Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (36 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
overpacking
U
دوباره لفاف کردن یا بسته بندی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
wrappers
U
لفاف بسته بندی جلد کتاب
wrapper
U
لفاف بسته بندی جلد کتاب
gift wrap
U
بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
rig
U
نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
rigged
U
نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
rigs
U
نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
revamp
U
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamped
U
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamps
U
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamping
U
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
packaging
U
ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
packet
U
بسته بندی کردن
pack
U
بسته بندی کردن
put up
U
بسته بندی کردن
packing
U
بسته بندی کردن
parcels
U
بسته بندی کردن
packs
U
بسته بندی کردن
parcel
U
بسته بندی کردن
put-up
U
بسته بندی کردن
wrap
U
بسته بندی کردن
wraps
U
بسته بندی کردن
packets
U
بسته بندی کردن
stripping
U
بسته بندی کردن
parceling
U
بسته بندی کردن
packages
U
قوطی بسته بندی کردن
packaged
U
قوطی بسته بندی کردن
package
U
قوطی بسته بندی کردن
unpack
U
غیر بستهای کردن بسته بندی را گشودن
unpacks
U
غیر بستهای کردن بسته بندی را گشودن
unpacking
U
غیر بستهای کردن بسته بندی را گشودن
resorted
U
رفت و امد مکرر دوباره دسته بندی کردن متشبث شدن به
resort
U
رفت و امد مکرر دوباره دسته بندی کردن متشبث شدن به
resorts
U
رفت و امد مکرر دوباره دسته بندی کردن متشبث شدن به
reopened
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopens
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopen
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
pads
U
لفاف کردن
pad
U
لفاف کردن
tare and tret
U
وزن بسته یا لفاف یا جعبه محموله و مقدار کمبود وزنی که در نتیجه حمل و نقل درمحموله ایجاد میشود وقابل قبول است
redintegrate
U
دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
bin storage
U
انبار کردن قطعات بسته بندی نشده در قفسه انبار قطعات روباز
revived
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate
U
دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
reship
U
دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
regain
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regains
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
grade
U
درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
grades
U
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grades
U
درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
group
U
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
groups
U
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grade
U
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
slated items
U
مواد سوختی قوال و بسته بندی شده مواد سوختی یک جاو در بسته
cover
U
بسته بندی
coverings
U
بسته بندی
dunnage
U
بسته بندی
covers
U
بسته بندی
packing
U
بسته بندی
packages
U
بسته بندی
package
U
بسته بندی
packaged
U
بسته بندی
packaging
U
بسته بندی
tempering (metallurgy)
U
بازپخت
[سخت گردانی]
[دوباره گرم کردن پس ازسرد کردن]
[فلز کاری]
straw
U
پوشال بسته بندی
straws
U
پوشال بسته بندی
wisps
U
بسته بقچه بندی
wisp
U
بسته بقچه بندی
all-expense tour
U
مسافرت بسته بندی
packing list
U
صورت بسته بندی
package tour
U
مسافرت بسته بندی
package holiday
U
مسافرت بسته بندی
packing list
U
فهرست بسته بندی
export packing
U
بسته بندی صادراتی
packing density
U
تراکم بسته بندی
pre packing
U
بسته بندی از قبل
packed
U
بسته بندی شده
packaging cost
U
هزینه بسته بندی
case numbers
U
شماره بسته بندی
packing note
U
گواهی بسته بندی
trade pack
U
بسته بندی تجاری
packing note
U
فهرست بسته بندی
palletized
U
بسته بندی شده
timed
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
time
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
times
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
relays
U
دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relay
U
دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relayed
U
دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
reconfiguration
U
پیکر بندی دوباره
shipping marks
U
علامتهای روی بسته بندی
pre-packed
ازقبل بسته بندی شده
wrapper
U
بسته بندی کاغذ روپوش
packinghouse
U
محل بسته بندی اجناس
expendable packing
U
بسته بندی یکبار مصرف
bulk cargo
U
کالای بسته بندی نشده
packingplant
U
محل بسته بندی اجناس
wrappers
U
بسته بندی کاغذ روپوش
food packet
U
جیره بسته بندی شده
break bulk cargo
U
محموله بسته بندی شده
locker paper
U
کاغذ بسته بندی اغذیه
contents note
U
فهرست محتوای بسته بندی
impaction
U
بهم فشردگی بسته بندی
packing list
U
صورت کالاهای بسته بندی شده
case marks
U
علامتهای روی جعبه یا بسته بندی
docketed
U
لیست محتوای بسته بندی برچسب
dockets
U
لیست محتوای بسته بندی برچسب
loose issue
U
تدارکات خارج شده از بسته بندی
docketing
U
لیست محتوای بسته بندی برچسب
docket
U
لیست محتوای بسته بندی برچسب
ratings
U
طبقه بندی کردن درجه بندی
rating
U
طبقه بندی کردن درجه بندی
repair
U
جبران کردن دوباره دایر کردن
repaired
U
جبران کردن دوباره دایر کردن
corrugated cardboard
U
مقوای محکمی که در بسته بندی بکار می رود
bulk stock
U
ذخایر بسته بندی شده اماد قوال و یک جا
kraft
U
کاغذ محکم قهوهای رنگ مخصوص بسته بندی
tagboard
U
مقوای محکم بسته بندی وبرچسب زنی وغیره
case
U
جعبه مقوایی یا چوبی جهت بسته بندی و حمل کالا
form utility
U
کیفیتی که دراثر جمع اوری و بسته بندی مواد اولیه
routinely
U
برنامهای که داده را به صورت فضاهای کوچک بسته بندی میکند
routines
U
برنامهای که داده را به صورت فضاهای کوچک بسته بندی میکند
routine
U
برنامهای که داده را به صورت فضاهای کوچک بسته بندی میکند
cases
U
جعبه مقوایی یا چوبی جهت بسته بندی و حمل کالا
laggin
U
اب بندی کردن اب بندی ناوها
recriminate
U
اتهام متقابل وارد کردن دعوای متقابل طرح کردن دوباره متهم ساختن
To do something slapdash.
U
کاری را سرهم بندی کردن ( سمبل کردن )
bumbles
U
اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
bollix
U
سرهم بندی کردن قاطی پاتی کردن
bumbled
U
اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
bumble
U
اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
downgrade
U
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrades
U
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrading
U
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgraded
U
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
unitized load
U
بار بسته بندی شده یا باردست چین شده بار تقسیم بندی شده
packing
U
عمل قرار دادن کالاها در جعبه و بسته بندی آنها برای مغازه ها
type
U
ماشین کردن طبقه بندی کردن
resort
U
جدا کردن طبقه بندی کردن
resorted
U
جدا کردن طبقه بندی کردن
segregation
U
جدا کردن درجه بندی کردن
gradate
U
درجه بندی کردن مخلوط کردن
resorts
U
جدا کردن طبقه بندی کردن
gaduate
U
درجه بندی کردن تغلیظ کردن
sort
U
دسته کردن طبقه بندی کردن
partitions
U
جدا کردن جزء بندی کردن
partition
U
جدا کردن جزء بندی کردن
portions
U
تسهیم کردن سهم بندی کردن
vamp
U
وصله کردن سرهم بندی کردن
break down
U
تجزیه کردن طبقه بندی کردن
grades
U
طبقه بندی کردن کلاسه کردن
to put on
U
شرط بندی کردن تحمیل کردن
typed
U
ماشین کردن طبقه بندی کردن
sorts
U
دسته کردن طبقه بندی کردن
sorted
U
دسته کردن طبقه بندی کردن
grade
U
طبقه بندی کردن کلاسه کردن
types
U
ماشین کردن طبقه بندی کردن
portion
U
تسهیم کردن سهم بندی کردن
crate
U
صندوقی که جهت بسته بندی ماشین الات بکاربرده میشود ومعمولا مسبک است
assembly lines
U
دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
assembly line
U
دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
crates
U
صندوقی که جهت بسته بندی ماشین الات بکاربرده میشود ومعمولا مسبک است
shook
U
بسته کردن
pack
U
بسته کردن
packs
U
بسته کردن
refreshes
U
دوباره پر کردن
refreshed
U
دوباره پر کردن
double-check
<idiom>
U
دوباره چک کردن
replenishing
U
دوباره پر کردن
refresh
U
دوباره پر کردن
replenish
U
دوباره پر کردن
refills
U
دوباره پر کردن
refilling
U
دوباره پر کردن
replenished
U
دوباره پر کردن
refill
U
دوباره پر کردن
refilled
U
دوباره پر کردن
replenishes
U
دوباره پر کردن
to commit oneself
U
خودراگرفتاریا بسته کردن
reconditioned
U
دوباره درست کردن
revalidate
U
دوباره پادار کردن
recalculate
U
دوباره حساب کردن
revisiting
U
دوباره ملاقات کردن
recondition
U
دوباره درست کردن
revisits
U
دوباره ملاقات کردن
recollects
U
دوباره جمع کردن
revisited
U
دوباره ملاقات کردن
revisit
U
دوباره ملاقات کردن
rewake
U
دوباره بیدار کردن
rebind
U
دوباره صحافی کردن
re establish
U
دوباره برپا کردن
reasure
U
دوباره بیمه کردن
retrocede
U
دوباره واگذار کردن
retransmit
U
دوباره مخابره کردن
reassociate
U
دوباره معاشرت کردن
reassociate
U
دوباره متحد کردن
remarries
U
دوباره عروسی کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com