Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (21 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
head down
U
دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
head off
U
دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bow
U
قسمت جلوی قایق
bowed
U
قسمت جلوی قایق
bows
U
قسمت جلوی قایق
bowing
U
قسمت جلوی قایق
head up
U
بردن قسمت جلوی قایق بسمت باد
lubber's line
U
علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
fore
U
جلوی قایق
afterleech
U
بادبان جلوی قایق
foresheets
U
فضای جلوی قایق
washed
U
حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
washes
U
حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
wash
U
حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
metopon
U
قسمت جلوی زائده جلومغز
forebody
U
بدنه قسمت جلوی ناو
panel
U
قسمت جلوی پیشخوان اتومبیل وهواپیماوغیره
panels
U
قسمت جلوی پیشخوان اتومبیل وهواپیماوغیره
balanced control surfaces
U
سطوح فرامین اصلی دارای قسمت دیگری در جلوی خط لولا
nose gear
U
قسمت جلوی ارابه فرود ازنوع تری سیکل صرفنظر ازفاصله ان تا دماغه
antistatic mat
U
پوششی در قسمت جلوی یک دستگاه مانند یک واحد دیسک که به حالت سکون حساس است لایی ناایستا
amidship
U
قسمت میانی قایق
beam
U
عریضترین قسمت قایق
beams
U
عریضترین قسمت قایق
heels
U
قسمت عقبی بدنه قایق
underbody
U
قسمت بدنه قایق در زیر اب
heel
U
قسمت عقبی بدنه قایق
sternman
U
پاروزن قسمت عقب قایق باریک
topsides
U
قسمت فوقانی بدنه قایق بالای اب
skeg
U
قسمت عقب تیر اصلی کف قایق
skag
U
قسمت عقب تیر اصلی کف قایق
quarter
U
یک چهارم زمان مسابقه قسمت عقبی کناره قایق
heel
U
کج شدن قایق از یک طرف قسمت بالایی بدنه تفنگ درحال هدفگیری
heels
U
کج شدن قایق از یک طرف قسمت بالایی بدنه تفنگ درحال هدفگیری
quartersaw
U
الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
canopy
U
روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
canopies
U
روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
sections
U
قسمت قسمت کردن برش دادن
section
U
قسمت قسمت کردن برش دادن
shuttled
U
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttle
U
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles
U
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttled
U
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles
U
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttle
U
قسمت قسمت حرکت کردن
cross refer
U
از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
to bolt somebody out
U
[با قفل کردن]
جلوی راه کسی را گرفتن
backwind
U
حرکت قایق در وضعی که باداثر نامساعد نسبت به بادبان قایق بعدی داشته باشد
butted
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
arrest
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrests
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrested
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
ecphora
U
پیش آمدگی
[طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
terne
U
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
terneplate
U
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
shuttling
U
حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
plank
U
قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
long bone
U
که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
tacked
U
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tack
U
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacking
U
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacks
U
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
cross disbursing
U
انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
base section
U
رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
barges
U
با قایق حمل کردن
barged
U
با قایق حمل کردن
capsized
U
واژگون کردن قایق
capsize
U
واژگون کردن قایق
capsizing
U
واژگون کردن قایق
broach
U
سوراخ کردن قایق
boats
U
قایق رانی کردن
boat
U
قایق رانی کردن
barge
U
با قایق حمل کردن
swamp
U
غرق کردن قایق
broached
U
سوراخ کردن قایق
capsizes
U
واژگون کردن قایق
swamps
U
غرق کردن قایق
swamping
U
غرق کردن قایق
swamped
U
غرق کردن قایق
broaches
U
سوراخ کردن قایق
broaching
U
سوراخ کردن قایق
ship water
U
نفوذ کردن اب بداخل قایق
ground tackle
U
وسیله مهار کردن قایق
bail
U
عمل خارج کردن اب قایق
cast off
U
باز کردن طناب قایق
scow
U
با قایق چهارگوش حمل کردن
fraction
U
بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
fractions
U
بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
steamboat
U
قایق بخاری باکشتی بخارسفر کردن
mooring
U
نقطه مهار کردن قایق به ساحل
lighters
U
با قایق باری کالا حمل کردن
lighter
U
با قایق باری کالا حمل کردن
port
U
بزرگ کردن لوله اگزاست سمت چپ قایق
foldboat
U
قایق قابل جدا کردن قطعات وبستن ان
mooring line
U
طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
boat space
U
فضای بار موجود در قایق محوطه بار قایق
sects
U
قسمت کردن
partition
U
قسمت کردن
partitions
U
قسمت کردن
pouf
U
قسمت پف کردن
divides
U
قسمت کردن
sect
U
قسمت کردن
whack up
U
قسمت کردن
divide
U
قسمت کردن
fanfold
U
یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
cabled
U
طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
cable
U
طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
spill wind
U
سست کردن بادبان برای جلوگیری از تمایل قایق به یک سمت
executing agency
U
قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
subdevice
U
قسمت کردن مجدد
partitioning
U
قسمت بندی کردن
departmentalize
U
بچند قسمت کردن
tierce
U
به سه قسمت تقسیم کردن
traveler
U
میله فلزی عقب قایق با حلقه برای وصل کردن طناب بادبان
quarter
U
به چهار قسمت مساوی تقسیم کردن
frontward
U
جلوی
former
U
جلوی
feont
U
جلوی
showboat
U
قایق دارای صحنه نمایش نمایش در قایق
public relations officer
U
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officers
U
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
trims
U
هدایت کردن تخته موج به قسمت هموار
trimmest
U
هدایت کردن تخته موج به قسمت هموار
trim
U
هدایت کردن تخته موج به قسمت هموار
sincipital
U
واقع در جلوی سر
forward
U
جلوی گستاخ
before my very eyes
U
جلوی چشمهایم
forwarded
U
جلوی گستاخ
prior
U
پیشین جلوی
fore
U
جلوی درجلو
in the way
U
جلوی راه
at the fore
U
در جلوی کشتی
detachment
U
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachments
U
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
outside
U
خم کردن بدن به قسمت خارجی منحنی پیچ اسکی
outsides
U
خم کردن بدن به قسمت خارجی منحنی پیچ اسکی
wind screen
U
شیشه جلوی اتومبیل
to stop the bus
U
جلوی اتوبوس را گرفتن
decks
U
سکوی جلوی تانک
head sail
U
بادبان جلوی دکل
googol
U
عدد یک با صد صفر در جلوی ان
forward echelon
U
رده جلوی نبرد
deck
U
سکوی جلوی تانک
Get out of my sight!
<idiom>
U
از جلوی چشمم دور شو!
front mud guard
U
گلگیر جلوی اتومبیل
front wing
U
گلگیر جلوی اتومبیل
Get out of my face!
<idiom>
U
از جلوی چشمم دور شو!
decked
U
سکوی جلوی تانک
forward area
U
منطقه جلوی رزم
bowling crease
U
خط موازی جلوی پایه ها
under one's nose
<adv.>
U
جلوی چشم کسی
nose spray
U
بسکهای جلوی گلوله
to get in the way
U
جلوی راه را گرفتن
anticum
U
جرز جلوی معبد
prowords
U
کلمات جلوی جملات
I walked past the shop ( store ) .
U
از جلوی فروشگاه گذشتم
camber
U
انحنای جلوی اسکی
cambers
U
انحنای جلوی اسکی
windshields
U
شیشه جلوی اتومبیل
windshield
U
شیشه جلوی اتومبیل
ackermanaxle
U
محور جلوی اتومبیل
poops
U
قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
poop
U
قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
To teach grandma to suck eggs.
U
جلوی لوطی معلق زدن
foresail
U
بادبان سه گوش در جلوی دکل
jibbed
U
بادبان سه گوشه جلوی دکل
forward bow spring
U
فنر جلوی سینه کشتی
jibs
U
بادبان سه گوشه جلوی دکل
jibbing
U
بادبان سه گوشه جلوی دکل
to bridle one's own tongue
U
جلوی زبان خودرا گرفتن
front wheel suspension
U
اویزش چرخهای جلوی اتومبیل
jib
U
بادبان سه گوشه جلوی دکل
Accidents wI'll happen .
U
جلوی اتفاق رانتوان گرفت
hold one's fire
<idiom>
U
جلوی زبان خود را گرفتن
nip in the bud
<idiom>
U
از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
foreshores
U
لبه جلوی ساحل دریا
foreshore
U
لبه جلوی ساحل دریا
forwards
U
سه بازیگر جلوی تور والیبال
to block
[hold up]
(the) traffic
U
جلوی رفت و آمد را گرفتن
To keep prices down.
U
جلوی افزایش قیمتها را گرفتن
to nip something in the bud
U
از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
army nurse corps
U
قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
enlisted section
U
قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
war head
U
قسمت قابل انفجار اژدر که هنگام مشق کردن برداشته میشود
Come and get warm by the fire .
U
بیا جلوی آتش که گرم بشوی
There is nothing to prevent me.
U
هیچی نمیتونه جلوی منو بگیره.
foreland
U
زمین جلوی موضع دماغه سنگر
fore and aft
U
واقع درطول کشتی جلوی و عقبی
to get in somebody's way
U
جلوی راه کسی
[چیزی]
را گرفتن
anti dazzle vizor
U
سایه بان شیشه جلوی اتومبیل
to block
[to block up]
[to clog]
[to clog up]
something
U
جلوی جریان
[ریزش]
چیزی را گرفتن
It took place under my very eyes.
U
درست جلوی چشمم اتفاق افتاد
Drop me by the phone booth.
U
مرا جلوی کیوسک تلفن پیاده کن
He doesnt smok in front of (in the presence of)his father.
U
جلوی پدرش سیگار نمی کشد
shuttles
U
بمباران قسمت به قسمت
throttled
U
عبور قسمت به قسمت
to sell in lots
U
قسمت قسمت فروختن
p.p.m
U
قسمت در یک میلیون قسمت
parts per million
U
قسمت در میلیون قسمت
shuttles
U
راهپیمائی قسمت به قسمت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com