Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (42 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
relay
U
دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relayed
U
دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relays
U
دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
reopens
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopen
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
early-warning
U
اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
early warning
U
اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
redintegrate
U
دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
revives
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate
U
دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
reship
U
دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
regain
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regains
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
tempering (metallurgy)
U
بازپخت
[سخت گردانی]
[دوباره گرم کردن پس ازسرد کردن]
[فلز کاری]
revamped
U
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamps
U
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamp
U
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamping
U
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
overpacking
U
دوباره لفاف کردن یا بسته بندی کردن
notifying
U
اعلام کردن اخطار کردن
notifies
U
اعلام کردن اخطار کردن
notified
U
اعلام کردن اخطار کردن
notify
U
اعلام کردن اخطار کردن
repair
U
جبران کردن دوباره دایر کردن
repaired
U
جبران کردن دوباره دایر کردن
enounce
U
اعلام کردن
quote
U
اعلام کردن
quoted
U
اعلام کردن
acclaimed
U
اعلام کردن
acclaims
U
اعلام کردن
announce
U
اعلام کردن
acclaim
U
اعلام کردن
promulge
U
اعلام کردن
exclaims
U
اعلام کردن
acclaiming
U
اعلام کردن
enouce
U
اعلام کردن
damm
U
بد اعلام کردن
quotes
U
اعلام کردن
exclaim
U
اعلام کردن
promulgating
U
اعلام کردن
promulgates
U
اعلام کردن
promulgated
U
اعلام کردن
promulgate
U
اعلام کردن
exclaimed
U
اعلام کردن
exclaiming
U
اعلام کردن
statement
U
اعلام کردن
statements
U
اعلام کردن
proclamation
U
اعلام کردن
announcing
U
اعلام کردن
announced
U
اعلام کردن
broadcasts
U
اعلام کردن
enunciate
U
اعلام کردن
enunciating
U
اعلام کردن
blazon
U
اعلام کردن
announces
U
اعلام کردن
enunciates
U
اعلام کردن
proclamations
U
اعلام کردن
broadcast
U
اعلام کردن
enunciated
U
اعلام کردن
acknowledging
U
اعلام نشانی کردن
hailed
U
اعلام ورود کردن
acknowledges
U
اعلام معرف کردن
acknowledging
U
اعلام معرف کردن
absolved
U
اعلام بی تقصیری کردن
absolves
U
اعلام بی تقصیری کردن
absolving
U
اعلام بی تقصیری کردن
hails
U
اعلام ورود کردن
call out
U
اعلام خطر کردن
acknowledging
U
اعلام وصول کردن
hailing
U
اعلام ورود کردن
acknowledge
U
اعلام وصول کردن
announce in advance
U
از پیش اعلام کردن
pretypify
U
قبلا اعلام کردن
to call a meeting
U
جلسهای را اعلام کردن
acknowledge
U
اعلام نشانی کردن
indicted
U
اعلام جرم کردن
acknowledges
U
اعلام وصول کردن
indicts
U
اعلام جرم کردن
indicting
U
اعلام جرم کردن
impeached
U
اعلام جرم کردن
acknowledge
U
اعلام معرف کردن
hail
U
اعلام ورود کردن
absolve
U
اعلام بی تقصیری کردن
early warning
U
اعلام خطر کردن
impeach
U
اعلام جرم کردن
impeaching
U
اعلام جرم کردن
indict
U
اعلام جرم کردن
impeaches
U
اعلام جرم کردن
early-warning
U
اعلام خطر کردن
acknowledges
U
اعلام نشانی کردن
recriminate
U
اتهام متقابل وارد کردن دعوای متقابل طرح کردن دوباره متهم ساختن
to do homage
U
اعلام رسمی بیعت کردن
to call to arms
U
اعلام دست به اسلحه کردن
warnings
U
اعلام خطر کردن هشدار
to announce one's arrival
U
ورود خود را اعلام کردن
kithe
U
اعلام داشتن اعتراف کردن
open the meeting
U
رسمیت جلسه را اعلام کردن
enunciated
U
اعلام کردن صریحا گفتن
enunciate
U
اعلام کردن صریحا گفتن
enunciating
U
اعلام کردن صریحا گفتن
enunciates
U
اعلام کردن صریحا گفتن
warning
U
اعلام خطر کردن هشدار
to givein one's a.
U
موافقت خودرا اعلام کردن
to render homage
U
اعلام رسمی بیعت کردن
to pay homage
U
اعلام رسمی بیعت کردن
acknowledges
U
شماره اعلام وصول تصدیق کردن
lay an information against someone
U
بر علیه کسی اعلام جرم کردن
lay an information against some one
U
نسبت به کسی اعلام جرم کردن
acknowledging
U
شماره اعلام وصول تصدیق کردن
acknowledge
U
شماره اعلام وصول تصدیق کردن
refresh
U
دوباره پر کردن
refill
U
دوباره پر کردن
double-check
<idiom>
U
دوباره چک کردن
refilling
U
دوباره پر کردن
refilled
U
دوباره پر کردن
replenishes
U
دوباره پر کردن
replenish
U
دوباره پر کردن
refills
U
دوباره پر کردن
refreshes
U
دوباره پر کردن
replenished
U
دوباره پر کردن
replenishing
U
دوباره پر کردن
refreshed
U
دوباره پر کردن
heralds
U
از امدن یاوقوع چیزی خبر دادن اعلام کردن
herald
U
از امدن یاوقوع چیزی خبر دادن اعلام کردن
heralded
U
از امدن یاوقوع چیزی خبر دادن اعلام کردن
to ring the knell of anything
U
موقوف شدن چیزی را اعلام کردن یاجار زدن
toll
U
طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
outlaw
U
یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
outlaws
U
یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
outlawing
U
یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
outlawed
U
یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
tolls
U
طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
tolling
U
طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
heralding
U
از امدن یاوقوع چیزی خبر دادن اعلام کردن
authentication
U
تعیین اعتبار و صحت اسناد اعلام نشانی کردن
renegotiate
U
دوباره مذاکره کردن
remonetize
U
دوباره رایج کردن
retrocede
U
دوباره واگذار کردن
re examine
U
دوباره بازپرسی کردن
reinterpret
U
دوباره تفسیر کردن
rewires
U
دوباره سیمکشی کردن
reinsure
U
دوباره بیمه کردن
revisits
U
دوباره ملاقات کردن
reschedules
U
دوباره برنامهریزی کردن
rewired
U
دوباره سیمکشی کردن
re export
U
دوباره صادر کردن
rejuveoize
U
دوباره جوان کردن
revisit
U
دوباره ملاقات کردن
reimport
U
دوباره وارد کردن
revising
U
دوباره چاپ کردن
reinstate
U
دوباره برقرار کردن
revisited
U
دوباره ملاقات کردن
revises
U
دوباره چاپ کردن
reinstated
U
دوباره برقرار کردن
reconditions
U
دوباره درست کردن
revise
U
دوباره چاپ کردن
reinstall
U
دوباره برقرار کردن
rescheduled
U
دوباره برنامهریزی کردن
redeliver
U
دوباره مستخلص کردن
revalues
U
دوباره ارزیابی کردن
revisiting
U
دوباره ملاقات کردن
redirects
U
دوباره راهنمایی کردن
reinstates
U
دوباره برقرار کردن
reactivating
U
دوباره فعال کردن
rewake
U
دوباره بیدار کردن
retransmit
U
دوباره مخابره کردن
remarry
U
دوباره عروسی کردن
retakes
U
دوباره تسخیر کردن
reemploy
U
دوباره استخدام کردن
reexamine
U
دوباره امتحان کردن
retry
U
دوباره ازمایش کردن
resurface
U
دوباره روکاری کردن
reinstating
U
دوباره برقرار کردن
retry
U
دوباره محاکمه کردن
resurfaced
U
دوباره روکاری کردن
revalue
U
دوباره ارزیابی کردن
revalued
U
دوباره ارزیابی کردن
retranslate
U
دوباره ترجمه کردن
revaluing
U
دوباره ارزیابی کردن
retake
U
دوباره تسخیر کردن
revalidate
U
دوباره پادار کردن
retaken
U
دوباره تسخیر کردن
reuse
U
دوباره استفاده کردن
resurfaces
U
دوباره روکاری کردن
reengage
U
دوباره استخدام کردن
reforge
U
دوباره جعل کردن
retaking
U
دوباره تسخیر کردن
re-examine
U
دوباره بازپرسی کردن
redirected
U
دوباره راهنمایی کردن
reorder
U
دوباره مرتب کردن
oversrike
U
دوباره چاپ کردن
redirecting
U
دوباره راهنمایی کردن
rescheduling
U
دوباره برنامهریزی کردن
reconditioned
U
دوباره درست کردن
republish
U
دوباره چاپ کردن
republish
U
دوباره منتشر کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com