه ویژهای که نیازدارد به مدیریت هشدار میدهد
tenant by sufference
U
هر گاه کسی ملکی رابا عنوان و سمت قانونی درتصرف داشته باشد و پس اززوال سمت
match play
U
مسابقه گلف بین دو نفر یا دوتیم مسابقه بولینگ بین دونفر
bioecology
U
رشتهای از محیط شناسی که روابط گیاهان و حیوانات رابا محیط اطراف خود موردبحث قرار میدهد
to rime one word with another
U
یک کلمه رابا کلمه دیگر قافیه اوردن
jigsaw puzzle
U
نوعی بازی معمایی که بازیکنان باید قطعات متلاشی و مختلف یک شکل یا نقشه رابا هم جفت کرده و شکل مخصوص با ان بسازند
stock watering
U
سهام تاسیسات گرانقیمتی رابا قیمت اختیاری در بورس فروختن که مالا" به تقلیل قیمت سایر سهام منتهی شود
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com