Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (23 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
regorge
U
دوباره قورت دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
poops
U
قورت دادن
ingest
U
قورت دادن
poop
U
قورت دادن
gulped
U
بلع قورت دادن
gulps
U
بلع قورت دادن
gulp
U
بلع قورت دادن
gulping
U
بلع قورت دادن
englut
U
قورت دادن سیرکردن
gobble
U
تند خوردن قورت دادن
gobbling
U
تند خوردن قورت دادن
gobbles
U
تند خوردن قورت دادن
gobbled
U
تند خوردن قورت دادن
ingurgitate
U
حریصانه قورت دادن بلعیدن
ingestion
U
قورت دادن داخل معده کردن
revive
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate
U
دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
ingestive
U
بشکم برنده وابسته به قورت و بلع دادن خوراک
rendered
U
دوباره دادن
repiece
U
دوباره سر هم دادن
renders
U
دوباره دادن
render
U
دوباره دادن
reworked
U
دوباره انجام دادن
reorganising
U
دوباره سازمان دادن
elate
U
دوباره نیرو دادن
redid
U
دوباره انجام دادن
reorder
U
دوباره سفارش دادن
redo
U
دوباره انجام دادن
redoes
U
دوباره انجام دادن
redoing
U
دوباره انجام دادن
reanimate
U
دوباره نیرو دادن
redone
U
دوباره انجام دادن
reworking
U
دوباره انجام دادن
redeliver
U
دوباره تحویل دادن
countenance
[encourage]
U
دوباره نیرو دادن
rework
U
دوباره انجام دادن
reorganises
U
دوباره سازمان دادن
reworks
U
دوباره انجام دادن
encourage
U
دوباره نیرو دادن
embolden
U
دوباره نیرو دادن
reorganize
U
دوباره سازمان دادن
hearten
U
دوباره نیرو دادن
reorganizes
U
دوباره سازمان دادن
reorganizing
U
دوباره سازمان دادن
reorganised
U
دوباره سازمان دادن
repeats
U
دوباره انجام دادن
reassure
U
دوباره اطمینان دادن
reassures
U
دوباره اطمینان دادن
reassured
U
دوباره اطمینان دادن
reorganized
U
دوباره سازمان دادن
repeat
U
دوباره انجام دادن
reanimate
U
دوباره نیرو دادن
make over
U
انتقال دادن دوباره ساختن
reassures
U
دوباره قوت قلب دادن
reassured
U
دوباره قوت قلب دادن
to make over
U
انتقال دادن دوباره ساختن
re lay
U
دوباره گذاردن یا قرار دادن
reassure
U
دوباره قوت قلب دادن
rethinking
U
دوباره مورد تفکر قرار دادن
reappraising
U
دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
rethinks
U
دوباره مورد تفکر قرار دادن
rethink
U
دوباره مورد تفکر قرار دادن
reappraise
U
دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
rethought
U
دوباره مورد تفکر قرار دادن
aftercrop
U
حصاد دوم دوباره حاصل دادن
reappraised
U
دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
pick up
<idiom>
U
ادامه دادن ،دوباره شروع کردن
reappraises
U
دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
gulped
U
قورت
gulps
U
قورت
gulping
U
قورت
gulp
U
قورت
to have a sip
U
یک قورت آب نوشیدن
ingestive
U
قورت دهنده
to have a drink of water
U
یک قورت آب نوشیدن
swallower
U
قورت دهنده
reship
U
دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
unregenerated
U
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerate
U
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
absinth
U
قورت اودی عرق افسنطین
regains
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regain
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
He swigged the beer in four gulps.
U
او
[مرد]
آبجو را با چهار تا جرعه طولانی قورت داد.
loops
U
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loop
U
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped
U
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
reopens
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopen
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
redintegrate
U
دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
reduce
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
consents
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
revet
U
دوباره
de novo
U
دوباره
again
U
دوباره
afresh
U
دوباره
anew
U
دوباره
bis
U
دوباره
on more
U
دوباره
continually
U
دوباره و دوباره
recaptured
U
دوباره تسخیرکردن
recapturing
U
دوباره تسخیرکردن
reelect
U
دوباره گزیدن
remake
U
دوباره سازی
reenagement
U
استخدام دوباره
recaptures
U
دوباره تسخیرکردن
recapture
U
دوباره تسخیرکردن
retaken
U
دوباره گرفتن
rebirth
U
تولد دوباره
retakes
U
دوباره گرفتن
reproduction
U
تولید دوباره
reproductions
U
تولید دوباره
re-ran
U
دوباره دویدن
come back
U
دوباره مد شدن
reseat
U
دوباره نشاندن
reedify
U
دوباره ساختن
readjust
U
دوباره تعدیل
re edify
U
دوباره ساختن
reissues
U
دوباره منتشرکردن
retake
U
دوباره گرفتن
re echo
U
دوباره برگرداندن
readjusted
U
دوباره تعدیل
reseated
U
دوباره نشاندن
reissued
U
دوباره منتشرکردن
reassembled
U
دوباره سوارکردن
re establishment
U
دوباره برقرارسازی
reassembles
U
دوباره سوارکردن
reseating
U
دوباره نشاندن
reassembling
U
دوباره سوارکردن
re fuse
U
دوباره گداختن
reissue
U
دوباره منتشرکردن
rewritten
U
دوباره نوشتن
re count
U
دوباره شمردن
re construction
U
دوباره سازی
recature
U
دوباره تسخیرکردن
recoat
U
دوباره اندودن
rallies
U
دوباره بکارانداختن
reseats
U
دوباره نشاندن
remakes
U
دوباره سازی
plerosis
U
دوباره پرشدن
rallied
U
دوباره بکارانداختن
redintegrate
U
دوباره مستقرشونده
resell
U
دوباره فروختن
reselling
U
دوباره فروختن
reissuing
U
دوباره منتشرکردن
second check
U
بررسی دوباره
readjusting
U
دوباره تعدیل
readjusts
U
دوباره تعدیل
double-check
<idiom>
U
دوباره چک کردن
rally
U
دوباره بکارانداختن
resold
U
دوباره فروختن
resells
U
دوباره فروختن
reassemble
U
دوباره سوارکردن
repass
U
دوباره عبورکردن
refill
U
دوباره پر کردن
refill
U
دوباره پرکردن
reworks
U
دوباره ورزیدن
rewriter
U
دوباره نویس
repullulate
U
دوباره درامدن
refloats
U
دوباره به اب انداختن
refloated
U
دوباره به اب انداختن
refloat
U
دوباره به اب انداختن
redeveloped
U
دوباره فاهرکردن
refresh
U
دوباره پر کردن
refilled
U
دوباره پرکردن
refilled
U
دوباره پر کردن
refilling
U
دوباره پرکردن
reworking
U
دوباره ورزیدن
repeated test
U
ازمون دوباره
A fresh lease of life.
U
عمر دوباره
redevelops
U
دوباره فاهرکردن
replenishment
U
دوباره پرکردن
refills
U
دوباره پر کردن
refills
U
دوباره پرکردن
reproducer
U
دوباره تولیدکننده
refilling
U
دوباره پر کردن
redeveloping
U
دوباره فاهرکردن
repeats
U
دوباره ساختن
repeats
U
دوباره گفتن
repeat
U
دوباره ساختن
twice born
U
دوباره زاد
once more
U
دوباره باردیگر
fox message
U
پیام دوباره
refloating
U
دوباره به اب انداختن
replenishing
U
دوباره پر کردن
replenishes
U
دوباره پر کردن
replenished
U
دوباره پر کردن
replenish
U
دوباره پر کردن
resurge
U
دوباره برخاستن
revest
U
دوباره گماشتن
redevelop
U
دوباره فاهرکردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com