English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 127 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to draw rein U دهنه را نگاهداشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
harnessing U دهنه
harness U دهنه
harnessed U دهنه
lines U دهنه
line U دهنه
jetting U دهنه
jetted U دهنه
jets U دهنه
jet U دهنه
spanning U دهنه
spanned U دهنه
hard mouthed U بد دهنه
spans U دهنه
span U دهنه
beaks U دهنه لوله
head U دهنه ابزار
mouths U دهنه زدن
mouthing U دهنه زدن
fang U دهنه ی اچار
fangs U دهنه ی اچار
mouth U دهنه زدن
mouthed U دهنه زدن
beak U دهنه لوله
bit U لجام دهنه
bits U لجام دهنه
the open of a street U دهنه خیابان
cabiler U قطر دهنه
gap U دهنه جای باز
gaps U دهنه جای باز
muzzled U دهان بند دهنه
muzzles U دهان بند دهنه
muzzling U دهان بند دهنه
muzzle U دهان بند دهنه
pull a horse U دهنه اسب را کشیدن
lugged U گنجانیدن پس زدن دهنه اسب
lug U گنجانیدن پس زدن دهنه اسب
give rein U ازاد گذاشتن دهنه اسب
lugs U گنجانیدن پس زدن دهنه اسب
lugging U گنجانیدن پس زدن دهنه اسب
preserve U نگاهداشتن
preserves U نگاهداشتن
preserving U نگاهداشتن
to hold fast U نگاهداشتن
astragal U چنبره برجسته نزدیک دهنه توپ
He hitched the horse to a tree. U دهنه اسب را به درخت گره زد ( بست )
narrowing U بهم کشیدگی ساقه یا دهنه جوراب
clamping U باگیره نگاهداشتن
clamps U باگیره نگاهداشتن
impark U در اغل نگاهداشتن
latches U محکم نگاهداشتن
humored U راضی نگاهداشتن
humoring U راضی نگاهداشتن
clamped U باگیره نگاهداشتن
clamp U باگیره نگاهداشتن
latch U محکم نگاهداشتن
humour U راضی نگاهداشتن
humoured U راضی نگاهداشتن
humouring U راضی نگاهداشتن
humours U راضی نگاهداشتن
behaves U ادب نگاهداشتن
catch hold of U محکم نگاهداشتن
keep up U خوب نگاهداشتن
humors U راضی نگاهداشتن
behave U ادب نگاهداشتن
buoying U روی اب نگاهداشتن
buoys U روی اب نگاهداشتن
isolating U درقرنطینه نگاهداشتن
isolate U درقرنطینه نگاهداشتن
to whip in U باهم نگاهداشتن
buoyed U روی اب نگاهداشتن
righting U قائم نگاهداشتن
righted U قائم نگاهداشتن
behaved U ادب نگاهداشتن
behaving U ادب نگاهداشتن
refrigerate U خنک نگاهداشتن
forborne U دست نگاهداشتن
buoy U روی اب نگاهداشتن
containment U محدود نگاهداشتن
isolates U درقرنطینه نگاهداشتن
refrigerating U خنک نگاهداشتن
refrigerates U خنک نگاهداشتن
refrigerated U خنک نگاهداشتن
right U قائم نگاهداشتن
intercolumniation U دهنه بین ستونها بر حسب قطر ستون
To stabilize prices . U قیمت ها راثابت نگاهداشتن
demurrage U تاخیر کردن نگاهداشتن
to d. oneself up U بدن راراست نگاهداشتن
park U درماندگاه اتومبیل نگاهداشتن
withholds U منع کردن نگاهداشتن
withhold U منع کردن نگاهداشتن
withholding U منع کردن نگاهداشتن
withheld U منع کردن نگاهداشتن
parks U درماندگاه اتومبیل نگاهداشتن
parked U درماندگاه اتومبیل نگاهداشتن
humor U خوشی دادن راضی نگاهداشتن
refrigeration U خنک کنی نگاهداشتن در یخچال
hush U ارامش دادن مخفی نگاهداشتن
To bottle up ones anger. U خشم خود را دردل نگاهداشتن
time U به موقع انجام دادن وقت نگاهداشتن
he is not worth his salt U لایق نگاهداشتن نیست بنگاهداشتنش نمیارزد
immure U در چهار دیوار نگاهداشتن محصور کردن
double-park U نگاهداشتن اتومبیل در دوردیف در کنار خیابان
double park U نگاهداشتن اتومبیل در دوردیف در کنار خیابان
double-parked U نگاهداشتن اتومبیل در دوردیف در کنار خیابان
double-parking U نگاهداشتن اتومبیل در دوردیف در کنار خیابان
double-parks U نگاهداشتن اتومبیل در دوردیف در کنار خیابان
timed U به موقع انجام دادن وقت نگاهداشتن
times U به موقع انجام دادن وقت نگاهداشتن
hawser U طناب فولادی مخصوص نگاهداشتن کشتی در حوضچه
hawsers U طناب فولادی مخصوص نگاهداشتن کشتی در حوضچه
to respect oneself U رعایت شرافت نفس نمودن خودراباشرف ومحترم نگاهداشتن
screens U تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
screened U تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
screen U تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
screening, screenings U تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
scullery U اطاق کوچک نزدیک اشپزخانه برای نگاهداشتن فروف وکارد وچنگال
sculleries U اطاق کوچک نزدیک اشپزخانه برای نگاهداشتن فروف وکارد وچنگال
shed U دهنه [فضا و فاصله بین نخ های تار یا چله هنگامی که بصورت ضربی جهت عبور پود از هم جدا می شوند.]
pulls U ضربه زدن بطوری که گوی به سمت مخالف دست گلف باز برود حرکت بازوی شناگر در اب کشیدن دهنه اسب
pull U ضربه زدن بطوری که گوی به سمت مخالف دست گلف باز برود حرکت بازوی شناگر در اب کشیدن دهنه اسب
eustyle U [دهنه بین ستون ها بر حسب قطر ستون]
bridge U دهنه اسب نوار یا چرم در انتهای چوب بازی لاکراس پل ساختن دست برای زدن گوی بیلیارد فاصله بین سوراخهای گوی بولینگ
bridges U دهنه اسب نوار یا چرم در انتهای چوب بازی لاکراس پل ساختن دست برای زدن گوی بیلیارد فاصله بین سوراخهای گوی بولینگ
bridged U دهنه اسب نوار یا چرم در انتهای چوب بازی لاکراس پل ساختن دست برای زدن گوی بیلیارد فاصله بین سوراخهای گوی بولینگ
straps U : باتسمه بستن باتسمه نگاهداشتن
strap U : باتسمه بستن باتسمه نگاهداشتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com