English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 217 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
retake U دوباره گرفتن
retaken U دوباره گرفتن
retakes U دوباره گرفتن
retaking U دوباره گرفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
retrace U ردپای چیزی را دوباره گرفتن
retraced U ردپای چیزی را دوباره گرفتن
retraces U ردپای چیزی را دوباره گرفتن
retracing U ردپای چیزی را دوباره گرفتن
reactivate U دوباره به خدمت گرفتن ناو یاوسیله نظامی
reactivated U دوباره به خدمت گرفتن ناو یاوسیله نظامی
reactivates U دوباره به خدمت گرفتن ناو یاوسیله نظامی
reactivating U دوباره به خدمت گرفتن ناو یاوسیله نظامی
retake U دوباره عکس گرفتن
retaken U دوباره عکس گرفتن
retakes U دوباره عکس گرفتن
retaking U دوباره عکس گرفتن
get in gear [get into gear] <idiom> U بعد از مدتی دوباره سررشته امور را به دست گرفتن.
Other Matches
revives U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate U دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
reship U دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
unregenerate U دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerated U دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
regain U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regains U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
loop U تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loops U تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped U تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
reopens U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopen U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
redintegrate U دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
to take medical advice U دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
gripping U طرز گرفتن وسیله گرفتن
take in <idiom> U زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
clam U بچنگال گرفتن محکم گرفتن
grips U طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripped U طرز گرفتن وسیله گرفتن
grip U طرز گرفتن وسیله گرفتن
calebrate U جشن گرفتن عید گرفتن
to seal up U درز گرفتن کاغذ گرفتن
slag U کفه گرفتن تفاله گرفتن
clams U بچنگال گرفتن محکم گرفتن
revet U دوباره
again U دوباره
continually U دوباره و دوباره
afresh U دوباره
anew U دوباره
on more U دوباره
bis U دوباره
de novo U دوباره
resorption U بلع دوباره
resells U دوباره فروختن
rewriter U دوباره نویس
reselling U دوباره فروختن
recature U دوباره تسخیرکردن
recaptures U دوباره تسخیرکردن
resell U دوباره فروختن
second check U بررسی دوباره
repeats U دوباره ساختن
refreshing U دوباره سازی
refreshingly U دوباره سازی
restart U شروع دوباره
rewake U دوباره برانگیختن
come back U دوباره مد شدن
reproducing U دوباره تولیدکردن
remake U دوباره سازی
recoat U دوباره اندودن
reproduces U دوباره تولیدکردن
reproduced U دوباره تولیدکردن
remakes U دوباره سازی
recapture U دوباره تسخیرکردن
recaptured U دوباره تسخیرکردن
retransmit U دوباره فرستادن
revest U دوباره گماشتن
recapturing U دوباره تسخیرکردن
resurge U دوباره برخاستن
reproduce U دوباره تولیدکردن
resold U دوباره فروختن
reenagement U استخدام دوباره
rehear U دوباره شنیدن
reseats U دوباره نشاندن
reproductions U تولید دوباره
reproduction U تولید دوباره
rebirth U تولد دوباره
reinvest U دوباره گماشتن
recurring U دوباره فاهرشونده
reseating U دوباره نشاندن
regorge U دوباره فروبردن
replenishment U دوباره پرکردن
refloats U دوباره به اب انداختن
rally U دوباره بکارانداختن
rallied U دوباره بکارانداختن
reelect U دوباره گزیدن
redintegrate U دوباره مستقرشونده
refillable U دوباره پر کردنی
refloat U دوباره به اب انداختن
refloated U دوباره به اب انداختن
refloating U دوباره به اب انداختن
reseated U دوباره نشاندن
reseat U دوباره نشاندن
reworked U دوباره ورزیدن
reassembling U دوباره سوارکردن
reworking U دوباره ورزیدن
reassembles U دوباره سوارکردن
reassembled U دوباره سوارکردن
digamy U عروسی دوباره
reassemble U دوباره سوارکردن
resorb U دوباره بعلیدن
repullulate U دوباره درامدن
reproducer U دوباره تولیدکننده
rework U دوباره ورزیدن
repass U دوباره عبورکردن
readjusts U دوباره تعدیل
repeated test U ازمون دوباره
readjusting U دوباره تعدیل
repiece U دوباره سر هم دادن
rallies U دوباره بکارانداختن
readjusted U دوباره تعدیل
readjust U دوباره تعدیل
reworks U دوباره ورزیدن
reconstructions U دوباره سازی
reinstates U دوباره گماشتن
refilled U دوباره پرکردن
refilled U دوباره پر کردن
refilling U دوباره پر کردن
refills U دوباره پرکردن
refills U دوباره پر کردن
re count U دوباره شمردن
to come again U دوباره امدن
re construction U دوباره سازی
rejoining U دوباره پیوستن به
refill U دوباره پر کردن
refill U دوباره پرکردن
encores U دوباره بنوازید
re fuse U دوباره گداختن
reinstating U دوباره گماشتن
redeveloped U دوباره فاهرکردن
re establishment U دوباره برقرارسازی
redevelop U دوباره فاهرکردن
reedify U دوباره ساختن
re edify U دوباره ساختن
re echo U دوباره برگرداندن
encore U دوباره بنوازید
rejoined U دوباره پیوستن به
rejoin U دوباره پیوستن به
re-runs U دوباره دویدن
rewritten U دوباره نویسی
rewrote U دوباره نوشتن
rewrote U دوباره نویسی
reissuing U دوباره منتشرکردن
rejoins U دوباره پیوستن به
reissues U دوباره منتشرکردن
reissued U دوباره منتشرکردن
reissue U دوباره منتشرکردن
once more U دوباره باردیگر
rewritten U دوباره نوشتن
rewriting U دوباره نویسی
rewriting U دوباره نوشتن
refilling U دوباره پرکردن
re-running U دوباره دویدن
re-run U دوباره دویدن
plerosis U دوباره پرشدن
re-ran U دوباره دویدن
rewrite U دوباره نوشتن
rewrite U دوباره نویسی
rewrites U دوباره نوشتن
rewrites U دوباره نویسی
twice born U دوباره زاد
repeat U دوباره گفتن
refreshes U دوباره پر کردن
redeveloping U دوباره فاهرکردن
replenished U دوباره پر کردن
replenish U دوباره پر کردن
redevelops U دوباره فاهرکردن
renders U دوباره دادن
refreshed U دوباره پر کردن
rendered U دوباره دادن
render U دوباره دادن
refresh U دوباره پر کردن
repeats U دوباره گفتن
repeat U دوباره ساختن
Come again <idiom> دوباره تکرار کن.
replenishes U دوباره پر کردن
replenishing U دوباره پر کردن
reconstruction U دوباره سازی
A fresh lease of life. U عمر دوباره
fox message U پیام دوباره
reinstate U دوباره گماشتن
reinstated U دوباره گماشتن
double-check <idiom> U دوباره چک کردن
resurface U دوباره روکاری کردن
oversrike U دوباره ضربه زدن
resurfaced U دوباره به سطح آمدن
resurface U دوباره فاهر شدن
redistributing U دوباره پخش کردن
repeat U دوباره انجام دادن
resurfaced U دوباره هویدا شدن
warmed over U دوباره پخته شده
resurface U دوباره به سطح آمدن
relives U دوباره تجربه کردن
reliving U دوباره تجربه کردن
relived U دوباره تجربه کردن
repeats U دوباره انجام دادن
rallied U دوباره جمع شدن
redeveloping U دوباره پیشرفته کردن
cold start U دوباره روشن کردن
once again دوباره [بار دیگر]
resurfaced U دوباره روکاری کردن
resurfaced U دوباره فاهر شدن
regarding U دوباره تسطیح کردن
resurfaces U دوباره هویدا شدن
cold redrawing U دوباره کشی سرد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com