Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
reflex latency
U
دوره نهفتگی بازتاب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
infection period
U
دوره نهفتگی
latency period
U
دوره نهفتگی
period of incubation
U
دوره نهفتگی
incubation
U
دوره نهفتگی یاکمون
latency
U
نهفتگی
dormancy
U
نهفتگی
latency
U
رکود نهفتگی
response latency
U
نهفتگی پاسخ
holocene
U
وابسته به دوره زمین شناسی حاضر که ازپایان دوره پلیستوسن شروع میگردد
cooling-off period
U
دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling off period
U
دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling-off periods
U
دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
interregnum
U
فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregna
U
فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregnums
U
فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
echoed
U
بازتاب
reflector
U
بازتاب
reflectors
U
بازتاب
reflex
U
بازتاب
echo
U
بازتاب
reflexion
U
بازتاب
echoes
U
بازتاب
reflection
U
بازتاب
echoing
U
بازتاب
plantar reflex
U
بازتاب کف پا
reflexes
U
بازتاب
plane of reflection
U
صفحه بازتاب
reflection grating
U
توری بازتاب
reflection coefficient
U
ضریب بازتاب
reflectability
U
بازتاب پذیری
tendon reflex
U
بازتاب وتری
raster
U
شبکه بازتاب
reflection of light
U
بازتاب نور
pupillary reflex
U
بازتاب مردمک
prepotent reflex
U
بازتاب غالب
reflection plane
U
صفحه بازتاب
reflectivity
U
بازتاب پذیری
rooting reflex
U
بازتاب گونه
static reflex
U
بازتاب تعادل
righting reflex
U
بازتاب تعادل
reflexology
U
بازتاب شناسی
reflexogenous zones
U
نواحی بازتاب زا
reflex time
U
زمان بازتاب
spinal reflex
U
بازتاب نخاعی
reflex reserve
U
پس مانده بازتاب
stretch reflex
U
بازتاب کشیدگی
salivary reflex
U
بازتاب بزاقی
reflex circuit
U
قوس بازتاب
reflex arc
U
قوس بازتاب
reflex arc
U
کمان بازتاب
reflector buoy
U
بویه بازتاب
reflexivity
U
بازتاب پذیری
reflectometer
U
بازتاب سنج
rossolimo reflex
U
بازتاب روسولیمو
abdominal reflex
U
بازتاب شکمی
conditioned reflex
U
بازتاب شرطی
flexion reflex
U
بازتاب خمش
crossed reflex
U
بازتاب متنافر
flashback
U
بازتاب اشعه
flashbacks
U
بازتاب اشعه
cranial reflex
U
بازتاب جمجمهای
coefficient of reflection
U
ضریب بازتاب
chain reflex
U
بازتاب زنجیرهای
bragg reflection
U
بازتاب پراگ
reflection
U
بازتاب اندیشه
background reflection
U
بازتاب زمینهای
reflection angel
U
زاویه بازتاب
angle of reflaction
U
زاویه بازتاب
albedo
U
توان بازتاب
albedo
U
نمار بازتاب
achilles reflex
U
بازتاب اشیل
achilles jerk
U
بازتاب اشیل
ground return
U
بازتاب زمینی
sucking reflex
U
بازتاب مکیدن
reflects
U
بازتاب دادن
negative movement reflex
U
بازتاب گریز
reflection law
U
قانون بازتاب
babinski reflex
U
بازتاب بابینکسی
orientation reflex
U
بازتاب سوگیری
law of reflection
U
قانون بازتاب
orienting reflex
U
بازتاب سوگیری
reflect
U
بازتاب دادن
reflecting
U
بازتاب دادن
mass reflex
U
بازتاب کلی
colporteur
U
کتاب فروش دوره گرد فروشنده دوره گرد
bechterev mendel reflex
U
بازتاب بختریف- مندل
audi
U
بازتاب دیداری- شنیداری
irreflexive
U
بی خیال بدون بازتاب
positive movement reflex
U
بازتاب حرکت گرایشی
phasic stretch reflex
U
بازتاب کشش مرحلهای
psychogalvanic reflex
U
بازتاب گالوانیکی- روانی
blinking reflex
U
بازتاب پلک زدن
reflects
U
بازتاب یافتن بازتابیدن
haab's pupillary reflex
U
بازتاب مردمکی هاب
knee jerk reflex
U
بازتاب پرش زانو
grasping reflex
U
بازتاب چنگ زدن
patellar reflex
U
بازتاب پرش زانو
cutaneous secretory reflex
U
بازتاب تراوشی پوست
cutaneous pupillary reflex
U
بازتاب پوستی مردمک
reflecting
U
بازتاب یافتن بازتابیدن
pgr
U
بازتاب گالوانیکی- روانی
consensual eye reflex
U
بازتاب همخوان چشم
reflect
U
بازتاب یافتن بازتابیدن
eye blink reflex
U
بازتاب پلک زدن
startle reflex
U
بازتاب یکه خوردن
unconditioned reflex
U
بازتاب غیر شرطی
light period
U
دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
mirrors
U
دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
mirror
U
دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
mirrored
U
دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
production cycle
U
زمان یا دوره بافت یک فرش
[این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
semifinal
U
مربوط به دوره نیمه نهایی دوره نیمه نهایی
reflectance
U
قابلیت بازتاب قابلیت انعکاس
periods
U
دوره
careered
U
دوره
compass
U
دوره
felloe
U
دوره
circuits
U
دوره
circuit
U
دوره
career
U
دوره
epochs
U
دوره
epoch
U
دوره
periodicity
U
دوره
perimeter
U
دوره
rims
U
دوره
rim
U
دوره
rimless
U
بی دوره
felly
U
دوره
peripheries
U
دوره
cycled
U
دوره
he has run his race
U
دوره
cycle
U
دوره
phases
U
دوره
periphery
U
دوره
Ice Age
U
دوره یخ
era
U
دوره
eras
U
دوره
phase
U
دوره
phased
U
دوره
cycles
U
دوره
instar
U
دوره
outlining
U
دوره
setting up
U
دوره
term
U
دوره
termed
U
دوره
sets
U
دوره
terming
U
دوره
stadiums
U
دوره
outlines
U
دوره
rhythms
U
دوره
border
U
دوره
pools
U
دوره
pooled
U
دوره
pool
U
دوره
outline
U
دوره
course
U
: دوره
reviewal
U
دوره
outlined
U
دوره
coursed
U
: دوره
stadium
U
دوره
courses
U
: دوره
stadia
U
دوره
perimeters
U
دوره
rhythm
U
دوره
bordering
U
دوره
bordered
U
دوره
set
U
دوره
session
U
دوره
edge
U
دوره
edges
U
دوره
one's d.
U
دوره
careers
U
دوره
contemporary
U
هم دوره
contemporaries
U
هم دوره
to have ones fling
U
دوره
period
U
دوره
careering
U
دوره
sessions
U
دوره
conducting period
U
دوره رسانایی
flux linking a turn
U
شاره دوره
colportage
U
دوره گردی
caird
U
دوره گرد
oxidizing period
U
دوره احیاء
blocking period
U
دوره وقفه
biennium
U
دوره دوساله
germinal period
U
دوره نوجنینی
cycle time
U
زمان دوره
budget period
U
دوره بودجه
duty factor
U
دوره کار
foreperiod
U
پیش دوره
financial period
U
دوره مالی
advance course
U
دوره عالی
perlim
U
دوره مقدماتی
elimination heat
U
دوره مقدماتی
electoral legislative term
U
دوره انتخابیه
basic course
U
دوره مقدماتی
duty cycle
U
دوره کار
quarter
[year]
U
دوره سه ماهه
critical period
U
دوره شاخص
occupancy cycle
U
دوره سکونت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com