English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
oversrike U دوباره ضربه زدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hitting U ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hit U ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hits U ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
revive U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate U دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
reship U دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
unregenerated U دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerate U دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
regain U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regains U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
punts U ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punt U ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punted U ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
impluse response U پاسخ ضربه رفتار ضربه تابع انتقال ایمپولز
loops U تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped U تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loop U تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
reopened U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopens U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopen U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
cross U ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosses U ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosser U ضربه هوک پس از ضربه حریف
crossest U ضربه هوک پس از ضربه حریف
sclaff U ضربه چوب به زمین و سپس به گوی بجای ضربه مستقیم به گوی
redintegrate U دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
shank U ضربه زدن به توپ با قوزک یاکنار پا ضربه زدن به گوی باعقب چوب گلف یا بدنه ان قسمتی از لنگر که طناب به ان وصل شود قسمتی از قلاب ماهیگیری بین سوراخ وانحنا
placekick U ضربه به توپ کاشته شده ضربه کاشته
afresh U دوباره
on more U دوباره
continually U دوباره و دوباره
revet U دوباره
anew U دوباره
bis U دوباره
de novo U دوباره
again U دوباره
reseated U دوباره نشاندن
reinstates U دوباره گماشتن
reinstated U دوباره گماشتن
reseat U دوباره نشاندن
reinstate U دوباره گماشتن
retransmit U دوباره فرستادن
reseating U دوباره نشاندن
reinstating U دوباره گماشتن
resurge U دوباره برخاستن
resorption U بلع دوباره
remake U دوباره سازی
remakes U دوباره سازی
recoat U دوباره اندودن
rewake U دوباره برانگیختن
rewrites U دوباره نویسی
restart U شروع دوباره
revest U دوباره گماشتن
reenagement U استخدام دوباره
recature U دوباره تسخیرکردن
refill U دوباره پرکردن
rewrote U دوباره نوشتن
retaking U دوباره گرفتن
reedify U دوباره ساختن
rewrite U دوباره نوشتن
rewrite U دوباره نویسی
rewrites U دوباره نوشتن
rework U دوباره ورزیدن
rewriting U دوباره نوشتن
rewriting U دوباره نویسی
rewritten U دوباره نوشتن
re establishment U دوباره برقرارسازی
retakes U دوباره گرفتن
refill U دوباره پر کردن
refilled U دوباره پرکردن
refilled U دوباره پر کردن
refilling U دوباره پرکردن
refilling U دوباره پر کردن
refills U دوباره پرکردن
retake U دوباره گرفتن
refills U دوباره پر کردن
retaken U دوباره گرفتن
re fuse U دوباره گداختن
rewritten U دوباره نویسی
rewriter U دوباره نویس
readjusts U دوباره تعدیل
rallies U دوباره بکارانداختن
rally U دوباره بکارانداختن
renders U دوباره دادن
readjusted U دوباره تعدیل
rendered U دوباره دادن
render U دوباره دادن
twice born U دوباره زاد
readjust U دوباره تعدیل
redevelop U دوباره فاهرکردن
readjusting U دوباره تعدیل
re-runs U دوباره دویدن
reinvest U دوباره گماشتن
reseats U دوباره نشاندن
rehear U دوباره شنیدن
regorge U دوباره فروبردن
re-ran U دوباره دویدن
re-run U دوباره دویدن
re-running U دوباره دویدن
encores U دوباره بنوازید
encore U دوباره بنوازید
repass U دوباره عبورکردن
refloat U دوباره به اب انداختن
refloated U دوباره به اب انداختن
repeats U دوباره ساختن
repeats U دوباره گفتن
repeat U دوباره ساختن
repeat U دوباره گفتن
reelect U دوباره گزیدن
refillable U دوباره پر کردنی
resorb U دوباره بعلیدن
redintegrate U دوباره مستقرشونده
rallied U دوباره بکارانداختن
redevelops U دوباره فاهرکردن
repullulate U دوباره درامدن
redeveloped U دوباره فاهرکردن
refloating U دوباره به اب انداختن
repeated test U ازمون دوباره
repiece U دوباره سر هم دادن
to come again U دوباره امدن
replenishment U دوباره پرکردن
reproducer U دوباره تولیدکننده
refloats U دوباره به اب انداختن
redeveloping U دوباره فاهرکردن
second check U بررسی دوباره
resells U دوباره فروختن
re construction U دوباره سازی
recapture U دوباره تسخیرکردن
recaptured U دوباره تسخیرکردن
recaptures U دوباره تسخیرکردن
recapturing U دوباره تسخیرکردن
reissuing U دوباره منتشرکردن
reissues U دوباره منتشرکردن
reissued U دوباره منتشرکردن
reissue U دوباره منتشرکردن
refreshingly U دوباره سازی
double-check <idiom> U دوباره چک کردن
refreshing U دوباره سازی
reconstructions U دوباره سازی
digamy U عروسی دوباره
plerosis U دوباره پرشدن
rejoin U دوباره پیوستن به
rejoined U دوباره پیوستن به
resold U دوباره فروختن
reassemble U دوباره سوارکردن
reproduce U دوباره تولیدکردن
reassembled U دوباره سوارکردن
replenished U دوباره پر کردن
re echo U دوباره برگرداندن
reassembles U دوباره سوارکردن
re edify U دوباره ساختن
reassembling U دوباره سوارکردن
reproduced U دوباره تولیدکردن
reselling U دوباره فروختن
reproduces U دوباره تولیدکردن
resell U دوباره فروختن
re count U دوباره شمردن
reproducing U دوباره تولیدکردن
rejoining U دوباره پیوستن به
reconstruction U دوباره سازی
Come again <idiom> دوباره تکرار کن.
fox message U پیام دوباره
once more U دوباره باردیگر
reproduction U تولید دوباره
reproductions U تولید دوباره
reworks U دوباره ورزیدن
refreshes U دوباره پر کردن
rejoins U دوباره پیوستن به
refreshed U دوباره پر کردن
come back U دوباره مد شدن
recurring U دوباره فاهرشونده
refresh U دوباره پر کردن
reworking U دوباره ورزیدن
rebirth U تولد دوباره
replenish U دوباره پر کردن
replenishing U دوباره پر کردن
reworked U دوباره ورزیدن
replenishes U دوباره پر کردن
rewrote U دوباره نویسی
A fresh lease of life. U عمر دوباره
remonetize U دوباره رایج کردن
redoing U دوباره انجام دادن
renegotiate U دوباره مذاکره کردن
redoes U دوباره انجام دادن
reenlistment U دوباره به خدمت فراخواندن
reoccupy U دوباره اغاز کردن
redone U دوباره انجام دادن
reengage U دوباره استخدام کردن
reoccurrence U بازامدن دوباره بنظرامدن
reinterpret U دوباره تفسیر کردن
reinsure U دوباره بیمه کردن
rejuvenesce U دوباره جوان شدن
refresh circuitry U مدار دوباره سازی
reforge U دوباره برسندان کوفتن
reforge U دوباره جعل کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com