Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
totaliarian state
U
دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
governing bodies
U
هیات حاکمه
governing body
U
هیات حاکمه
oligrachy
U
هیات حاکمه حکومتی با عده معدود
polyandry
U
اختیار چندشوهر توسط زن دران واحد تعدد ازدواج
free trade
U
شیوهای که دران کالاها بدون محدودیتهای دولتی از کشوری به کشوردیگر انتقال داده میشود
rigging position
U
وضعیت هواپیما که دران محورعرضی و یک محورطولی اختیاری در یک صفحه افقی قرار دارند
positive economics
U
شاخهای ازاقتصاد که دران پدیده هاانطوریکه وجود دارند موردبررسی قرارمیگیرند نه انطوریکه باید باشند
flag day
U
هر روزی که مردم برای امور خیریه پول خیرات می کنند ودر مقابل پرچم های کوچک دریافت می دارند
close corporation
U
شرکتی با صاحبان سهام محدود که معمولا" همین صاحبان سهام نیز مدیریت وسایر امور شرکت را بر عهده دارند
letters of administration
U
حکم انتصاب امین ترکه سندی است که به موجب ان سمت مدیر یامدیره ترکه بلاوارث احراز میشود و به وی اختیار قیام به امور راجع به اداره ترکه را میدهد
veto
U
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoes
U
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoed
U
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoing
U
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
make a diplomatic representation
U
به دولتی تذکر دادن یا توجه دولتی را به موضوعی جلب کردن
the funds
U
قرضه دولتی سهام وام دولتی
civil works
U
امور ساختمانی و تاسیسات امور شهرسازی و تاسیساتی
crown debt
U
طلب دولتی بستانکاری دولتی
missions
U
هیات اعزامی هیات تبلیغی
mission
U
هیات اعزامی هیات تبلیغی
summings up
U
خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
summing up
U
خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
cross examination
U
به طور کلی در CL کلیه شهود وکارشناسان و مامورین کشف جرم در موقع محاکمه بایدعلنا" و حضورا" اطلاعات خودرا بیان دارند و دادستان ووکیل متهم حق سوال کردن از ایشان را دارند
weapons free
U
جنگ افزار اتش به اختیار فرمان اتش به اختیار درپدافند هوایی
top drawer
U
هیئت حاکمه
governing board
U
کمیته حاکمه
governing bodies
U
هیئت حاکمه
governing body
U
هیئت حاکمه
white hall
U
هیئت حاکمه انگلیس
medical regulator
U
تنظیم کننده امور بهداشتی مدیر امور بهداشتی
Soviets
U
هیئت حاکمه اتحاد جماهیرشوروی
Soviet
U
هیئت حاکمه اتحاد جماهیرشوروی
trailed
U
هدف رادر سمت ... تعقیب کنید
trails
U
هدف رادر سمت ... تعقیب کنید
trail
U
هدف رادر سمت ... تعقیب کنید
To bottle up a sentiment.
U
احساسی رادر دل خود جمع کردن
sententiously
U
چنانکه اندرزیانصیحتی رادر برداشته بتاشد
trailing
U
هدف رادر سمت ... تعقیب کنید
hysterectomize
U
بوسیله عمل جراحی زهدان رادر اوردن
to cut brake or beat a r
U
گوی سبقت رادر رشتهای ازپیشینیان ربودن
undertaking
U
تصدی
incumbency
U
تصدی
venture
U
تصدی
ventured
U
تصدی
ventures
U
تصدی
tenure of office
U
تصدی
venturing
U
تصدی
commissions
U
تصدی
charge
U
تصدی
charges
U
تصدی
commissioning
U
تصدی
commission
U
تصدی
tenure
U
تصدی
tenure
U
حق تصدی
take over in charge
U
تصدی
inning
U
تصدی
cork jacket
U
جامه چوب پنبهای که ادم رادر روی اب شناورمیسازد
innings
U
دوره تصدی
termtime
U
دوره تصدی
during his tenure of office
U
درمدت تصدی او
during his incumbency
U
دردوره تصدی او
period of office
U
دوره تصدی
censeur
U
ممانعت قدرت حاکمه یک کشور ازنشر عقاید مخالفین به هرشکلی که باشد
elite
U
طبقه ممتازه هرجامعه و بخصوص طبقهای که قدرت حاکمه را در دست دارد
ferriage
U
تصدی کشتی گذاره
non serverign acts
U
اعمال تصدی دولت
geodeticline
U
کوتاه ترین خطی که دونقطه رادر روی سطحی بهم میپوند د
geodetical
U
کوتاه ترین خطی که دونقطه رادر روی سطحی بهم میپوند د
comas
U
پوشش گازی که هسته یک ستاره دنباله دار یا کومت رادر بر میگیرد
coma
U
پوشش گازی که هسته یک ستاره دنباله دار یا کومت رادر بر میگیرد
confidential
U
است نه اعمال تصدی موجودباشد
curatorship
U
تصدی کتابخانه وموزه ومانندان
exofficio
U
از لحاظ تصدی مقام و غیره
CD quality
U
اغلب به وسایلی گفته میشود که می توانند الگوهای بیتی رادر ثانیه ذخیره کنند
advowson
U
حق تعیین مقام برای تصدی اموروقفی کلیسا
hierarchy plus input process output
U
یک روش طراحی و مستندسازی برنامه که ساختارعملیاتی و گردش اطلاعات رادر سه نوع نمودار نشان میدهد
french revolution
U
انقلابی که درسال 9871 در فرانسه اتفاق افتاد و باعث امحاء سیستم فئودالی و انتقال قدرت حاکمه به طبقه بورژوا شد
advowee
U
کسیکه حق دارد اشخاصی رابرای تصدی مقامات وقفی کلیسامعرفی کند
neoclassical school
U
مکتبی که براساس ان رقابت و پیروی ازاصول حداکثرساختن مطلوبیت و سود میتواندتخصیص ایده الی از منابع رادر اقتصاد بوجود اورد
EMM
U
امکانی که حافظه جانبی رادر IBM PC مدیریت میکند و آن را برای برنامه آماده استفاده میکند
accelerators
U
ماده معینی که به بتن اضافه میشود تا مقاوم شدن بتن رادر مراحل اولیه تسریع نماید. کلرور کلسیم تا دو درصدیکی از معمولترین این مواداست
therein
U
دران
stated
U
دولتی
governmental
U
دولتی
national
[state, federal state]
<adj.>
U
دولتی
governmental
<adj.>
U
دولتی
states
U
دولتی
stating
U
دولتی
government-run
[television, newspaper etc.]
<adj.>
U
دولتی
state
U
دولتی
belonging to the state
<adj.>
U
دولتی
state-
U
دولتی
thereabout
U
دران حدود
therabout
U
دران حدود
offing
U
دران نزدیکی ها
slideway
U
راهی که دران سر
boarded
U
هیات
mission
U
هیات
corps
U
هیات
party
U
هیات
missions
U
هیات
bodies
U
هیات
body
U
هیات
councils
U
هیات
board
U
هیات
council
U
هیات
state ownership
U
مالکیت دولتی
public institutions
U
نهادهای دولتی
state college
U
دانشکده دولتی
public sector
U
بخش دولتی
state-
U
دولتی حالت
state prison
U
زندان دولتی
public schools
U
مدارس دولتی
public assistance
U
کمکهای دولتی
public ownership
U
مالکیت دولتی
state enterprise
U
بنگاه دولتی
state bank
U
بانک دولتی
government office
U
اداره دولتی
quasi public
U
نیمه دولتی
public ship
U
ناو دولتی
public ownership
U
خالصه دولتی
public domain
U
خالصه دولتی
public service
U
استخدام دولتی
public ownership
U
مالکیت دولتی
public monopoly
U
انحصار دولتی
state enterprise
U
مالکیت دولتی
stated
U
دولتی حالت
economic unit
U
موسسه دولتی و ...
public servants
U
مامورین دولتی
political circles
U
دوایر دولتی
government officials
U
مامورین دولتی
public domain
U
خالصه دولتی
government control
U
کنترل دولتی
government control
U
نظارت دولتی
state
U
دولتی حالت
debenture
U
حواله دولتی
government departments
U
دوایر دولتی
nationalized industries
U
صنایع دولتی
etatism
U
سوسیالیزم دولتی
civil servant
U
مستخدم دولتی
civil servants
U
مستخدم دولتی
public domain
U
مالکیت دولتی
privates
U
غیر دولتی
state university
U
دانشگاه دولتی
government property
U
مال دولتی
the funds
U
وام دولتی
states
U
دولتی حالت
stating
U
دولتی حالت
government sector
U
بخش دولتی
government regulation
U
مقررات دولتی
state socialism
U
سوسیالیسم دولتی
government owned industries
U
صنایع دولتی
civil services
U
خدمات دولتی
private
U
غیر دولتی
it is not subject to review
U
دران روا نیست
nautch
U
که دران رقاص میرقصند
then
U
انگاه دران هنگام
therewith
U
دران هنگام بدانوسیله
diplomatic corps
U
هیات دیپلماتیک
jury
U
هیات منصفه
juries
U
هیات داوران
legislatures
U
هیات مقننه
legislature
U
هیات مقننه
deputations
U
هیات نمایندگان
deputation
U
هیات نمایندگان
diplomatic corps
U
هیات سیاسی
the ministry
U
هیات وزیران
jury
U
هیات داوران
juries
U
هیات منصفه
selection board
U
هیات گزینش
board of conciliation
U
هیات مصالحه
board of directors
U
هیات مدیره
board of directors
U
هیات نظار
cabinets
U
هیات دولت
cabinet
U
هیات دولت
delegations
U
هیات نمایندگان
executive commission
U
هیات مجریه
executive committee
U
هیات رئیسه
board of trustee
U
هیات امناء
board of trutees
U
هیات امنا
legislative assembly
U
هیات مقننه
cabint
U
هیات وزرا
fact finding body
U
هیات تحقیق
council of ministers
U
هیات وزرا
executive committee
U
هیات اجرایی
managing commission
U
هیات مدیره
directorates
U
هیات مدیره
managing committee
U
هیات مدیره
managing committee
U
هیات رئیسه
delegation
U
هیات نمایندگان
directorate
U
هیات مدیره
executive commission
U
هیات رئیسه
consular corps
U
هیات کنسولی
sovereigns
U
هیات رئیسه
council of ministers
U
هیات وزیران
arbitral tribunal
U
هیات تحکیم
sovereign
U
هیات رئیسه
privatized
U
غیر دولتی کردن
privatization
U
غیر دولتی کردن
privatises
U
غیر دولتی کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com