English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (31 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
iterate U دوباره گفتن بازگو کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
repeat U بازگو کردن بازگو
repeats U بازگو کردن بازگو
repeats U دوباره گفتن
repeat U دوباره گفتن
reopening U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopens U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopen U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
revives U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate U دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
reship U دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
regains U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regain U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
redintegrate U دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
relater U بازگو گر
ingemination U بازگو
iteration U بازگو
iterant U بازگو کننده
repeater U تکرارکننده پیام بازگو کننده
repeater U ساعت زنگی بازگو کننده
recitation U از حفظ خوانی بازگو نمودن درس حفظی شرح
it will not bear repeating U جندان زشت است که نمیتوان انرا بازگو کرد
recitations U از حفظ خوانی بازگو نمودن درس حفظی شرح
unregenerated U دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerate U دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
sass U بابی احترامی صحبت کردن با گستاخانه سخن گفتن با بیشرمانه گفتگو کردن
greeted U درود گفتن تبریک گفتن
to answer in the a U اری گفتن بله گفتن
greets U درود گفتن تبریک گفتن
greet U درود گفتن تبریک گفتن
complement U تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
complemented U تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
complementing U تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
ranten U لفافی کردن یاوه سرایی کردن بیهوده گفتن
ranted U لفافی کردن یاوه سرایی کردن بیهوده گفتن
rants U لفافی کردن یاوه سرایی کردن بیهوده گفتن
ranting U لفافی کردن یاوه سرایی کردن بیهوده گفتن
complements U تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
rant U لفافی کردن یاوه سرایی کردن بیهوده گفتن
tempering (metallurgy) U بازپخت [سخت گردانی] [دوباره گرم کردن پس ازسرد کردن] [فلز کاری]
revamp U دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamping U دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamped U دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamps U دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
repeats U بازگو کنید عناصر تیر را تکرار کنید یا ازنو
repeat U بازگو کنید عناصر تیر را تکرار کنید یا ازنو
relayed U دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relay U دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relays U دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
overpacking U دوباره لفاف کردن یا بسته بندی کردن
declaring U افهار کردن گفتن
come out with <idiom> U بیان کردن ،گفتن
turn thumbs down <idiom> U رد کردن،نپذیرفتن ،نه گفتن
have it <idiom> U گفتن ،ادعا کردن
declare U افهار کردن گفتن
declares U افهار کردن گفتن
double-check <idiom> U دوباره چک کردن
refresh U دوباره پر کردن
refill U دوباره پر کردن
refills U دوباره پر کردن
refilled U دوباره پر کردن
replenishing U دوباره پر کردن
refreshes U دوباره پر کردن
refilling U دوباره پر کردن
replenish U دوباره پر کردن
replenishes U دوباره پر کردن
replenished U دوباره پر کردن
refreshed U دوباره پر کردن
loop U تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped U تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loops U تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
lectures U سخنرانی کردن خطابه گفتن
lectured U سخنرانی کردن خطابه گفتن
rumour U شایعه گفتن و یا پخش کردن
tongues U گفتن دارای زبانه کردن
lecturing U سخنرانی کردن خطابه گفتن
abdicating U تفویض کردن ترک گفتن
enouce U بیان کردن بصراحت گفتن
abdicated U تفویض کردن ترک گفتن
abdicate U تفویض کردن ترک گفتن
lecture U سخنرانی کردن خطابه گفتن
abdicates U تفویض کردن ترک گفتن
cites U اتخاذ سند کردن گفتن
rumors U شایعه گفتن و یا پخش کردن
rumored U شایعه گفتن و یا پخش کردن
enunciated U اعلام کردن صریحا گفتن
enunciate U اعلام کردن صریحا گفتن
hallucinated U هذیان گفتن اشتباه کردن
gratulate U تبریک گفتن سلام کردن
hallucinate U هذیان گفتن اشتباه کردن
rumor U شایعه گفتن و یا پخش کردن
cite U اتخاذ سند کردن گفتن
citing U اتخاذ سند کردن گفتن
cited U اتخاذ سند کردن گفتن
rumoured U شایعه گفتن و یا پخش کردن
rumours U شایعه گفتن و یا پخش کردن
welcomed U خوشامد گفتن پذیرایی کردن
welcome U خوشامد گفتن پذیرایی کردن
hallucinating U هذیان گفتن اشتباه کردن
enunciating U اعلام کردن صریحا گفتن
welcoming U خوشامد گفتن پذیرایی کردن
welcomes U خوشامد گفتن پذیرایی کردن
enunciates U اعلام کردن صریحا گفتن
hallucinates U هذیان گفتن اشتباه کردن
reactivating U دوباره فعال کردن
reactivates U دوباره فعال کردن
resurfaced U دوباره روکاری کردن
regain U دوباره تصرف کردن
resurface U دوباره روکاری کردن
resurfaces U دوباره روکاری کردن
rebuilds U دوباره ساختمان کردن
redeveloping U دوباره پیشرفته کردن
reproduces U دوباره چاپ کردن
redistributing U دوباره پخش کردن
reorganises U دوباره متشکل کردن
re establish U دوباره برپا کردن
rebuild U دوباره ساختمان کردن
retaking U دوباره تسخیر کردن
oversrike U دوباره چاپ کردن
redevelops U دوباره پیشرفته کردن
reorganizes U دوباره متشکل کردن
regained U دوباره تصرف کردن
retake U دوباره تسخیر کردن
reorganised U دوباره متشکل کردن
regains U دوباره تصرف کردن
redefine U دوباره تعریف کردن
retakes U دوباره تسخیر کردن
redefined U دوباره تعریف کردن
retaken U دوباره تسخیر کردن
redefines U دوباره تعریف کردن
reorganising U دوباره متشکل کردن
redefining U دوباره تعریف کردن
reproduced U دوباره چاپ کردن
reactivate U دوباره فعال کردن
reactivated U دوباره فعال کردن
regaining U دوباره تصرف کردن
reproduce U دوباره چاپ کردن
reorganized U دوباره متشکل کردن
reorganize U دوباره متشکل کردن
reproducing U دوباره چاپ کردن
re form U دوباره درست کردن
rephrases U دوباره عبارتبندی کردن
rephrased U دوباره عبارتبندی کردن
rescheduling U دوباره برنامهریزی کردن
rephrase U دوباره عبارتبندی کردن
re sort U دوباره جور کردن
re strain U دوباره صاف کردن
reliving U دوباره تجربه کردن
back fill U عمل دوباره پر کردن
rephrasing U دوباره عبارتبندی کردن
reschedule U دوباره برنامهریزی کردن
rewire U دوباره سیمکشی کردن
re export U دوباره صادر کردن
rewired U دوباره سیمکشی کردن
rewires U دوباره سیمکشی کردن
reschedules U دوباره برنامهریزی کردن
rescheduled U دوباره برنامهریزی کردن
rewiring U دوباره سیمکشی کردن
re paving U دوباره فرش کردن
relives U دوباره تجربه کردن
relived U دوباره تجربه کردن
reorganizing U دوباره متشکل کردن
reconditioned U دوباره درست کردن
reconditions U دوباره درست کردن
reengage U دوباره استخدام کردن
regarding U دوباره تسطیح کردن
redistributes U دوباره پخش کردن
redistributed U دوباره پخش کردن
recondition U دوباره درست کردن
re establish U دوباره تاسیس کردن
rejuvenating U دوباره جوان کردن
rejuvenates U دوباره جوان کردن
rejuvenated U دوباره جوان کردن
rejuvenate U دوباره جوان کردن
relive U دوباره تجربه کردن
reassociate U دوباره متحد کردن
reassociate U دوباره معاشرت کردن
redistribute U دوباره پخش کردن
retrocede U دوباره واگذار کردن
re-examined U دوباره بازپرسی کردن
restart U روشن کردن دوباره
remonetize U دوباره رایج کردن
rebind U دوباره صحافی کردن
redevelop U دوباره پیشرفته کردن
resorb U دوباره جذب کردن
recollect U دوباره جمع کردن
redirects U دوباره راهنمایی کردن
recalculate U دوباره حساب کردن
retry U دوباره محاکمه کردن
retry U دوباره ازمایش کردن
reuse U دوباره استفاده کردن
reinstall U دوباره برقرار کردن
recollected U دوباره جمع کردن
redeliver U دوباره مستخلص کردن
reinsure U دوباره بیمه کردن
reinterpret U دوباره تفسیر کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com