Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 225 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
affect
U
دوست داشتن
affects
U
دوست داشتن
like
U
دوست داشتن
liked
U
دوست داشتن
likes
U
دوست داشتن
amativeness
U
دوست داشتن
take kindly to
<idiom>
U
دوست داشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
list
U
خوش امدن دوست داشتن
love
U
معشوقه دوست داشتن
loved
U
معشوقه دوست داشتن
loves
U
معشوقه دوست داشتن
idolised
U
بحد پرستش دوست داشتن
idolises
U
بحد پرستش دوست داشتن
idolising
U
بحد پرستش دوست داشتن
idolize
U
بحد پرستش دوست داشتن
idolized
U
بحد پرستش دوست داشتن
idolizes
U
بحد پرستش دوست داشتن
idolizing
U
بحد پرستش دوست داشتن
savour
U
فهمیدن دوست داشتن
savoured
U
فهمیدن دوست داشتن
savouring
U
فهمیدن دوست داشتن
savours
U
فهمیدن دوست داشتن
savor
U
فهمیدن دوست داشتن
To love someone from the bottom of ones heart .
U
کسی را از صمیم قلب دوست داشتن
to be into somebody
[something]
<idiom>
U
کسی
[چیزی]
را دوست داشتن
Other Matches
A friend in need is a friend indeed..
<proverb>
U
دوست آن باشد که گیرد دست دوست,در پریشان یالى و درماندگى.
I like to be friends with you.
U
من دوست دارم با تو دوست باشم.
I am done with you.
U
رابطه بین من و تو تمام شد!
[رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
I am
[have]
finished with you.
U
رابطه بین من و تو تمام شد!
[رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
long-
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn
<idiom>
U
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longs
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep down
U
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up
U
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
reside
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
proffers
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
resided
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
resides
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
cost
U
قیمت داشتن ارزش داشتن
proffering
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
hope
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
hoping
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
differing
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffer
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
to have by heart
U
ازحفظ داشتن درسینه داشتن
mean
U
مقصود داشتن هدف داشتن
meanest
U
مقصود داشتن هدف داشتن
differ
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differs
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differed
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhorred
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorring
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
meaner
U
مقصود داشتن هدف داشتن
abhors
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
upkeep
U
بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
heart-to-hearts
U
دوست
friendless
U
بی دوست
friend
U
دوست
formalist
U
دوست
chum
U
دوست
leal
U
دوست
heart-to-heart
U
دوست
buddy
U
دوست
schoolmate
U
دوست
dienophile
U
دی ان دوست
schoolmates
U
دوست
chums
U
دوست
amicable
U
دوست
buddies
U
دوست
hydrophilic
U
اب دوست
bozo
U
دوست
friends
U
دوست
hydrophilic compound
U
اب دوست
heart to heart
U
دوست
allying
U
دوست
philogynist
U
زن دوست
philoginous
U
زن دوست
ally
U
دوست
unfriended
U
بی دوست
cobber
U
دوست صمیمی
friends
U
دوست کردن
lipophilic
U
چربی دوست
disliking
U
دوست نداشتن
philhellene
U
دوست یونان
fraternizes
U
دوست بودن
solomon
U
صلح دوست
fraternizing
U
دوست بودن
philanthrope
U
بشر دوست
phiadelphian
U
نوع دوست
myrmecophilous
U
مورجه دوست
hemophile
U
خون دوست
heliophilous
U
افتاب دوست
I need my e
U
من دوست دارم
hand and glove
U
دوست همراز
hand in glove
U
دوست یک دل ویکزبان
oxyphil
U
اسید دوست
fraternises
U
دوست بودن
fraternising
U
دوست بودن
hand in glove
U
دوست همراز
oxyphile
U
اسید دوست
liquorish
U
نوشابه دوست
patiot
U
میهن دوست
fraternize
U
دوست بودن
fraternized
U
دوست بودن
sweet tooth
U
شیرینی دوست
dislikes
U
دوست نداشتن
necrophilous
U
لاشه دوست
psychrophilic
U
سرما دوست
ornithophilous
U
مرغ دوست
negrophil
U
زنگی دوست
intimado
U
دوست صمیمی
phihellenic
U
یونانی دوست
loyalist
U
دولت دوست
negrophil
U
سیاه دوست
loyalists
U
دولت دوست
friend
U
دوست کردن
nucleophile
U
هسته دوست
disliked
U
دوست نداشتن
hydrophilic compound
U
ترکیب اب دوست
hydrophilic
U
ترکیب اب دوست
humanitarian
U
بشر دوست
humansit
U
انسان دوست
kissing kind
U
باهم دوست
philhellenic
U
دوست یونان
philobiblic
U
کتاب دوست
saprophytic
U
پوده دوست
humnanist
U
همنوع دوست
isophilic
U
همجنس دوست
lithophilous
U
سنگ دوست
dislike
U
دوست نداشتن
hydrophile
U
اب دوست علاقمند به اب
hydrophilic
U
اب دوست علاقمند به اب
philotechnic
U
صنعت دوست
philotechnic
U
صناعت دوست
pornerastic
U
جنده دوست
acidophile
U
ترشی دوست
hand and glove
U
دوست یک دل ویکزبان
likeable
U
دوست داشتنی
likable
U
دوست داشتنی
social
U
جمعیت دوست
social
U
گروه دوست
his friend's murder
U
قتل دوست او
xenophile
U
بیگانه دوست
zoophilic
U
حیوان دوست
boyfriends
U
دوست پسر
boyfriend
U
دوست پسر
to make a friend of
U
دوست شدن با
zoophilous
U
حیوان دوست
careerist
U
حرفه دوست
careerists
U
حرفه دوست
loveliest
U
دوست داشتنی
lovelier
U
دوست داشتنی
rats
U
دوست بی وفا
loveable
U
دوست داشتنی
lovable
U
دوست داشتنی
unlovely
U
دوست نداشتنی
sporting
U
بازی دوست
lovely
U
دوست داشتنی
crony
U
دوست صمیمی
family man
U
زن و بچه دوست
family men
U
زن و بچه دوست
girlfriend
U
دوست دختر
girlfriends
U
دوست دختر
cronies
U
دوست صمیمی
pen pal
U
دوست قلمی
pen pal
U
دوست مکاتبهای
pen pals
U
دوست قلمی
pen pals
U
دوست مکاتبهای
gregarious
U
گروده دوست
acidophile
U
اسید دوست
francophil
U
فرانسه دوست
expressionist
U
حالت دوست
expressionism
U
حالت دوست
philanthropist
U
بشر دوست
electrophile
U
الکترون دوست
dislikeable
U
دوست نداشتنی
dislikable
U
دوست نداشتنی
patriot
U
وطن دوست
patriots
U
وطن دوست
patriotic
U
میهن دوست
halophilous
U
نمک دوست
hail fellow
U
دوست صمیمی
warlike
U
جنگ دوست
fraternised
U
دوست بودن
germanophil
U
المان دوست
gallophile
U
فرانسه دوست
friendly state
U
کشور دوست
francophile
U
فرانسه دوست
philanthropists
U
بشر دوست
dendrophilous
U
درخت دوست
culturist
U
فرهگ دوست
cater cousin
U
دوست صمیمی
anglophile
U
انگلیسی دوست
bibliophil
U
کتاب دوست
peaceable
U
صلح دوست
chessist
U
شطرنج دوست
mammonite
U
ثروت دوست زرپرست
i remain yours truly
U
دوست صمیمی شما
I like to be friends with you.
U
من می خوام با تو دوست بشم.
gregarious
U
جمعیت دوست گروه جو
electrophilic reagent
U
واکنشگر الکترون دوست
amiable
U
مهربان دوست داشتنی
enemy in liken of friend
U
دشمن در لباس دوست
celibatarian
U
عزب یاتجرد دوست
hemophile
U
موجود خون دوست
lyophilic colloid
U
کلویید حلال دوست
dressier
U
متداول لباس دوست
dressiest
U
متداول لباس دوست
to keep friends
U
باهم دوست ماندن
dressy
U
متداول لباس دوست
A steadfast (constant) friend.
U
دوست ثابت وپابر جا
saprophytic
U
دوست دار موادگندیده
A steadfast(firm, staunch) friend.
U
دوست پر وپا قرص
snake in the grass
U
خطر نزدیک دوست دو رو
to have a sweet tooth
U
شیرینی دوست بودن
family men
U
مرد خانواده - دوست
to be good pax
U
باهم دوست بودن
family man
U
مرد خانواده - دوست
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com