Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (27 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
renegotiate
U
دوباره مذاکره کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
reopens
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopen
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
revives
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate
U
دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
reship
U
دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
regained
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regain
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regains
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
redintegrate
U
دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
negotiate
U
مذاکره کردن
discuss
U
مذاکره کردن
negotiates
U
مذاکره کردن
parleys
U
مذاکره کردن
parley
U
مذاکره کردن
parleying
U
مذاکره کردن
negotiating
U
مذاکره کردن
negotiated
U
مذاکره کردن
debate
U
مذاکره کردن
parleyed
U
مذاکره کردن
conversing
U
مذاکره کردن امیزش
converses
U
مذاکره کردن امیزش
converse
U
مذاکره کردن امیزش
conversed
U
مذاکره کردن امیزش
to talk out a bill
U
مذاکره کردن در باره لایحهای انقدرکه موکول ببعدگرد د
unregenerate
U
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerated
U
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
pourparler
U
جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparley
U
جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
tempering (metallurgy)
U
بازپخت
[سخت گردانی]
[دوباره گرم کردن پس ازسرد کردن]
[فلز کاری]
revamp
U
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamped
U
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamping
U
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamps
U
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
relayed
U
دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relay
U
دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relays
U
دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
overpacking
U
دوباره لفاف کردن یا بسته بندی کردن
replenished
U
دوباره پر کردن
double-check
<idiom>
U
دوباره چک کردن
refreshes
U
دوباره پر کردن
refilled
U
دوباره پر کردن
refill
U
دوباره پر کردن
refresh
U
دوباره پر کردن
replenish
U
دوباره پر کردن
refilling
U
دوباره پر کردن
refills
U
دوباره پر کردن
replenishing
U
دوباره پر کردن
replenishes
U
دوباره پر کردن
refreshed
U
دوباره پر کردن
loops
U
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped
U
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loop
U
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
remarries
U
دوباره عروسی کردن
reproduces
U
دوباره چاپ کردن
reproducing
U
دوباره چاپ کردن
remarry
U
دوباره عروسی کردن
redefining
U
دوباره تعریف کردن
reinstating
U
دوباره برقرار کردن
redefine
U
دوباره تعریف کردن
redefined
U
دوباره تعریف کردن
redefines
U
دوباره تعریف کردن
rewake
U
دوباره بیدار کردن
reinstates
U
دوباره برقرار کردن
reorganizes
U
دوباره متشکل کردن
rebuild
U
دوباره ساختمان کردن
redistribute
U
دوباره پخش کردن
reorganizing
U
دوباره متشکل کردن
rebuilds
U
دوباره ساختمان کردن
reinstate
U
دوباره برقرار کردن
regarding
U
دوباره تسطیح کردن
reinstated
U
دوباره برقرار کردن
reorganize
U
دوباره متشکل کردن
reproduce
U
دوباره چاپ کردن
revises
U
دوباره چاپ کردن
reorganized
U
دوباره متشکل کردن
reconditions
U
دوباره درست کردن
reproduced
U
دوباره چاپ کردن
revise
U
دوباره چاپ کردن
reinstall
U
دوباره برقرار کردن
recalculate
U
دوباره حساب کردن
republish
U
دوباره چاپ کردن
republish
U
دوباره منتشر کردن
rebind
U
دوباره صحافی کردن
reasure
U
دوباره بیمه کردن
reassociate
U
دوباره معاشرت کردن
reappraise
U
دوباره ارزیابی کردن
reassociate
U
دوباره متحد کردن
re strain
U
دوباره صاف کردن
re sort
U
دوباره جور کردن
re paving
U
دوباره فرش کردن
re form
U
دوباره درست کردن
recommit
U
دوباره زندان کردن
recompose
U
دوباره انشاء کردن
reimport
U
دوباره وارد کردن
reinsure
U
دوباره بیمه کردن
rejuveoize
U
دوباره جوان کردن
reinterpret
U
دوباره تفسیر کردن
remonetize
U
دوباره رایج کردن
reoccupy
U
دوباره اغاز کردن
reforge
U
دوباره جعل کردن
re examine
U
دوباره بازپرسی کردن
reorder
U
دوباره مرتب کردن
reengage
U
دوباره استخدام کردن
reemploy
U
دوباره استخدام کردن
redeliver
U
دوباره مستخلص کردن
reappraised
U
دوباره ارزیابی کردن
re export
U
دوباره صادر کردن
redeveloped
U
دوباره پیشرفته کردن
retransmit
U
دوباره مخابره کردن
redirect
U
دوباره راهنمایی کردن
redirected
U
دوباره راهنمایی کردن
redirecting
U
دوباره راهنمایی کردن
redeveloping
U
دوباره پیشرفته کردن
retrocede
U
دوباره واگذار کردن
redirects
U
دوباره راهنمایی کردن
recondition
U
دوباره درست کردن
reconditioned
U
دوباره درست کردن
retranslate
U
دوباره ترجمه کردن
revalidate
U
دوباره پادار کردن
resorb
U
دوباره جذب کردن
re establish
U
دوباره تاسیس کردن
re establish
U
دوباره برپا کردن
reappraises
U
دوباره ارزیابی کردن
reappraising
U
دوباره ارزیابی کردن
redevelop
U
دوباره پیشرفته کردن
restart
U
روشن کردن دوباره
retry
U
دوباره محاکمه کردن
retry
U
دوباره ازمایش کردن
oversrike
U
دوباره چاپ کردن
reuse
U
دوباره استفاده کردن
reexamine
U
دوباره امتحان کردن
remarried
U
دوباره عروسی کردن
revaluing
U
دوباره ارزیابی کردن
rewiring
U
دوباره سیمکشی کردن
revisits
U
دوباره ملاقات کردن
rejuvenating
U
دوباره جوان کردن
cold start
U
دوباره روشن کردن
reschedules
U
دوباره برنامهریزی کردن
reactivating
U
دوباره فعال کردن
reactivates
U
دوباره فعال کردن
reactivated
U
دوباره فعال کردن
reactivate
U
دوباره فعال کردن
reopen
U
دوباره باز کردن
reopening
U
دوباره باز کردن
retake
U
دوباره تسخیر کردن
reopens
U
دوباره باز کردن
re-examining
U
دوباره بازپرسی کردن
re-examines
U
دوباره بازپرسی کردن
redevelops
U
دوباره پیشرفته کردن
resurfaces
U
دوباره روکاری کردن
retaken
U
دوباره تسخیر کردن
rejuvenates
U
دوباره جوان کردن
rewires
U
دوباره سیمکشی کردن
rewire
U
دوباره سیمکشی کردن
revalues
U
دوباره ارزیابی کردن
revalued
U
دوباره ارزیابی کردن
rewired
U
دوباره سیمکشی کردن
back fill
U
عمل دوباره پر کردن
retaking
U
دوباره تسخیر کردن
recollects
U
دوباره جمع کردن
recollecting
U
دوباره جمع کردن
recollected
U
دوباره جمع کردن
recollect
U
دوباره جمع کردن
revalue
U
دوباره ارزیابی کردن
rejuvenate
U
دوباره جوان کردن
revisit
U
دوباره ملاقات کردن
revisited
U
دوباره ملاقات کردن
rejuvenated
U
دوباره جوان کردن
retakes
U
دوباره تسخیر کردن
revisiting
U
دوباره ملاقات کردن
rescheduled
U
دوباره برنامهریزی کردن
regain
U
دوباره تصرف کردن
re-examined
U
دوباره بازپرسی کردن
reschedule
U
دوباره برنامهریزی کردن
redistributing
U
دوباره پخش کردن
rephrasing
U
دوباره عبارتبندی کردن
rephrased
U
دوباره عبارتبندی کردن
relive
U
دوباره تجربه کردن
regained
U
دوباره تصرف کردن
rephrases
U
دوباره عبارتبندی کردن
relived
U
دوباره تجربه کردن
relives
U
دوباره تجربه کردن
rephrase
U
دوباره عبارتبندی کردن
redistributes
U
دوباره پخش کردن
regaining
U
دوباره تصرف کردن
resurfaced
U
دوباره روکاری کردن
reliving
U
دوباره تجربه کردن
reorganising
U
دوباره متشکل کردن
revising
U
دوباره چاپ کردن
rescheduling
U
دوباره برنامهریزی کردن
reorganised
U
دوباره متشکل کردن
re-examine
U
دوباره بازپرسی کردن
reopened
U
دوباره باز کردن
reorganises
U
دوباره متشکل کردن
regains
U
دوباره تصرف کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com