English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (32 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
reexamine U دوباره امتحان کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
reopens U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopen U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
revived U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate U دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
reship U دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
regains U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regain U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
redintegrate U دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
tries U امتحان کردن
tested U امتحان کردن
to bring to the proof U امتحان کردن
try U امتحان کردن
tests U امتحان کردن
trials U امتحان کردن
test U امتحان کردن
trial U امتحان کردن
to make a trial of U امتحان کردن
examines U امتحان کردن
to give an examination U امتحان کردن
examine U امتحان کردن
examined U امتحان کردن
examining U امتحان کردن
put to test U امتحان کردن
to copy U در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
to crib U در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
to plagiarize U در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
invigilates U در امتحان نظارت کردن
invigilating U در امتحان نظارت کردن
tested U ازمایش کردن امتحان
checked U امتحان کردن بازرسی
test U ازمایش کردن امتحان
check U امتحان کردن بازرسی
invigilate U در امتحان نظارت کردن
checks U امتحان کردن بازرسی
invigilated U در امتحان نظارت کردن
try (something) out <idiom> U امتحان کردن(چیزی)
try on <idiom> U امتحان کردن لباس
tests U ازمایش کردن امتحان
palpate U لمس کردن امتحان نمودن
to put to proof U امتحان کردن محک زدن
to check out something U چیزی را بررسی یا امتحان کردن
cramming U خودرا برای امتحان اماده کردن
cram U خودرا برای امتحان اماده کردن
crammed U خودرا برای امتحان اماده کردن
crams U خودرا برای امتحان اماده کردن
examination U معالجه کردن بازجویی امتحان کردن
examinations U معالجه کردن بازجویی امتحان کردن
to try something completely new <idiom> U چیزی [روشی ] کاملا متفاوت امتحان کردن
scores U نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
score U نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
scored U نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
unregenerated U دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerate U دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
inquire U تحقیق کردن امتحان کردن
enquired U تحقیق کردن امتحان کردن
inquired U تحقیق کردن امتحان کردن
inquires U تحقیق کردن امتحان کردن
enquires U تحقیق کردن امتحان کردن
crammer U کسیکه کارش اماده کردن شاگردان برای امتحان بطورسطحی است
tempering (metallurgy) U بازپخت [سخت گردانی] [دوباره گرم کردن پس ازسرد کردن] [فلز کاری]
revamping U دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamps U دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamped U دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamp U دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
relay U دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
overpacking U دوباره لفاف کردن یا بسته بندی کردن
relayed U دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relays U دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
replenish U دوباره پر کردن
replenished U دوباره پر کردن
refreshed U دوباره پر کردن
refills U دوباره پر کردن
replenishes U دوباره پر کردن
replenishing U دوباره پر کردن
double-check <idiom> U دوباره چک کردن
refreshes U دوباره پر کردن
refresh U دوباره پر کردن
refilled U دوباره پر کردن
refilling U دوباره پر کردن
refill U دوباره پر کردن
loops U تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped U تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loop U تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
recondition U دوباره درست کردن
reconditioned U دوباره درست کردن
revisit U دوباره ملاقات کردن
rejuvenating U دوباره جوان کردن
revise U دوباره چاپ کردن
revisited U دوباره ملاقات کردن
reinstating U دوباره برقرار کردن
redirect U دوباره راهنمایی کردن
revisiting U دوباره ملاقات کردن
revises U دوباره چاپ کردن
reproducing U دوباره چاپ کردن
rejuvenates U دوباره جوان کردن
regain U دوباره تصرف کردن
rebuild U دوباره ساختمان کردن
reproduce U دوباره چاپ کردن
reproduced U دوباره چاپ کردن
rejuvenated U دوباره جوان کردن
rebuilds U دوباره ساختمان کردن
reproduces U دوباره چاپ کردن
reconditions U دوباره درست کردن
revising U دوباره چاپ کردن
redirected U دوباره راهنمایی کردن
redirecting U دوباره راهنمایی کردن
recollected U دوباره جمع کردن
re-examining U دوباره بازپرسی کردن
re-examines U دوباره بازپرسی کردن
re-examined U دوباره بازپرسی کردن
re-examine U دوباره بازپرسی کردن
re examine U دوباره بازپرسی کردن
revisits U دوباره ملاقات کردن
recollecting U دوباره جمع کردن
redefine U دوباره تعریف کردن
recollects U دوباره جمع کردن
redefined U دوباره تعریف کردن
redefines U دوباره تعریف کردن
recollect U دوباره جمع کردن
revalue U دوباره ارزیابی کردن
revalued U دوباره ارزیابی کردن
regarding U دوباره تسطیح کردن
redirects U دوباره راهنمایی کردن
reinstates U دوباره برقرار کردن
reopen U دوباره باز کردن
reopened U دوباره باز کردن
reinstated U دوباره برقرار کردن
reopening U دوباره باز کردن
reopens U دوباره باز کردن
reinstate U دوباره برقرار کردن
cold start U دوباره روشن کردن
revaluing U دوباره ارزیابی کردن
revalues U دوباره ارزیابی کردن
redefining U دوباره تعریف کردن
reuse U دوباره استفاده کردن
reinterpret U دوباره تفسیر کردن
rewired U دوباره سیمکشی کردن
rewire U دوباره سیمکشی کردن
reinsure U دوباره بیمه کردن
reinstall U دوباره برقرار کردن
reimport U دوباره وارد کردن
rejuveoize U دوباره جوان کردن
reforge U دوباره جعل کردن
retaking U دوباره تسخیر کردن
retakes U دوباره تسخیر کردن
reengage U دوباره استخدام کردن
reemploy U دوباره استخدام کردن
retaken U دوباره تسخیر کردن
redeliver U دوباره مستخلص کردن
rewires U دوباره سیمکشی کردن
remonetize U دوباره رایج کردن
rewiring U دوباره سیمکشی کردن
reappraising U دوباره ارزیابی کردن
retry U دوباره ازمایش کردن
redevelop U دوباره پیشرفته کردن
retry U دوباره محاکمه کردن
redeveloped U دوباره پیشرفته کردن
restart U روشن کردن دوباره
recommit U دوباره زندان کردن
redeveloping U دوباره پیشرفته کردن
republish U دوباره منتشر کردن
republish U دوباره چاپ کردن
reorder U دوباره مرتب کردن
reoccupy U دوباره اغاز کردن
redevelops U دوباره پیشرفته کردن
renegotiate U دوباره مذاکره کردن
recompose U دوباره انشاء کردن
retake U دوباره تسخیر کردن
re sort U دوباره جور کردن
re paving U دوباره فرش کردن
re form U دوباره درست کردن
rephrase U دوباره عبارتبندی کردن
rephrased U دوباره عبارتبندی کردن
rephrases U دوباره عبارتبندی کردن
rephrasing U دوباره عبارتبندی کردن
reschedule U دوباره برنامهریزی کردن
re export U دوباره صادر کردن
rescheduled U دوباره برنامهریزی کردن
re establish U دوباره تاسیس کردن
re establish U دوباره برپا کردن
reschedules U دوباره برنامهریزی کردن
rescheduling U دوباره برنامهریزی کردن
reliving U دوباره تجربه کردن
re strain U دوباره صاف کردن
relives U دوباره تجربه کردن
recalculate U دوباره حساب کردن
rebind U دوباره صحافی کردن
reasure U دوباره بیمه کردن
resurfaces U دوباره روکاری کردن
reassociate U دوباره معاشرت کردن
redistribute U دوباره پخش کردن
redistributed U دوباره پخش کردن
resurfaced U دوباره روکاری کردن
redistributes U دوباره پخش کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com