English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
hectare U ده هزار متر مربع
hectares U ده هزار متر مربع
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
measure U مساحت بر حسب فوت مربع یا متر مربع که در اثر ضرب طور در عرض بدست می آید
knot density U چگالی گره [تراکم تعداد گره در مساحتی مشخص از فرش می باشد که اغلب بصورت متر مربع و یا اینچ مربع محاسبه می گردد.]
Loo sanpra U [منطقه ای در چین که در آن یک فرش کوچک در ابعاد یک متر در یک متر با رنگ های قرمز، زرد، سیاه و آبی به دست آمده است و عمری بین هزار و هفتصد پانزده تا دو هزار و دویست و نود سال دارد.]
milfoil U بومادران هزار برگ هزار برگ
chi square U مربع خی
square U مربع
squared U مربع
rectangles U مربع
squares U مربع
squaring U مربع
quadrangles U مربع
rectangle U مربع
quadrangle U مربع
foursquare U مربع
quadrangular U مربع
sq U مربع
four-square U کاملا مربع
rectangles U مربع مستطیل
square mil U میل مربع
mean square U یک مربع حسابی
square wave U موج مربع
chi square distribution U توزیع مربع خی
squarish U تقریبا مربع
rectangle U مربع مستطیل
square inch U اینچ مربع
quadrature U مربع سازی
whole brick U اجر مربع
square foot U فوت مربع
square metre U متر مربع
square knot U گره مربع
square matrix U ماتریس مربع
sieves U الک با سوراخ مربع
diamond charge U خرج مربع شکل
cosecant squared beam U اشعه با مربع کوسکانت
box spar U تیرکهای با مقطع مربع
prams U قایق کف پهن ته مربع
pram U قایق کف پهن ته مربع
square number U مربع کامل [ریاضی]
formee U دارای انتهای مربع
squares U مربع توان دوم
color square U مربع رنگ نما
sieved U الک با سوراخ مربع
sieve U الک با سوراخ مربع
square U مربع توان دوم
pound per square inch U پوند بر اینچ مربع
square toed U دارای پنجه مربع
squaring U مربع توان دوم
squared U مربع توان دوم
weight zone U مربع وزن گلوله
square pyramid U هرم مربع القاعده
scow U قایق کف پهن ته مربع
ship rigged U دارای بادبان مربع
sieving U الک با سوراخ مربع
ounce per inch square U اونس اینچ مربع
mil U هزار
per mill U در هزار
per mill U در هر هزار
per mil U در هزار
ten thousand U ده هزار
thousandths U یک هزار
one thousand U یک هزار
multiped U هزار پا
milliped U هزار پا
milleped U هزار پا
labyrinthine fret U هزار تو
myriads U ده هزار
myriad U ده هزار
thousand U هزار
thousands U هزار
million U هزار در هزار
millions U هزار در هزار
thousandth U یک هزار
filet U توری دارای اشکال مربع
basilica U [کلیسایی با ساختمان مربع شکل]
abaculus U قطعه مربع کاشی معرق
abaciscus U قطعه مربع کاشی معرق
right angled parallelogram U مربع مستطیل چارگوش دراز
box U مربع روی ورقه محاسبه
boxes U مربع روی ورقه محاسبه
square pyramidal molecule U مولکول هرمی مربع القاعده
thousand and one U هزار ویک
kilos U در معنای یک هزار
kilos U معادل هزار
millepore U هزار سوراخ
kilo U در معنای یک هزار
kilocycle U هزار چرخه
kilo U هزار گرم
kilometres U هزار متر
kilometre U هزار متر
spline U هزار خار
kilos U هزار گرم
thou U یک هزار دلار
kilo U معادل هزار
polypody U هزار پایی
several thousands U چندین هزار
myriametre U ده هزار متر
myriameter U ده هزار متر
myriagram U ده هزار گرم
milliard U هزار میلیون
myriapoda U هزار پایان
kilometers U هزار متر
bimillenary U دو هزار ساله
millennia U هزار سال
kilogram U هزار گرم
myrialitre U ده هزار لیتر
kilogrammes U هزار گرم
kilograms U هزار گرم
millennium U هزار سال
chiliad U هزار ساله
chiliad U هزار عدد
millenniums U هزار سال
grander U هزار دلار
grand U هزار دلار
grandest U هزار دلار
tonne U هزار کیلوگرم
diplopodous U دارای هزار پا
tonnes U هزار کیلوگرم
diamond U مربع بزرگ زمین بیس بال
box defence U تشکیل یک مربع برای دفاع ازدروازه
crotched U گویی که در مربع بالای میزبیلیارد است
gaff topsail U بادبان سه گوش یا مربع شکل سبک
g U در معنای یک هزار میلیون
yarrow U بومادران هزار برگ
omasum U هزار لاخئذقث خق ذثق
kilo U هزار بیت داده
kilos U هزار بیت داده
billionth U یک تقسیم بر هزار میلیون
billionths U یک تقسیم بر هزار میلیون
gigabyte U یک هزار میلیون بابت
kilomegacycle U هزار میلیون چرخه
kilohertz U هزار سیکل در یک ثانیه
two thousand tonner U کشتی دو هزار تنی
k U نشانه بیان یک هزار
kilobaud U هزار بیت در ثانیه
kips U هزار دستورالعمل درثانیه
gigacycle U هزار میلیارد چرخه
millenium U دوره هزار ساله
millennial U جشن هزار ساله
Kbit U معادل هزار بایت
metric ton U تن متریک یا تن هزار کیلویی
To take ones leave . U هزار تومان کم آورده ام
abacus U گنجه فرف لوحه مربع موزائیک سازی
abacuses U گنجه فرف لوحه مربع موزائیک سازی
kilos U فرکانس هزار سیکل در ثانیه
to die a thousand deaths U هزار مرگ و میر مردن
millenial U وابسته به دوره هزار ساله
I have all kinds of problems. U هزار جور گرفتار ؟ دارم
kilo U فرکانس هزار سیکل در ثانیه
it was valued at rials 000 U پنج هزار ریال قیمت شد
I am inundated with work. U هزار جور کارسرم ریخته
This is only one instance out of many . U این یک مورداز هزار تا است
footcandle U واحد روشنایی برابر تابش نور در یک فوت مربع
kpsi U [واژه مخفف معادل تعداد گره در هر اینچ مربع]
anchors U هرکدام از 8 مربع کوچک روی میز بیلیارد کارامبول
anchoring U هرکدام از 8 مربع کوچک روی میز بیلیارد کارامبول
anchor U هرکدام از 8 مربع کوچک روی میز بیلیارد کارامبول
ring U محوطهای باطناب محصور شده به اندازه 6 متر مربع
puff paste U خمیر هزار برگ [غذا و آشپزخانه]
gigaflop U یک هزار میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
puff pastry U خمیر هزار برگ [غذا و آشپزخانه]
phyllo (pastry) U خمیر هزار برگ [غذا و آشپزخانه]
The losses run into hundreds of thousands. U خسارات بالغ به صدها هزار می شوند.
flaky pastry U خمیر هزار برگ [غذا و آشپزخانه]
millenarianism U اعتقاد به سلطنت هزار ساله مسیح
millenarian U معتقد به سلطنت هزار ساله مسیح
kilovoltage U نیروی برق برحسب هزار ولت
it was valued at rials 000 U پنج هزار ریال بهابران گذاردند
gigahertz U فرکانس یک هزار میلیون سیکل در ثانیه
skim board U تخته گرد یا مربع مستطیل برای موج سواری در اب کم عمق
reefknot U گره مربع مخصوص توگذاشتن یا جمع کردن بادبان تو گذاشتن
identity matrix U ماتریسی مربع که در ان کلیه عناصرقطر اصلی یک و سایر عناصرصفر باشند
postmillenarian U معتقدبه فهور ثانوی مسیح پس از هزار سال
postmillennialist U معتقدبه فهور ثانوی مسیح پس از هزار سال
the hall seats one thousand U تالار هزار صندلی میخورد تالارهزارتن راجامیدهد
millibar U واحد فشار جو برابر یک هزارم " بار" یاهزار "دین "در هر سانتیمتر مربع
acre U واحدی برای مساحت سطح زمین برابر 7404 متر مربع
acres U واحدی برای مساحت سطح زمین برابر 7404 متر مربع
premillennial U وابسته بظهور ثانوی عیسی قبل از هزار سال
Analogical architecture U [معماری بومی ایتالیا در سال هزار و نهصد و هفتاد]
angstrom U واحد اندازه گیری معادل با یک هزار میلیونیوم متر
crotches U مربع کوچک در 4 گوشه میزبیلیارد بی کیسه چنگک نگهدارنده تیر افقی بادبان
crotch U مربع کوچک در 4 گوشه میزبیلیارد بی کیسه چنگک نگهدارنده تیر افقی بادبان
langley U واحد تشعشع خورشید مساوی یک گرم کالری در هرسانتیمتر مربع از سطح غیرمتشعشع
kiloton weapon U جنگ افزار اتمی که قدرت انفجاران برابر هزار تن تی ان تی است
Jehovah's Witnesses U دستهای از مسیحیان که بحکومت خداوند و به بازگشت عیسی پس از هزار سال دیگراعتقاددارند
kb U واحد اندازه گیری رسانه با فرفیت بالا با معنای هزار بایت
Kbyte U واحد اندازه گیری رسانه با فرفیت بالا معادل هزار بایت
kilos U هزار دستور برناه که هر ثانیه پردازش می شوند برای بررسی توان کامپیوتر
kilo U هزار دستور برناه که هر ثانیه پردازش می شوند برای بررسی توان کامپیوتر
kilo U واحد اندازه گیری وسیله رسانه سازی با فرفیت بالا به معنای هزار بایت داده
kilos U واحد اندازه گیری وسیله رسانه سازی با فرفیت بالا به معنای هزار بایت داده
coulomb's law U نیروی بین دوبار الکتریکی یا مغناطیسی باحاصل ضرب بارهای انهانسبت مستقیم و با مربع فاصله انها از هم نسبت عکس دارد
squares U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
square U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squared U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squaring U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
sabin U واحد جذب صوت معادل قوه جذب در یک فوت مربع
team handball court U مربع مستطیل 04 در 02 متر که باخطی به موازات خط دروازه به دو قسمت تقسیم شده وهر منطقه یک دروازه دارد
the early bird catches the worm <proverb> U کسی که بر سر خواب سحر شبیخون زد هزار دولت بیدار را به خواب گرفت
it is a thousand pities U جای هزار افسوس است مایه بسی تاسف است
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com