English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
thirties U دومین امتیاز گیم
thirty U دومین امتیاز گیم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
point after touchdown [یک امتیاز با گذراندن توپ بر فراز دروازه با ضربه پا پس از کسب شش امتیاز با رسیدن به پشت خط پایان]
overtime U وقت نامحدودپس از تساوی در امتیاز 41برای کسب دو امتیاز
handicaps U امتیاز برای ایجاد تعادل امتیاز تعادلی
handicap U امتیاز برای ایجاد تعادل امتیاز تعادلی
second detector U دومین
secondary treatment U پاکسازی دومین
second class U دومین درجه
first intentions U دومین تصورات
second-best U دومین نفر
second intentions U دومین تصورات
second best U دومین نفر
second class U دومین مرتبه
secondary treatment U تصفیه دومین
secondary productivity U فراوردگی دومین
handicap U مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
handicaps U مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
rugby point U امتیاز 3 یا 4 برای رساندن توپ به پشت خط پایان امتیاز 2 برای ضربه با پاوفرستان توپ از روی دروازه
Go to the second crossroad. به دومین تقاطع بروید.
Go to the second crossroad. به دومین چهارراه بروید.
bezantler U دومین بچه شاخ
the second man to come U دومین کسی که امد
secondary consumers U مصرف کنندگان دومین
second U دومین بار ثانوی
seconds U دومین بار ثانوی
seconding U دومین بار ثانوی
seconded U دومین بار ثانوی
only at the second go U تازه در دومین تقلا
beta U دومین حرف الفبای یونانی
thirds U آنچه بعد از دومین می آید
topmast U دومین دکل کشتی از عرشه
countermining distance U فاصله مجاز بین دومین
betas U دومین حرف الفبای یونانی
third U آنچه بعد از دومین می آید
supertonic U نت بعد از کلید نت دومین اهنگ میزان
i was the second to speak U دومین کسی که سخن گفت من بودم
runners-up U دومین نفر یا تیم برنده مسابقه
runner up U دومین نفر یا تیم برنده مسابقه
runner-up U دومین نفر یا تیم برنده مسابقه
b U دومین حرف الفبای انگلیسی که ازحروف بی صداست
reconvert U برای دومین بار بدین یا ایینی گرویدن
doubled U دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
doubled up U دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
double U دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
daisy chain U زیر تابعی در برنامه که سایرین را در یک مجموعه فراخوانی میکند. اولین تابع دومین
badminton U بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
deuteronomic U وابسته به کتاب تثنیه که دومین کتاب تورات است
cladding U واسطه شفافی که هسته یک فیبر نوری را احاطه میکند دومین لایه واحد فیبر نوری
distinctions U امتیاز
exclusiveness U امتیاز
rectum U امتیاز
rectums U امتیاز
pre-eminence U امتیاز
scoreline U خط امتیاز
scorelines U خط امتیاز
advantage U امتیاز
game bird U یک امتیاز
prerogatives U امتیاز
ad U امتیاز
licence U امتیاز
point U امتیاز
distinction U امتیاز
ads U امتیاز
licences U امتیاز
charter U امتیاز
chartered U امتیاز
chartering U امتیاز
charters U امتیاز
franchises U امتیاز
run U یک امتیاز
runs U یک امتیاز
franchise U امتیاز
francs U امتیاز
franc U امتیاز
prominence U امتیاز
act of grace U امتیاز
licenses U امتیاز
pas U امتیاز
privilege U امتیاز
royalties U حق امتیاز
royalty U حق امتیاز
lease U امتیاز
leases U امتیاز
prerogative U امتیاز
credit U امتیاز
concessions U امتیاز
pre eminence U امتیاز
credited U امتیاز
priviege U امتیاز
prominency U امتیاز
crediting U امتیاز
concession U امتیاز
scoreless U بی امتیاز
score U امتیاز
scored U امتیاز
plus U امتیاز
scores U امتیاز
upper hand U امتیاز
credits U امتیاز
decision U برنده با امتیاز
foot score line خط امتیاز انتهایی
concessionary agreement U امتیاز نامه
concessionaire U صاحب امتیاز
concessionary U صاحب امتیاز
concessioner U صاحب امتیاز
win on points U پیروزی با امتیاز
concession deed U امتیاز نامه
decisions U برنده با امتیاز
patent U امتیاز نامه
worst U امتیاز اوردن
worst- U امتیاز اوردن
prerogatives U حق یا امتیاز ویژه
insurance U امتیاز مطمئن
licence owner U صاحب امتیاز
patented U امتیاز نامه
chalk up U کسب امتیاز
awarding of points U امتیاز دادن
privileged U دارای امتیاز
patents U امتیاز نامه
privileged U امتیاز دار
patenting U امتیاز نامه
prerogative U حق یا امتیاز ویژه
convert U امتیاز گرفتن
odd U امتیاز دادن
perfect score U امتیاز کامل
converts U امتیاز گرفتن
magna cum laude U با امتیاز زیاد
match point U اخرین امتیاز
game point U امتیاز پایانی
match points U اخرین امتیاز
grantee U صاحب امتیاز
converting U امتیاز گرفتن
headstart U امتیاز در شروع
converted U امتیاز گرفتن
law of advantage U قانون امتیاز
aces U امتیاز سرویس
ace U امتیاز سرویس
precedency U امتیاز سابقه
field privilege U امتیاز فیلد
maritime lien U امتیاز دریایی
set point U اخرین امتیاز
oddest U امتیاز دادن
differentia U وجه امتیاز
love U امتیاز صفر
preferential U امتیاز دهنده
scoreless U بدون امتیاز
odder U امتیاز دادن
loved U امتیاز صفر
precedence U امتیاز سابقه
loves U امتیاز صفر
loss on points U باخت با امتیاز
outpoint U برنده با امتیاز
score sheet U برگ امتیاز
double figures U امتیاز دو رقمی
go-ahead U امتیاز برتر
franchise U ازادی حق انتخاب امتیاز
scoring key U [کلید امتیاز دهی]
indult U اجازه نامه امتیاز
deciding U امتیاز سرنوشت ساز
software license U امتیاز نرم افزار
oddsmaker U تعیین کننده امتیاز
perfect game U باحداکثر 003 امتیاز
point spread U امتیاز قابل انتظار
break one's duck U کسب نخستین امتیاز
draw first blood U کسب نخستین امتیاز
read write privilege U امتیاز خواندن- نوشتن
royal prerogative U حق امتیاز ویژه پادشاه
circuit clout U یک امتیاز با دویدن به پایگاه
equaliser U امتیاز مساوی کننده
double bogey U دوبار کسب امتیاز
wining by deukjoom U برد تکواندو با امتیاز
service ace U امتیاز سرویس تنیس
brassage U حق امتیاز سکه زدن
bowling average U معدل امتیاز بازیگربولینگ
bowled for a duck U باختن بازیگر بی امتیاز
home whistle U امتیاز واقعی یا فرضی
franchises U ازادی حق انتخاب امتیاز
home court advantage U امتیاز بازی در خانه
high run U حداکثر امتیاز در یک دوربیلیارد
privileged U دارای امتیاز یا حق ویژه
in the hole <idiom> U امتیاز پایین صفر
To keep the score. U حساب امتیاز رانگاهداشتن
To gain an advantage. U کسب امتیاز کردن
To score points. U امتیاز آوردن ( ورزش )
set point U اخرین امتیاز بازی
ice U امتیاز سرنوشت ساز
decision U برنده کشتی با امتیاز
patents U دارای حق امتیاز امتیازی
decisions U برنده کشتی با امتیاز
burn U امتیاز گرفتن از حریف
burns U امتیاز گرفتن از حریف
monopolised U امتیاز انحصاری گرفتن
monopolises U امتیاز انحصاری گرفتن
monopolising U امتیاز انحصاری گرفتن
monopolize U امتیاز انحصاری گرفتن
monopolized U امتیاز انحصاری گرفتن
monopolizes U امتیاز انحصاری گرفتن
fifteen U نخستین امتیاز گیم
privilege U امتیاز مخصوصی اعطاکردن
handicaps U امتیاز دادن اشکال
handicap U امتیاز دادن اشکال
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com