Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
redeployment
U
دوباره مستقرکردن نیروها
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
force tabs
U
نمودار یا طرح گسترش یکانهایا نیروها طرح زمان بندی شده گسترش نیروها
stations
U
مستقرکردن
stationed
U
مستقرکردن
station
U
مستقرکردن
install
U
مستقرکردن
installs
U
مستقرکردن
installing
U
مستقرکردن
set up
U
برپاکردن مستقرکردن
stationed
U
مقام مستقرکردن
station
U
مقام مستقرکردن
stations
U
مقام مستقرکردن
ground
U
کار گذاشتن یا مستقرکردن
revives
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate
U
دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
unregenerate
U
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
reship
U
دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
unregenerated
U
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
regaining
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regains
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regain
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
dynamics
U
مجموعه نیروها
triangle of forces
U
مثلث نیروها
polygon of forces
U
بس گوشه نیروها
triangle of forces
U
سه گوشه نیروها
polygon of forces
U
کثیرالاضلاع نیروها
funicular
U
بس گوشه نیروها
distribution of forces
U
واگذاری نیروها
funicular
U
زنجیر نیروها
system of forces
U
دستگاه نیروها
distribution of forces
U
تقسیم نیروها
composition of forces
U
ترکیب نیروها
attrition
U
فرسایش نیروها
all arms
U
کلیه نیروها
funiculars
U
زنجیر نیروها
funiculars
U
بس گوشه نیروها
resolution of forces
U
تجزیه نیروها
commitments
U
به کاربردن نیروها اجرا
commitment
U
به کاربردن نیروها اجرا
commits
U
بکار بردن نیروها
committed
U
بکار بردن نیروها
mobilization exercise
U
تمرین بسیج نیروها
parallelogram of forces
U
متوازی الاضلاع نیروها
total mobilization
U
بسیج کامل نیروها
main attack
U
تلاش اصلی نیروها
main effort
U
تلاش اصلی نیروها
entireforce
U
تمام قوا یا نیروها
committing
U
بکار بردن نیروها
allotments
U
واگذارسهمیه تخصیص نیروها
allotment
U
واگذارسهمیه تخصیص نیروها
redistribution of force
U
تقسیم مجدد نیروها
statics
U
دانش پایداری نیروها
commit
U
بکار بردن نیروها
loop
U
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped
U
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loops
U
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
build-ups
U
نیروی کمکی تقویت نیروها
landing forces
U
نیروها پیاده شونده به ساحل
build-up
U
نیروی کمکی تقویت نیروها
build up
U
نیروی کمکی تقویت نیروها
port of debarkation
U
بندرپیاده شدن کالا یا نیروها
employment
U
کاربرد نیروها یا جنگ افزارها استفاده از
build up
U
بالا بردن توان رزمی نیروها
build-ups
U
بالا بردن توان رزمی نیروها
mechanical powers
U
نیروها یا عوامل مکانیکی ماشینهای ساده
build-up
U
بالا بردن توان رزمی نیروها
ingross
U
تحریر کردن جمع اوری نیروها
reopens
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopen
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
target array
U
نمودار گرافیک نیروها و تاسیسات و وضعیت دشمن در منطقه هدف
commits
U
وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
committed
U
وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
committing
U
وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
pantheism
U
فرضیهای که خدا را مرکب ازکلیه نیروها و پدیدههای طبیعی میداند
transfer berth
U
دوبه یا سکوی نقل و انتقال نیروها به ساحل از ناوچههای اب خاکی
transfer area
U
در عملیات اب خاکی منطقه نقل و انتقال نیروها ازناوچه ها به ساحل
commit
U
وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
aerodynamics
U
شاخهای از علوم در موردتولید نیروها در اثر حرکت سطوح و اشکال مختلف درهوا یا سایر گازها
redintegrate
U
دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
ejection
U
خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
customs of the services
U
مقررات و روشهای جاری قسمتها امور جاری نیروها
mobilization reserves
U
ذخیرههای مربوط به بسیج نیروها امادهای بسیج
deployment operating base
U
پایگاه پشتیبانی گسترش جنگی پایگاه کمک به گسترش نیروها
afresh
U
دوباره
continually
U
دوباره و دوباره
bis
U
دوباره
de novo
U
دوباره
on more
U
دوباره
anew
U
دوباره
revet
U
دوباره
again
U
دوباره
replenished
U
دوباره پر کردن
replenishes
U
دوباره پر کردن
rebirth
U
تولد دوباره
replenish
U
دوباره پر کردن
refreshes
U
دوباره پر کردن
reworked
U
دوباره ورزیدن
refresh
U
دوباره پر کردن
replenishing
U
دوباره پر کردن
reconstruction
U
دوباره سازی
reconstructions
U
دوباره سازی
retaking
U
دوباره گرفتن
recurring
U
دوباره فاهرشونده
rework
U
دوباره ورزیدن
recapturing
U
دوباره تسخیرکردن
recaptures
U
دوباره تسخیرکردن
recaptured
U
دوباره تسخیرکردن
recapture
U
دوباره تسخیرکردن
reproducing
U
دوباره تولیدکردن
reproduces
U
دوباره تولیدکردن
reproduced
U
دوباره تولیدکردن
reproduce
U
دوباره تولیدکردن
refreshingly
U
دوباره سازی
refreshing
U
دوباره سازی
reworking
U
دوباره ورزیدن
reworks
U
دوباره ورزیدن
A fresh lease of life.
U
عمر دوباره
reissued
U
دوباره منتشرکردن
reissue
U
دوباره منتشرکردن
rewrote
U
دوباره نویسی
rewrote
U
دوباره نوشتن
rewritten
U
دوباره نویسی
rewritten
U
دوباره نوشتن
rewriting
U
دوباره نویسی
rewriting
U
دوباره نوشتن
rewrites
U
دوباره نویسی
rewrites
U
دوباره نوشتن
rewrite
U
دوباره نویسی
reissues
U
دوباره منتشرکردن
reissuing
U
دوباره منتشرکردن
rejoin
U
دوباره پیوستن به
Come again
<idiom>
دوباره تکرار کن.
double-check
<idiom>
U
دوباره چک کردن
rejoins
U
دوباره پیوستن به
rejoining
U
دوباره پیوستن به
rejoined
U
دوباره پیوستن به
come back
U
دوباره مد شدن
reproductions
U
تولید دوباره
rewrite
U
دوباره نوشتن
reproduction
U
تولید دوباره
replenishment
U
دوباره پرکردن
redintegrate
U
دوباره مستقرشونده
recoat
U
دوباره اندودن
recature
U
دوباره تسخیرکردن
re fuse
U
دوباره گداختن
re establishment
U
دوباره برقرارسازی
reedify
U
دوباره ساختن
re edify
U
دوباره ساختن
re echo
U
دوباره برگرداندن
re count
U
دوباره شمردن
re construction
U
دوباره سازی
retransmit
U
دوباره فرستادن
resurge
U
دوباره برخاستن
restart
U
شروع دوباره
resorption
U
بلع دوباره
reproducer
U
دوباره تولیدکننده
repullulate
U
دوباره درامدن
resorb
U
دوباره بعلیدن
repeated test
U
ازمون دوباره
repass
U
دوباره عبورکردن
reinvest
U
دوباره گماشتن
rehear
U
دوباره شنیدن
regorge
U
دوباره فروبردن
refillable
U
دوباره پر کردنی
reenagement
U
استخدام دوباره
reelect
U
دوباره گزیدن
revest
U
دوباره گماشتن
plerosis
U
دوباره پرشدن
repiece
U
دوباره سر هم دادن
redeveloping
U
دوباره فاهرکردن
digamy
U
عروسی دوباره
redevelops
U
دوباره فاهرکردن
remake
U
دوباره سازی
remakes
U
دوباره سازی
reseat
U
دوباره نشاندن
reseated
U
دوباره نشاندن
reseating
U
دوباره نشاندن
reseats
U
دوباره نشاندن
retake
U
دوباره گرفتن
retaken
U
دوباره گرفتن
redeveloped
U
دوباره فاهرکردن
redevelop
U
دوباره فاهرکردن
re-runs
U
دوباره دویدن
once more
U
دوباره باردیگر
rewake
U
دوباره برانگیختن
rewriter
U
دوباره نویس
second check
U
بررسی دوباره
to come again
U
دوباره امدن
refreshed
U
دوباره پر کردن
twice born
U
دوباره زاد
fox message
U
پیام دوباره
re-ran
U
دوباره دویدن
re-run
U
دوباره دویدن
re-running
U
دوباره دویدن
retakes
U
دوباره گرفتن
refloating
U
دوباره به اب انداختن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com