English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (21 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
round out U دورزدن هواپیما برای نشستن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
coordinated turn U دورزدن هواپیما بطوریکه کنترلهای مربوط به دوران حول هر سه محور مورداستفاده قرار گرفته و مانع سر خوردن هواپیما به داخل یا خارج پیچ میشوند
landing gear U چرخ هواپیما که هنگام نشستن هواپیما وزن انراتحمل میکند
landing U نشستن هواپیما
landings U نشستن هواپیما
landing U بزمین نشستن هواپیما
landings U بزمین نشستن هواپیما
troop space U جای انفرادی در هواپیما یاکشتی محوطه لازم برای تامین جا برای حمل پرسنل وبارهای انفرادی انها درکشتی یا هواپیما
spoiler U صفحه دراز و باریک روی سطح بالایی هواپیما که برای کاستن سرعت یا اوج گرفتن هواپیما بلند میشود
landing approach U مسیر نشستن هواپیما مسیر پیاده شدن به ساحل
landing area U منطقه نشستن هواپیما منطقه پیاده شدن به ساحل
goldie U علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
deflation port U سوپاپ بزرگ در بالای بالن برای خروج هوا هنگام نشستن
command speed U سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما
clevis bolt U پیچ مخصوصی با سر گردشکافدار برای نشستن پیچ گوشتی
aircraft battery U منبع الکتریکی برای هواپیما
beacons U امواج رادیویی برای هدایت هواپیما
nitrate dope U دوپی برای پارچههای روکش هواپیما
beacon U امواج رادیویی برای هدایت هواپیما
near collision U فاصله خیلی خطرناک برای دو هواپیما
mission ready U اعلام امادگی هواپیما برای پرواز
to board a flight U سوار هواپیما شدن [برای پرواز به مقصدی]
appliances U هر نوع وسیله برای بکارندازی یا کنترل هواپیما
appliance U هر نوع وسیله برای بکارندازی یا کنترل هواپیما
aircraft mission equipment U وسایل لازم برای انجام ماموریت هواپیما
aircraft role equipment U تجهیزات لازم برای انجام ماموریت هواپیما
heading select feature U عرشه کمکی برای انتخاب سمت حرکت هواپیما
chutes U سرسره بادی برای فراراضطراری از هواپیما درروی زمین
bow line U نوعی گره برای متصل کردن هواپیما به زمین
chute U سرسره بادی برای فراراضطراری از هواپیما درروی زمین
aircraft turn around U اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات
wing heavy U تمایل هواپیما برای گردش درجهت حول محور طولی
to sit out U نشستن بیشتر نشستن از
bay U یک بخش برای کار ویژه [مانند سرویس یا انبار یا هواپیما وغیره]
design maximum weight U حداکثر وزن محاسبه شدهای برای اعمال تنش به ساختمان هواپیما
gust alleviation U سیستم دینامیکی برای کاهش اثر تندبادهای قائم روی هواپیما
holding pattern U کنترل هواپیما برای پرواز دریک مسیر پیش بینی شده
revolve U دورزدن
to turn round U دورزدن
perambulating U دورزدن
perambulate U دورزدن
perambulated U دورزدن
revolves U دورزدن
revolved U دورزدن
circling U دورزدن
circled U دورزدن
circle U دورزدن
recur U دورزدن
recurred U دورزدن
recurs U دورزدن
circles U دورزدن
to go round U دورزدن
to fetch a compass U دورزدن
perambulates U دورزدن
landing wires U سیمهایی برای متحمل شدن نیروهای وارد بر سازه هواپیما در حال فرود
center of gravity limits U محدوده مجاز برای جابجاشدن گرانیگاه هواپیما بدون اختلال در وضعیت پرواز ان
circumgyrate U گردیدن دورزدن
circumlocation U دورزدن درسخن
Biomimicry U تقلید از الگوهای طبیعی برای حل مشکلات بشر، مانند گرفتن ایده هواپیما از پرندگان و غیره.
design landing weight U حداکثر وزن پیش بینی شده هنگام فرود هواپیما برای استفاده در محاسبات طراحی
anti spin U سیستمی برای جلوگیری ازچرخش چرخهای هواپیماهنگامیکه ارابه فرود خارج از هواپیما قرار دارد
circumgyration U دورزدن درسخن دورسرگرداندن مطلب
muff U مبدل حرارتی اگزوز که ازگرمای گازهای خروجی برای گرم کردن کابین هواپیما استفاده میکند
control column U فرمانی برای کنترل حرکت هواپیما حول محور طولی وعرضی که میتواند بصورت میله یا رل باشد
muffs U مبدل حرارتی اگزوز که ازگرمای گازهای خروجی برای گرم کردن کابین هواپیما استفاده میکند
muffing U مبدل حرارتی اگزوز که ازگرمای گازهای خروجی برای گرم کردن کابین هواپیما استفاده میکند
muffed U مبدل حرارتی اگزوز که ازگرمای گازهای خروجی برای گرم کردن کابین هواپیما استفاده میکند
environ U دورزدن دورکسی یا چیزی را گرفتن محاصره کردن
approach end U نقطه شروع تقرب هواپیما ابتدای محوطه دویدن هواپیما
altitude sickness U حال به هم خوردگی در اثرارتفاع هواپیما مرض ناشی از زیاد شدن ارتفاع هواپیما
touchdowns U تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
barometric leveling U تراز کردن هواپیما از نظرفشار جو تعادل بارومتری هواپیما
touchdown U تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
aircraft arresting hook U مجموعه قطعاتی که برای گرفتن سرعت یا کاهش اندازه حرکت یا گشتاور هواپیما درفرود معمولی یا اضطراری باان درگیر میشوند
aircraft scrambling U دستور پرواز هواپیما ازوضعیت اماده باش زمینی صدور فرمان درگیری هواپیما با هدف
pull up point U نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
descentheight U ارتفاع لازم از سطح زمین برای کم کردن از ارتفاع هواپیما
terrain clearance U حفظ ارتفاع امن برای پروازهواپیما تامین خودکار ارتفاع پرواز هواپیما
cross member U عضو ساختمانی برای اتصال دو ستون طولی هواپیما یاقطعات طولی دیگر
heads up U در درگیری هوایی اعلام اینکه هواپیما دروضعیت لازم برای درگیری قرار ندارد
air mileage indicator U کیلومتر شمار هواپیما مسافت سنج هواپیما
aircraft arresting barrier U وسیله بازدارنده هواپیما ازحرکت مهار هواپیما
plane director U نفر هدایت کننده هواپیما هادی هواپیما
aft U قسمت انتهایی هواپیما بطرف عقب هواپیما
jig U ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
jigs U ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
screwpropeller U پروانه هواپیما ملخ کشتی یا هواپیما
space charter U اختصاص جا در هواپیما رزرو کردن جا در هواپیما
acrylic lacquer لاک های اکریلیک که دارای حلال های بسیار فرار بوده و برای پرداخت سطح هواپیما بکار میرود
moment U ممان وزن بار هواپیما نیروی گریز ازمرکز وزن اشیاء داخل هواپیما
moments U ممان وزن بار هواپیما نیروی گریز ازمرکز وزن اشیاء داخل هواپیما
station time U زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
holding point U نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
cannibalizing U استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalised U استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalizes U استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalises U استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalising U استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalize U استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalized U استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
roll in point U نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
transition altitude U ارتفاع استاندارد هواپیما ارتفاع هواپیما طبق جداول فنی پرواز
azimuth indicator U شاخص سمتی هواپیما وسیله نشان دهنده زاویه سمتی هواپیما
arresting gear U دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
aircraft cross servicing U سرویسهای متقابله دستگاههای هواپیما سرویس جنبی دستگاههای هواپیما
aprons U محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
apron U محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
looped U حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loop U حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loops U حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
clear way U محوطه بالاکشیدن هواپیما محوطه کندن هواپیما از زمین
forward seat U حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
flight test U ازمایش هواپیما برای پرواز ازمایش پرواز کردن
await U نشستن
to give ground U پس نشستن
awaited U نشستن
perching U نشستن
perches U نشستن
perched U نشستن
perch U نشستن
awaiting U نشستن
to lose ground U پس نشستن
sits U نشستن
recoiled U پس نشستن
running aground U به گل نشستن
recoils U پس نشستن
awaits U نشستن
recoiling U پس نشستن
recoil U پس نشستن
to take a chair U نشستن
seize U نشستن
seized U نشستن
seizes U نشستن
sit U نشستن
rankles U چرک نشستن
ambushing U در کمین نشستن
subsiding U فرو نشستن
straddle U گشاد نشستن
rankling U چرک نشستن
rankled U چرک نشستن
subsided U فرو نشستن
to knock back U عقب نشستن
subside U فرو نشستن
subsides U فرو نشستن
insidiate U در کمین نشستن
sprawl U پهن نشستن
sprawling U پهن نشستن
setback U عقب نشستن
setbacks U عقب نشستن
sitting duck <idiom> U بی خیال نشستن
sit up <idiom> U بیدار نشستن
throne U برتخت نشستن
thrones U برتخت نشستن
ambushes U در کمین نشستن
bench U بر کرسی نشستن
benches U بر کرسی نشستن
ambush U در کمین نشستن
ambushed U در کمین نشستن
dwit koobi U نشستن به عقب
abate فرو نشستن
straddles U گشاد نشستن
swamp U به گل نشستن قایق
swamped U به گل نشستن قایق
swamping U به گل نشستن قایق
swamps U به گل نشستن قایق
ground position U در خاک نشستن
give way U عقب نشستن
straddled U گشاد نشستن
strand U به گل نشستن کشتی
strands U به گل نشستن کشتی
sprawls U پهن نشستن
bow out U عقب نشستن
to take the wheel U پشت رل نشستن
sit up U راست نشستن
to fill the chair U برکرسی نشستن
to fall back U عقب نشستن
to hunker down U چمباتمه نشستن
to f. the throne U برتخت نشستن
outsit U بیشتر نشستن از
land U به گل نشستن کشتی
to lie in a U درکمین نشستن
land U به زمین نشستن
land U بزمین نشستن
to lie in w U درکمین نشستن
ground U بزمین نشستن
to take ground U بخاک نشستن
to take ground U بگل نشستن
to sit up U راست نشستن
sags U فرو نشستن
to run aground U بگل نشستن
sagged U فرو نشستن
sag U فرو نشستن
to a the throne U برتخت نشستن
suppurate U چرک نشستن
take sanctuary U بست نشستن
stranding U به گل نشستن کشتی
rankle U چرک نشستن
hunker down U روی پا نشستن
to come to the throne U بر تخت نشستن
go around mode U روش کنترل مخصوص کندن هواپیما از زمین روش کنترل صعود هواپیما
altitude height U سطح مبنای اندازه گیری ارتفاع هواپیما ارتفاع هواپیما از سطح مبنا
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com