English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 181 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
climacteric U دوران یائسگی زن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
age critique U سن یائسگی
menopause U یائسگی
climacterium U یائسگی
change of life U یائسگی
climacteric U یائسگی
menopausal U وابسته به یائسگی
business cycle U دوران اقتصادی یا تجارتی دوران ترقی و تنزل فعالیت تجاری و اقتصادی
Safavid period U دوران صفویه [اوج دوران شکوفایی فرش ایران که دیگر هرگز تکرار نشد. ایجاد کارگاه های بزرگ قالبافی اصفهان و کاشان تحولی شگرف به دنبال داشت و شاهکارهای آن هنوز در موزه های جهان جلوه گری می کند.]
era U دوران
eras U دوران
cycles U دوران
cycled U دوران
cycle U دوران
vertigo U دوران
rotation U دوران
gyration U دوران
period U دوران
gyrations U دوران
periods U دوران
circulations U دوران
circulation U دوران
swimming U دوران
space age U دوران کیهان
peacetime U دوران صلح
stound U دوران درد
life U دوران زندگی
rotates U دوران کردن
till in old [great] age U تا در دوران سالمندی
rotation U چرخش دوران
off season U در دوران کم کاری
off season U در دوران کسادی
sense of rotation U جهت دوران
wartime U دوران جنگ
wifehood U دوران زوجیت
plane of rotation U سطح دوران
distance between centers U طول دوران
the whirligig of fashion U دوران دایمی مد
lucid interval U دوران افاقه
paleozoic U دوران اول
qyaternary U دوران چهارم
rotation about a line U دوران دور یک خط
aftertime U دوران پیری
angle of rotation U زاویه دوران
axis of rotation U محور دوران
rotated U دوران کردن
lives U دوران زندگی
revolution U دوران شورش
dizzy U دچار دوران سر
revolutions U دوران شورش
revolutions U چرخش دوران
revolution U چرخش دوران
race U دوران مسیر
raced U دوران مسیر
rotate U دوران کردن
circulation U دوران خون
circulations U دوران خون
fulcrum U نقطه دوران
races U دوران مسیر
rotational U دوران گردش بدور
iceman U یخی بستر دوران یخ
rotation around [about] a point U دوران دور نقطه ای
jumped-up U تازه به دوران رسیده
golden age U دوران رونق و رفاه
geriatrist U امراض دوران پیری
geriatrician U امراض دوران پیریgyrfalcon
geocentric U دوران زمین مرکزی
instantaneous center of rotation U مرکز دوران لحظهای
revolution U دور دوران کامل
rotation about a point U دوران دور یک نقطه
off season U وابسته به این دوران
season U دوران چاشنی زدن
seasoned U دوران چاشنی زدن
seasons U دوران چاشنی زدن
obligated tour U دوران مشمولیت وفیفه
vertiginous U سرگیجهای دوران کننده
golden ages U دوران رونق و رفاه
azoic U دوران ماقبل تاریخ
circulatory U مربوط یه دوران خون
revolutions U دور دوران کامل
spinning U چرخش [گردش] [دوران ]
rotation U دوران گردش بدور
age earnings profile U برنامه درامد در دوران زندگی
whirling U چرخش یا دوران جریان سیال
retrograde U دوران در خلاف جهت معمول
Difficult times lie ahead. U دوران سختی درپیش است
Early Christian architecture U سبک معماری دوران مسیحیت
whirls U چرخش یا دوران جریان سیال
yawed U دوران هواپیما حول محورقائم
yaw U دوران هواپیما حول محورقائم
Victoriana U وابسته به دوران ملکه ویکتوریا
long run period U دوران محاسبه بلند مدت
rotation about ... U دوران دور ... [محوری یا جایی]
unemployment benefit U کمک دریافتی در دوران بیکاری
peripheral course U دوران پیش دانشگاهی نظامی
whirled U چرخش یا دوران جریان سیال
gyrates U چرخ زدن دوران داشتن
gyrated U چرخ زدن دوران داشتن
gyrate U چرخ زدن دوران داشتن
gyrating U چرخ زدن دوران داشتن
The whirligig of time revolves. U دوران دایمی زمان می چرخد.
anthropic U مربوط به دوران پیدایش انسان
protectorate U دوران حکومت کرامول درانگلستان
protectorates U دوران حکومت کرامول درانگلستان
whirl U چرخش یا دوران جریان سیال
mesozoic era U دوران دوم زمین شناسی
whirligig of something U دوران دایمی [اصطلاح مجازی]
Pre-Raphaelite U هر نقاش ایتالیایی پیش از دوران رافائل
Pre-Raphaelites U هر نقاش ایتالیایی پیش از دوران رافائل
It reminds me of my schooldays . U مرا بیاد دوران مدرسه می اندازد
We are living in the age of mass communication. U ما در دوران ارتباطات جمعی زندگی می کنیم.
paleocene U قسمتی از دوران سوم زمین شناسی
lathe center U مرکز یا محور دوران ماشین تراش
hallstatt U وابسته به دوران قبل از عصراهن اروپا
rolls U دوران حول محور طولی غلطش
paleontology U مبحث زیست شناسی دوران قدیم
period U منتهادرجه دوران مربوط به دوره بخصوصی
twists U دوران حول محور افقی پیچش
twisting U دوران حول محور افقی پیچش
twist U دوران حول محور افقی پیچش
lying in U دوران استراحت ونقاهت بعداز زایمان
rolled U دوران حول محور طولی غلطش
vorticity U میزان برداری دوران موضعی سیال
roll U دوران حول محور طولی غلطش
periods U منتهادرجه دوران مربوط به دوره بخصوصی
Edwardian U ادبیات و هنر و مد لباس دوران ادوارد هفتم
Edwardian U معماری دوران ادوارد اول و دوم وسوم
dog days U چله تابستان دوران رکود و عدم فعالیت
banks U دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
quadrangles U حیاط یافضای بزرگ که دوران ساختمان باشد
quadrangle U حیاط یافضای بزرگ که دوران ساختمان باشد
bank U دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
golden ages U دوران طلایی که در آن بشر شاد و سعادتمند و معصوم بود
golden age U دوران طلایی که در آن بشر شاد و سعادتمند و معصوم بود
mastodon U پستانداری شبیه فیل که در دوران الیگوسن وپلیستوسن میزیسته
rhythm method U روش تنظیم خانواده از راه شناخت دوران باروری زن
ornithopter U هواپیمایی که در ان بالهاحول محوری نوسان میکنندولی دوران نمیکنند
paleontologist U ویژه گر زیست شناسی دوران قدیم یا کهنه سنگی
hunger cloth U پرده روی صلیب ومجسمه ها [دوران پرهیز وروزه کاتولیک ها]
pinning U میخ کوچک ساعت محور کوچکی که چیزی دوران بگردد
lenten veil U پرده روی صلیب ومجسمه ها [دوران پرهیز وروزه کاتولیک ها]
wheel mode U ماهواره یا بخشی از ان که اغلب با سرعت کم بمنظورپایدارسازی وضعیت دوران میکند
autumns U برگ ریزان زمان رسیدن و نزول چیزی دوران کمال
pinned U میخ کوچک ساعت محور کوچکی که چیزی دوران بگردد
rotor incidence U زاویه بین سطوح عمود برمحور دوران و باد نسبی
shamanism U پیروی از عقاید جادوگران وکاهنان دوران اولیه تمدن بشر
autumn U برگ ریزان زمان رسیدن و نزول چیزی دوران کمال
inertia welding U جوشکاری توسط دوران سریع و فشار بین سطوح تماس
disturbing moment U گشتاوری که در جهت دوران هواپیما حول یک محور بر ان اثر میکند
pin U میخ کوچک ساعت محور کوچکی که چیزی دوران بگردد
pitch speed U حاصل ضرب گام هندسی متوسط و تعداد دوران درواحد زمان
probation officer U ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
sabbatical year U در دوران یهودیان باستان سال هفتم که طی آن زمین را آیش می کردند و بدهکاران را می بخشیدند
probation officers U ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
dendrochronology U دوران شناسی و مطالعه قدمت محیط از روی حلقههای متشکله در چوب درختان
new deal U روش سیاسی جدیدی که از دوران روزولت اعمال ان از طرف دولت ایالات متحده امریکا شروع شد
pitch control U کنترل دوران هواپیما حول محور عرضی در هواپیماهای عمود پروازو در سرعت نسبی کم یا صفر
vortex line U خطی که جهت ان در هر نقطه بر بردار دوران منطبق وخطوط مماس براین خط باجهت موضعی جریان موازی میباشند
wheel satellite U ماهوارهای که بصورت دایرهای ساخته شده و معمولابرای پایداری وضعیت یا واردساختن گرانش ساختگی به سرنشینان دوران میکند
gyro U برای نشان دادن یا اندازه گیری حرکت زاویهای پایه خودحول یک یا دو محور عمود برمحور دوران بهره میگیرد
constant speed propeller U ملخی که سیستم کنترل ان دارای یک گاورنر و یک فیدبک بوده و گام ملخ را به منظورثابت نگه داشتن سرعت دوران تنظیم میکند
low cycle fatigue U خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
rate integration gyro U ژایرویی با یک درجه ازادی که محور خروجی ان با مایع چسبناکی به محور دوران متصل شده
combustion starter U مکانیزمی که در ان احتراق یک سوخت ترکیب سوخت و هواانرژی لازم برای شروع دوران موتور را تامین میکند
coriolis effect U پاسخهای فیزیولوژیکی شخصی که داخل یک محفظه در حال دوران در هر جهت بجز جهت موازی با محورهادرحال حرکت است
vane pump U خانواده وسیعی از پمپهای سیالات که در ان سطوح تخت در محفظههای خارج ازمرکز دور تا دور شفت گردنده دوران میکنند
coordinated turn U دورزدن هواپیما بطوریکه کنترلهای مربوط به دوران حول هر سه محور مورداستفاده قرار گرفته و مانع سر خوردن هواپیما به داخل یا خارج پیچ میشوند
geriatrics U رشتهای از علم طب که درباره امراض دوران پیری و افراد پیر بحث میکند مبحث امراض پیری
tertiary U قسمت سوم دوران سوم
angle of rotation U زاویه دوران زاویه چرخش
caducity U کهولت ضعف دوران کهولت
magnetic ritation U گردش مغناطیسی دوران مغناطیسی
closed cycle reactor system U در هسته شناسی راکتوری که در ان گرمای اولیه حاصل ازشکافت برای انجام کار مفیدتوسط دوران یا گردش ماده سرد کننده در یک مدار بسته دارای مکانیزم تبادل حرارتی به خارج از هسته منتقل میشود
careers U شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
careered U شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
career U شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
careering U شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
pendant U سر ترنج [کلاله] [سر ترنج را به طرح های دوران صفویه نسبت می دهند و معمولا نقشی از ترنج مرکزی را نشان می دهد و به صورت های مختلف هندسی، بیضی شکل، دایره ای و چند ضلعی بافته می شود.]
drunks U مستی دوران مستی
drunk U مستی دوران مستی
Anatolia U منطقه آناتولی که بین دریای سیاه و دریای مدیترانه قرار داشته و یکی از مراکز عمده قالیبافی ترکی، کردی، ارمنی و یونانی است. بیشتر به بافت فرش با گره ترکی معروف بوده و به دوران سلجوقیان باز می گردد.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com