Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
The whirligig of time revolves.
U
دوران دایمی زمان می چرخد.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
the whirligig of fashion
U
دوران دایمی مد
whirligig of something
U
دوران دایمی
[اصطلاح مجازی]
autumns
U
برگ ریزان زمان رسیدن و نزول چیزی دوران کمال
autumn
U
برگ ریزان زمان رسیدن و نزول چیزی دوران کمال
pitch speed
U
حاصل ضرب گام هندسی متوسط و تعداد دوران درواحد زمان
business cycle
U
دوران اقتصادی یا تجارتی دوران ترقی و تنزل فعالیت تجاری و اقتصادی
Safavid period
U
دوران صفویه
[اوج دوران شکوفایی فرش ایران که دیگر هرگز تکرار نشد. ایجاد کارگاه های بزرگ قالبافی اصفهان و کاشان تحولی شگرف به دنبال داشت و شاهکارهای آن هنوز در موزه های جهان جلوه گری می کند.]
permanent
U
دایمی
permanent flow
U
بده دایمی
permanent oppointment
U
ماموریت دایمی
constant
U
ثابت دایمی
permanent duty station
U
پادگان دایمی
nonrecurring
U
غیر دایمی
permanent oppropriation
U
تدارک دایمی
quota post
U
شغل دایمی
permanent party
U
پرسنل دایمی
constants
U
ثابت دایمی
permanent rank
U
رتبه دایمی
permanent rank
U
درجه دایمی
permanent flow
U
ابدهی دایمی
quota post
U
پست دایمی
permanent emplacement
U
استقرار دایمی
permanent deligate
U
نماینده دایمی
permanent duty station
U
محل خدمت دایمی
routines
U
جریان عادی و دایمی
routine
U
جریان عادی و دایمی
permanent deformation
U
تغییر شکل دایمی
circular
U
آنچه در یک دایره می چرخد
permanent change of station
U
تغییر مکان دایمی
circulars
U
آنچه در یک دایره می چرخد
circulating
U
آنچه به راحتی می چرخد
routinely
U
جریان عادی و دایمی
permanent party
U
جمعی دایمی یکان
permanent oppointment
U
اختصاص دایمی به یک یکان
reeling
U
دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
reel
U
دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
reeled
U
دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
reels
U
دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
The earth moves round the sun.
U
زمین دوز خورشید می چرخد
line haul
U
زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
maintain watch
U
مراقبت دایمی از پیام یک فرستنده رادیویی
permanent court of international arbitra
U
دیوان دایمی داوری بین المللی
multiplying reel
U
قرقره ماهیگیری که با یک حرکت دست چندبار می چرخد
stepper motor
U
موتوری که طبق دستوری کامپیوتر به آرامی می چرخد.
stepping motor
U
موتوری که طبق دستوری کامپیوتر به آرامی می چرخد.
permanent change of station
U
تغییر محل دایمی یکان انتقال دایم
cache memory
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
reeled
U
دستگاه چرخنده خالی که نوار را که از طرف پر می چرخد ذخیره میکند
axis
U
1-خط ی که چیزی اطراف آن می چرخد 2-خط مرجعی که پایه مختصات یک گراف است
stepped motor
U
دستگاه مکانیکی که بهنگام پالس دادن به ان مقدار ثابتی می چرخد
reel
U
دستگاه چرخنده خالی که نوار را که از طرف پر می چرخد ذخیره میکند
reeling
U
دستگاه چرخنده خالی که نوار را که از طرف پر می چرخد ذخیره میکند
reels
U
دستگاه چرخنده خالی که نوار را که از طرف پر می چرخد ذخیره میکند
realtime
U
زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
paddles
U
وسیله جانبی کامپیوتر حاوی وسیلهای که می چرخد تا نشانه گر را در صفحه حرکت دهد
paddling
U
وسیله جانبی کامپیوتر حاوی وسیلهای که می چرخد تا نشانه گر را در صفحه حرکت دهد
paddle
U
وسیله جانبی کامپیوتر حاوی وسیلهای که می چرخد تا نشانه گر را در صفحه حرکت دهد
paddled
U
وسیله جانبی کامپیوتر حاوی وسیلهای که می چرخد تا نشانه گر را در صفحه حرکت دهد
circuits
U
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuit
U
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time
U
یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
non tilting mixer
U
بتن ساز دواری که مخزن ان دارای دو سوراخ میباشد وحول محور افقی می چرخد
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand.
U
آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
hitch and go
U
نوعی پاس که گیرنده بجلو می دود و به سمت دیگر می چرخد و باز به جلو ادامه میدهد
mouse
U
توپی درون آن می چرخد و به احساس کننده هایی می خورد که حرکات افقی و عمودی را در کامپیوتر انجام می دهند
mouses
U
توپی درون آن می چرخد و به احساس کننده هایی می خورد که حرکات افقی و عمودی را در کامپیوتر انجام می دهند
access time
U
کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
mechanical mouse
U
mouse حرکت داده میشود و توپ درون آن می چرخد و به احساس کننده ها که حرکات افق و عمودی را کنترل می کنند برخورد میکند
plotter
U
وسیهل خروجی کامپیوتری شامل قلم متحرک و یک قطعه کاغذ اطراف وسیلهای که می چرخد و الگوها و متن هایی ایجاد میکند
plotters
U
وسیهل خروجی کامپیوتری شامل قلم متحرک و یک قطعه کاغذ اطراف وسیلهای که می چرخد و الگوها و متن هایی ایجاد میکند
IAM
U
فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
reference
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
constants
U
فن آوری دیسک که در آن دیسک با سرعتهای مختلف طبق شیار می چرخد
auto
U
متنی که خودکار اطراف یک تصویر یا از یک صفحه به صفحه دیگر می چرخد
autos
U
متنی که خودکار اطراف یک تصویر یا از یک صفحه به صفحه دیگر می چرخد
constant
U
فن آوری دیسک که در آن دیسک با سرعتهای مختلف طبق شیار می چرخد
present
U
زمان حاضر زمان حال
presents
U
زمان حاضر زمان حال
presented
U
زمان حاضر زمان حال
presenting
U
زمان حاضر زمان حال
arrivals
U
زمان حضور زمان رسیدن
arrival
U
زمان حضور زمان رسیدن
response time
U
زمان جواب زمان پاسخگویی
seek time
U
زمان جستجو زمان طلب
de jure recognition
U
شناسایی کامل و دایمی و بدون قیدوشرط یک دولت که در مقابل ان شناسایی عملی وجود دارد
read time
U
زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
tour of duty
U
زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
drummed
U
رسانه خروجی کامپیوتر که حاوی یک قطعه متحرک و یک کاغذ است که می چرخد و باعث ایجاد الگوهاو متن هایی میشود وقتی که هر دو در جهت مختلف می چرخند
drum
U
رسانه خروجی کامپیوتر که حاوی یک قطعه متحرک و یک کاغذ است که می چرخد و باعث ایجاد الگوهاو متن هایی میشود وقتی که هر دو در جهت مختلف می چرخند
hub
U
(وسط چرخ که اغلب بلبرینگ دارد و روی محور یا آسه می چرخد) توپی، چرخمیان، ناف، (مرکز فعالیت یا اهمیت یا توجه و غیره) کانون، قلبگاه، میانگاه، توپی چر، قطب
circulation
U
دوران
circulations
U
دوران
era
U
دوران
eras
U
دوران
gyration
U
دوران
gyrations
U
دوران
cycled
U
دوران
period
U
دوران
rotation
U
دوران
vertigo
U
دوران
periods
U
دوران
cycles
U
دوران
cycle
U
دوران
swimming
U
دوران
timed
U
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
time
U
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
times
U
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule
U
جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
raced
U
دوران مسیر
wartime
U
دوران جنگ
aftertime
U
دوران پیری
race
U
دوران مسیر
revolution
U
چرخش دوران
rotation about a line
U
دوران دور یک خط
sense of rotation
U
جهت دوران
climacteric
U
دوران یائسگی زن
lives
U
دوران زندگی
life
U
دوران زندگی
distance between centers
U
طول دوران
revolution
U
دوران شورش
revolutions
U
چرخش دوران
angle of rotation
U
زاویه دوران
dizzy
U
دچار دوران سر
axis of rotation
U
محور دوران
stound
U
دوران درد
revolutions
U
دوران شورش
till in old
[great]
age
U
تا در دوران سالمندی
rotates
U
دوران کردن
circulation
U
دوران خون
rotated
U
دوران کردن
rotate
U
دوران کردن
off season
U
در دوران کم کاری
off season
U
در دوران کسادی
rotation
U
چرخش دوران
wifehood
U
دوران زوجیت
fulcrum
U
نقطه دوران
circulations
U
دوران خون
qyaternary
U
دوران چهارم
lucid interval
U
دوران افاقه
paleozoic
U
دوران اول
plane of rotation
U
سطح دوران
peacetime
U
دوران صلح
space age
U
دوران کیهان
races
U
دوران مسیر
imprescriptible
U
وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
unemployment compensation
U
پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
equation of time
U
خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
instantaneous center of rotation
U
مرکز دوران لحظهای
geriatrician
U
امراض دوران پیریgyrfalcon
geriatrist
U
امراض دوران پیری
geocentric
U
دوران زمین مرکزی
vertiginous
U
سرگیجهای دوران کننده
revolutions
U
دور دوران کامل
azoic
U
دوران ماقبل تاریخ
iceman
U
یخی بستر دوران یخ
revolution
U
دور دوران کامل
golden age
U
دوران رونق و رفاه
rotation about a point
U
دوران دور یک نقطه
rotational
U
دوران گردش بدور
season
U
دوران چاشنی زدن
rotation around
[about]
a point
U
دوران دور نقطه ای
golden ages
U
دوران رونق و رفاه
seasons
U
دوران چاشنی زدن
spinning
U
چرخش
[گردش]
[دوران ]
jumped-up
U
تازه به دوران رسیده
off season
U
وابسته به این دوران
obligated tour
U
دوران مشمولیت وفیفه
seasoned
U
دوران چاشنی زدن
rotation
U
دوران گردش بدور
circulatory
U
مربوط یه دوران خون
execution
U
1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
loom time
U
مدت زمان بافت
[از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
yawed
U
دوران هواپیما حول محورقائم
mesozoic era
U
دوران دوم زمین شناسی
retrograde
U
دوران در خلاف جهت معمول
rotation about ...
U
دوران دور ...
[محوری یا جایی]
yaw
U
دوران هواپیما حول محورقائم
peripheral course
U
دوران پیش دانشگاهی نظامی
protectorate
U
دوران حکومت کرامول درانگلستان
unemployment benefit
U
کمک دریافتی در دوران بیکاری
long run period
U
دوران محاسبه بلند مدت
Difficult times lie ahead.
U
دوران سختی درپیش است
whirl
U
چرخش یا دوران جریان سیال
whirled
U
چرخش یا دوران جریان سیال
whirling
U
چرخش یا دوران جریان سیال
protectorates
U
دوران حکومت کرامول درانگلستان
whirls
U
چرخش یا دوران جریان سیال
Early Christian architecture
U
سبک معماری دوران مسیحیت
anthropic
U
مربوط به دوران پیدایش انسان
age earnings profile
U
برنامه درامد در دوران زندگی
Victoriana
U
وابسته به دوران ملکه ویکتوریا
gyrated
U
چرخ زدن دوران داشتن
gyrate
U
چرخ زدن دوران داشتن
gyrating
U
چرخ زدن دوران داشتن
gyrates
U
چرخ زدن دوران داشتن
lathe center
U
مرکز یا محور دوران ماشین تراش
twisting
U
دوران حول محور افقی پیچش
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com