English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
reschedule U دوباره قرار گذاشتن
rescheduled U دوباره قرار گذاشتن
reschedules U دوباره قرار گذاشتن
rescheduling U دوباره قرار گذاشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
reship U دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
reinstall U دوباره کار گذاشتن
redintegrate U دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
re lay U دوباره گذاردن یا قرار دادن
reestablish U دوباره بر قرار یا تاسیس کردن
take out <idiom> U باکسی قرار گذاشتن
schedule an appointment U قرار ملاقات گذاشتن
trysts U قرار ملاقات گذاشتن
tryst U قرار ملاقات گذاشتن
rendezvous U قرار ملاقات گذاشتن
make an appointment قرار ملاقات گذاشتن
reappraising U دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
reappraise U دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
reappraised U دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
reappraises U دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
rethinks U دوباره مورد تفکر قرار دادن
rethought U دوباره مورد تفکر قرار دادن
rethinking U دوباره مورد تفکر قرار دادن
rethink U دوباره مورد تفکر قرار دادن
arrange U قرار گذاشتن سازمند کردن
arranged U قرار گذاشتن سازمند کردن
arranging U قرار گذاشتن سازمند کردن
arranges U قرار گذاشتن سازمند کردن
To have ( come to ) an arrangement with some one . U با کسی قرار ومدار گذاشتن
superinduce U تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
expose to rays U در معرض اشعه قرار دادن در معرض نور گذاشتن
revives U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate U دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
unregenerate U دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerated U دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
regaining U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regain U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regains U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
lay off <idiom> U به حال خود گذاشتن ،تنها گذاشتن
looped U تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loop U تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loops U تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
accent mark U علامتی که پس ازیک نت قرار میگیرد و نشان میدهد که نت در چه گامی قرار دارد
alignment U میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
alignments U میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
reopen U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopens U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
lids U کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
run into <idiom> U اثر گذاشتن ،تاثیر گذاشتن بر
lid U کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
posturing U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posture U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postured U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postures U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
surface mount technology U روش ساخت تختههای مدار که قط عات الکترونیکی مستقیماگ روی سطح تخته قرار دارند به جای اینکه در سوراخها قرار بگیرد و در آن محل جا شوند
writ of error U قرار یا حکم دادگاه که متضمن تصحیح اشتباه موجود در حکم یا قرار قبلی است
To leave behinde. U جا گذاشتن ( بجا گذاشتن )
to leave someone in the lurch U کسیرا در گرفتاری گذاشتن کسیرا کاشتن یا جا گذاشتن
classify U در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifies U در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifying U در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
countershaft U محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
piezoelectric U ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
afresh U دوباره
anew U دوباره
bis U دوباره
revet U دوباره
continually U دوباره و دوباره
again U دوباره
on more U دوباره
de novo U دوباره
reseats U دوباره نشاندن
replenished U دوباره پر کردن
re construction U دوباره سازی
reedify U دوباره ساختن
re edify U دوباره ساختن
refreshes U دوباره پر کردن
re count U دوباره شمردن
replenish U دوباره پر کردن
re echo U دوباره برگرداندن
refreshed U دوباره پر کردن
refresh U دوباره پر کردن
restart U شروع دوباره
reselling U دوباره فروختن
reassemble U دوباره سوارکردن
resells U دوباره فروختن
reassembles U دوباره سوارکردن
resold U دوباره فروختن
reassembled U دوباره سوارکردن
plerosis U دوباره پرشدن
resorb U دوباره بعلیدن
resell U دوباره فروختن
resorption U بلع دوباره
once more U دوباره باردیگر
reseating U دوباره نشاندن
reseated U دوباره نشاندن
reseat U دوباره نشاندن
remake U دوباره سازی
remakes U دوباره سازی
reassembling U دوباره سوارکردن
come back U دوباره مد شدن
regorge U دوباره فروبردن
reissues U دوباره منتشرکردن
encores U دوباره بنوازید
rehear U دوباره شنیدن
repass U دوباره عبورکردن
repeated test U ازمون دوباره
repiece U دوباره سر هم دادن
replenishment U دوباره پرکردن
refillable U دوباره پر کردنی
reproducer U دوباره تولیدکننده
reworks U دوباره ورزیدن
rewrote U دوباره نویسی
rewrote U دوباره نوشتن
encore U دوباره بنوازید
A fresh lease of life. U عمر دوباره
reissued U دوباره منتشرکردن
reissue U دوباره منتشرکردن
double-check <idiom> U دوباره چک کردن
rejoin U دوباره پیوستن به
rejoined U دوباره پیوستن به
rejoining U دوباره پیوستن به
rejoins U دوباره پیوستن به
render U دوباره دادن
rendered U دوباره دادن
renders U دوباره دادن
reinvest U دوباره گماشتن
rewritten U دوباره نویسی
reworking U دوباره ورزیدن
reissuing U دوباره منتشرکردن
rewrite U دوباره نوشتن
recoat U دوباره اندودن
recature U دوباره تسخیرکردن
retaking U دوباره گرفتن
rewritten U دوباره نوشتن
retakes U دوباره گرفتن
re fuse U دوباره گداختن
retaken U دوباره گرفتن
retake U دوباره گرفتن
re establishment U دوباره برقرارسازی
rewrite U دوباره نویسی
rewrites U دوباره نوشتن
reworked U دوباره ورزیدن
rework U دوباره ورزیدن
reenagement U استخدام دوباره
rewriting U دوباره نویسی
reelect U دوباره گزیدن
Come again <idiom> دوباره تکرار کن.
rewriting U دوباره نوشتن
redintegrate U دوباره مستقرشونده
rewrites U دوباره نویسی
repullulate U دوباره درامدن
replenishes U دوباره پر کردن
re-ran U دوباره دویدن
rewriter U دوباره نویس
refilling U دوباره پرکردن
refilled U دوباره پر کردن
refilled U دوباره پرکردن
reproduces U دوباره تولیدکردن
rally U دوباره بکارانداختن
refill U دوباره پر کردن
refill U دوباره پرکردن
second check U بررسی دوباره
refilling U دوباره پر کردن
repeat U دوباره گفتن
repeat U دوباره ساختن
repeats U دوباره گفتن
reproduce U دوباره تولیدکردن
repeats U دوباره ساختن
refills U دوباره پر کردن
refills U دوباره پرکردن
reproduced U دوباره تولیدکردن
reproducing U دوباره تولیدکردن
rallies U دوباره بکارانداختن
rallied U دوباره بکارانداختن
resurge U دوباره برخاستن
reinstating U دوباره گماشتن
recapturing U دوباره تسخیرکردن
readjusts U دوباره تعدیل
readjusting U دوباره تعدیل
readjusted U دوباره تعدیل
revest U دوباره گماشتن
readjust U دوباره تعدیل
twice born U دوباره زاد
recaptures U دوباره تسخیرکردن
rewake U دوباره برانگیختن
digamy U عروسی دوباره
recapture U دوباره تسخیرکردن
fox message U پیام دوباره
reinstate U دوباره گماشتن
reinstated U دوباره گماشتن
reinstates U دوباره گماشتن
recaptured U دوباره تسخیرکردن
retransmit U دوباره فرستادن
re-run U دوباره دویدن
reproductions U تولید دوباره
reproduction U تولید دوباره
rebirth U تولد دوباره
redeveloping U دوباره فاهرکردن
refloats U دوباره به اب انداختن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com