Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
budget period
U
دوره بودجه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
appropriation
U
بودجه مصوبه برای هزینه اعتبارات پیش بینی شده در بودجه توزیع درامد خالص به حسابهای مختلف
cooling-off period
U
دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling off period
U
دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling-off periods
U
دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
holocene
U
وابسته به دوره زمین شناسی حاضر که ازپایان دوره پلیستوسن شروع میگردد
interregnum
U
فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregnums
U
فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregna
U
فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
colporteur
U
کتاب فروش دوره گرد فروشنده دوره گرد
budgeted
U
بودجه
budgets
U
بودجه
unfunded
U
بی بودجه
budget line
U
خط بودجه
budget
U
بودجه
possibilities line
U
خط بودجه
appropriation symbol
U
کد بودجه
light period
U
دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
preliminary budget
U
بودجه ابتدائی
fixed budget
U
بودجه ثابت
preliminary budget
U
بودجه مقدماتی
margin
U
بودجه احتیاطی
program budget
U
بودجه برنامهای
flexible budget
U
بودجه متغیر
financial budget
U
بودجه مالی
family budget
U
بودجه خانوار
family budget
U
بودجه خانواده
development budget
U
بودجه عمرانی
margins
U
بودجه احتیاطی
budgetary
U
مربوط به بودجه
government budget
U
بودجه دولت
unbalanced budget
U
بودجه نامتوازن
state budget
U
بودجه دولت
unified budget
U
بودجه واحد
government dificit surplus
U
کسر بودجه
variable budget
U
بودجه متغیر
household budget
U
بودجه خانوار
military funds
U
بودجه نظامی
deficit
U
کسر بودجه
national budget
U
بودجه ملی
operating budget
U
بودجه عملیاتی
annual budget
U
بودجه سالانه
budget cycle
U
مراحل بودجه
budget data
U
اطلاعات بودجه
budget deficit
U
کسری بودجه
budget deficit
U
کسر بودجه
budget determinant
U
تعیین بودجه
budget execution
U
اجرای بودجه
budget expenditures
U
مخارج بودجه
budget period
U
زمان بودجه
budget process
U
فرایند بودجه
budget cycle
U
گردش بودجه
budget credit
U
اعتبار بودجه
budget constraint
U
محدودیت بودجه
appropriation limitation
U
محدودیت بودجه
balanced budget
U
بودجه متوازن
administrative budget
U
بودجه اداری
appropriation
U
اختصاص بودجه
budget balance
U
تعادل بودجه
budget balance
U
توازن بودجه
budget bureau
U
دفتر بودجه
budget ceiling
U
سقف بودجه
budget comittee
U
گروه بودجه
budget process
U
مراحل بودجه
budget surplus
U
مازاد بودجه
budgeting
U
بودجه ریزی
capital budget
U
بودجه تاسیساتی
current budget
U
بودجه جاری
cash budget
U
بودجه نقدی
municipal budget
U
بودجه شهرداری
cyclical budget
U
بودجه ادواری
deficits
U
کسر بودجه
budget surplus
U
اضافه بودجه
budgetary appropriations
U
تخصیص بودجه
budgetary control
U
کنترل بودجه
cyclical budget
U
بودجه دورانی
capital budget
U
بودجه سرمایهای
production cycle
U
زمان یا دوره بافت یک فرش
[این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
apportionment
U
واگذاری سهمیه بودجه
deficit financing
U
تامین کسر بودجه
operating budget
U
بودجه بهره برداری
naval appropriation bill
U
بودجه نیروی دریایی
national economic budget
U
بودجه اقتصادی ملی
budget directive
U
دستورالعمل تهیه بودجه
budgeteer
U
تهیه کننده بودجه
budgeter
U
تهیه کننده بودجه
flexible budget
U
بودجه انعطاف پذیر
command budget estimate
U
براورد بودجه یکان
capital budgeting
U
بودجه بندی سرمایه
budget classification
U
طبقه بندی بودجه
cyclically balanced budget
U
بودجه متوازن ادواری
balanced budget theorem
U
قضیه بودجه متوازن
The budget deficit of 1980 .
U
کسر بودجه سا ل1980
financed
U
بودجه چیزی را تهیه کردن
provide for in the budget
U
در بودجه پیش بینی کردن
financing
U
بودجه چیزی را تهیه کردن
finances
U
بودجه چیزی را تهیه کردن
finance
U
بودجه چیزی را تهیه کردن
preliminary budget forecast
U
پیش بینی مقدماتی بودجه
competroller
U
سازمان کنترل اسناد و بودجه و اعتبارات
capital budget
U
بودجه اصلاحات و ایجاد تاسیسات جدید
deficit financing
U
تامین مالی از راه کسر بودجه
The welfare budget has been cut down.
U
از بودجه رفاهی مقداری زده اند
budgetary control
U
کنترل اجرای بودجه در واحدهای مملکتی
appropriation language
U
شرح جزئیات بودجه و منظوراز تخصیص ان
planning programming budgetting
U
نظام برنامه ریزی بودجه برنامهای
balanced budget multiplier
U
ضریب بهم فزاینده بودجه متوازن
to p for a sum in the budget
U
مبلغی را بودجه پیش بینی کردن
multiplier effect of a balanced budget
U
اثر بهم فزاینده بودجه متوازن
peace dividend
U
ازبین رفتن بودجه دفاعی دراواخر سال ۱۹۸۰
slush funds
U
بودجه یا پولیکه برای رشوه دادن یا تطمیع و غیره کنار گذاشته میشود
slush fund
U
بودجه یا پولیکه برای رشوه دادن یا تطمیع و غیره کنار گذاشته میشود
semifinal
U
مربوط به دوره نیمه نهایی دوره نیمه نهایی
he has run his race
U
دوره
circuit
U
دوره
pooled
U
دوره
Ice Age
U
دوره یخ
era
U
دوره
eras
U
دوره
pools
U
دوره
rims
U
دوره
epoch
U
دوره
pool
U
دوره
rim
U
دوره
epochs
U
دوره
periphery
U
دوره
bordering
U
دوره
bordered
U
دوره
cycles
U
دوره
cycle
U
دوره
cycled
U
دوره
felloe
U
دوره
phase
U
دوره
phased
U
دوره
circuits
U
دوره
phases
U
دوره
border
U
دوره
to have ones fling
U
دوره
setting up
U
دوره
sets
U
دوره
set
U
دوره
felly
U
دوره
contemporaries
U
هم دوره
courses
U
: دوره
perimeter
U
دوره
stadiums
U
دوره
stadium
U
دوره
stadia
U
دوره
edge
U
دوره
edges
U
دوره
period
U
دوره
contemporary
U
هم دوره
coursed
U
: دوره
periodicity
U
دوره
terming
U
دوره
perimeters
U
دوره
outline
U
دوره
outlined
U
دوره
reviewal
U
دوره
outlines
U
دوره
outlining
U
دوره
session
U
دوره
rhythms
U
دوره
term
U
دوره
rhythm
U
دوره
termed
U
دوره
careering
U
دوره
sessions
U
دوره
rimless
U
بی دوره
course
U
: دوره
careers
U
دوره
instar
U
دوره
periods
U
دوره
peripheries
U
دوره
career
U
دوره
careered
U
دوره
one's d.
U
دوره
compass
U
دوره
cycle time
U
زمان دوره
continous cycle
U
دوره بی وقفه
three-month period
U
دوره سه ماهه
quarter
[year]
U
دوره سه ماهه
occupancy cycle
U
دوره سکونت
critical period
U
دوره شاخص
blocking period
U
دوره وقفه
quarterly period
U
دوره سه ماهه
period
U
دوره زمان
colportage
U
دوره گردی
on probation
U
در دوره ازمایشی
time period
U
دوره زمان
cheap jack
U
دوره گرد
biennium
U
دوره دوساله
caird
U
دوره گرد
basic course
U
دوره مقدماتی
critical period
U
دوره بحرانی
crier
U
دوره گرد
contract period
U
دوره قرارداد
conducting period
U
دوره رسانایی
time span
U
دوره زمان
period/stretch/lapse of time
U
دوره زمان
melting period
U
دوره ذوب
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com