Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
brush
U
دم روباه شکارشده بعنوان نشانه پیروزی
brushes
U
دم روباه شکارشده بعنوان نشانه پیروزی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
head hunt
U
بریدن سردشمن وبردن ان بعنوان غنیمت ونشانه پیروزی
palms
U
نخل خرما نشانه پیروزی
palm
U
نخل خرما نشانه پیروزی
earths
U
حفره زیرزمینی روباه بیرون راندن روباه از سوراخ
earth
U
حفره زیرزمینی روباه بیرون راندن روباه از سوراخ
pointer
U
نشانه گرافیکی برای بیان محل نشانه گر روی صفحه نمایش
pointers
U
نشانه گرافیکی برای بیان محل نشانه گر روی صفحه نمایش
no drop image
[تصویر نشانه که در حین عملیات کشیدن و قرار دادن ایجاد میشود و وقتی که نشانه گر روی شی است و میتواند شی مقصد باشد.]
ToolTips
U
برنامهای که تحت ویندوز کار میکند و یک خط از متن را زیر یک نشانه نشان میدهد وقتی که کاربر نشانه را روی آن قرار میدهد
symbolically
U
آنچه به عنوان نشانه کار میکند و یا از نام نشانه یا برچسب استفاده میکند
symbolic
U
آنچه به عنوان نشانه کار میکند و یا از نام نشانه یا برچسب استفاده میکند
fox brush
U
دم روباه
foxing
U
روباه
fox
U
روباه
foxes
U
روباه
arctic fox
U
سگ روباه
blue fox
U
سگ روباه
dog fox
U
روباه
foxtail
U
دم روباه
reynard
U
روباه
kennel
U
لانه روباه
hanky-panky
U
روباه بازی
pits
U
حفره روباه
kennels
U
لانه روباه
scoria
U
روباه سربار
vixen
U
روباه ماده
hanky panky
U
روباه بازی
foxy
U
روباه صفت
foxiest
U
روباه صفت
foxier
U
روباه صفت
foxholes
U
سوراخ روباه
foxhole
U
سوراخ روباه
guile
U
روباه صفتی
vixens
U
روباه ماده
vulpine
U
روباه صفت
yoicks
U
صید روباه
pit
U
حفره روباه
How did you make out? Did you succeed or fail?
U
شیری یا روباه ؟
score
U
پیروزی
beats
U
پیروزی
scored
U
پیروزی
achievement
پیروزی
scores
U
پیروزی
victoriousness
U
پیروزی
wins
U
پیروزی
beat
U
پیروزی
win
U
پیروزی
victory
U
پیروزی
triumphed
U
پیروزی
triumphing
U
پیروزی
conquest
U
پیروزی
triumphs
U
پیروزی
conquests
U
پیروزی
victories
U
پیروزی
triumph
U
پیروزی
takes
U
پیروزی
take
U
پیروزی
victoriously
U
با پیروزی
cub hunting
U
شکار بچه روباه
foxhunt
U
شکار روباه باتازی
fox hole
U
سنگر حفره روباه
silver fox
U
روباه نقره فام
vixenish
U
شبیه روباه ماده
victory stele
U
لوح پیروزی
triumphal
U
حاکی از پیروزی
conquering
U
پیروزی یافتن بر
conquers
U
پیروزی یافتن بر
triumphal cloumn
U
برج پیروزی
V-signs
U
علامت پیروزی
trophy
U
نشان پیروزی
win on points
U
پیروزی با امتیاز
trophy
U
یادگاری پیروزی
V-sign
U
علامت پیروزی
v day
U
روز پیروزی
trophies
U
نشان پیروزی
victory day
U
روز پیروزی
trophies
U
یادگاری پیروزی
win
U
پیروزی برد
successes
U
پیروزی نتیجه
paeans
U
پیروزی نامه
nike
U
الهه پیروزی
paean
U
پیروزی نامه
steals
U
پیروزی غیرمنتظره
success
U
پیروزی نتیجه
garrison finish
U
پیروزی غیرمنتظره
steal
U
پیروزی غیرمنتظره
secure of victory
U
مطمئن به پیروزی
conquer
U
پیروزی یافتن بر
wins
U
پیروزی برد
winnable
U
شایسته پیروزی
foxhounds
U
تازی مخصوص شکار روباه
foxhound
U
تازی مخصوص شکار روباه
break cover
U
خروج روباه یا خرگوش ازپناهگاه
master of
U
سرپرست گروه شکار روباه
foxhunt
U
باتازی شکار روباه کردن
to ride to hounds
U
با تازی شکار روباه کردن
earth stopper
U
مامور بستن سوراخهای روباه
to rid to hounds
U
با تازی شکار روباه کردن
to be like a fox
<idiom>
U
مثل روباه حیله گر بودن
peach design
U
نقش هلو
[این نقش هم بصورت شکوفه درخت هلو به نشانه بهار و هم بصورت میوه به نشانه طول عمر در فرش های چین بکار می رود.]
triumphant
U
فاتحانه فریاد پیروزی
pull it out
U
پیروزی در واپسین لحظات
win by knockout
U
پیروزی با ناک اوت
sudden victory
U
پیروزی در وقت اضافی
achievements
U
پیروزی کار بزرگ
triumphantly
U
فاتحانه فریاد پیروزی
pewter
U
جام پیروزی جایزه
paean
U
پیروزی نامه نوشتن
paeans
U
پیروزی نامه نوشتن
tallyho
U
صدای شکارچی در موقع دیدن روباه
save the day
<idiom>
U
به پیروزی وموفقیت دست یافتن
shut out
U
مانع پیروزی حریف شدن
to overcrow one's rival
U
از پیروزی بر حریف شادی کردن
pyrrhic victory
U
پیروزی ای که بی اندازه گران تمام شد
occupation authority
U
اقتدار ناشی از فتح و پیروزی
win by retirement
U
پیروزی با کنار رفتن حریف
fox hunting
شکار روباه بطور گروهی با اسب و تازیها
The fox,being asked who his withness was ,said, my.
<proverb>
U
به روباه گفتند شاهدت کیست گفت دمم.
mask
U
کلاه مخصوص شمشیربازی سر روباه شکار شده
masks
U
کلاه مخصوص شمشیربازی سر روباه شکار شده
fox-hunting
U
شکار روباه بطور گروهی با اسب و تازیها
edges
U
پیروزی با فاصله امتیاز کم لبه اسکیت
edge
U
پیروزی با فاصله امتیاز کم لبه اسکیت
drag hunt
U
شکار با تازی در مسیری بابوی مصنوعی روباه بخاطرورزش
foxtail
U
یکجورعلف که درسران خوشه هایی ماننددم روباه دارد
view halloo
U
فریاد شکارچی پس ازمشاهده بیرون جستن روباه از پناهگاه
long shot
U
شرکت کنندهای که احتمال پیروزی کمی دارد
streaks
U
یک دوره پیروزی یاشکست انجام حرکات عالی
streaking
U
یک دوره پیروزی یاشکست انجام حرکات عالی
streaked
U
یک دوره پیروزی یاشکست انجام حرکات عالی
streak
U
یک دوره پیروزی یاشکست انجام حرکات عالی
Foxes when they cannot reach the grapes say they a.
<proverb>
U
روباه دستش به انگور نمى رسد مى گوید ترش است .
tallyho
U
فریاد شکارچی هنگام دیدن روباه که از پناهگاه بیرون دویده
turn the tide
<idiom>
U
چیزی که بنظر شکست خورده بود به پیروزی رساندن
undwe the t. of
U
بعنوان
by way of
U
بعنوان
outrun
U
منطقه توقف در پایان مسابقه اسکی پیروزی بر حریف ویژه
outrunning
U
منطقه توقف در پایان مسابقه اسکی پیروزی بر حریف ویژه
outruns
U
منطقه توقف در پایان مسابقه اسکی پیروزی بر حریف ویژه
jiujitsu
U
مبارزه ژاپنی با استفاده ازنیروی حریف برای پیروزی براو
jujitsu
U
مبارزه ژاپنی با استفاده ازنیروی حریف برای پیروزی براو
Vistory was dearly bought .
U
پیروزی بقیمت گرانی بدست آمد ( تلفات جانی فراوان )
jiujutsu
U
مبارزه ژاپنی با استفاده ازنیروی حریف برای پیروزی براو
under the plea of
U
بعنوان به بهانه
under cover of frind ship
U
بعنوان دوستی
preparatorily
U
بعنوان تهیه
die
U
ماندن در پایگاه در پایان بازی بیس بال دو سرعت جنگ تا پیروزی
electro optics
U
وسایل نشانه روی الکترونیکی دوربینهای نشانه روی الکترونیکی
supervisory
U
بعنوان بررسی کننده
co optation
U
پذیرفتن بعنوان همکار
co-opts
U
بعنوان همقطار پذیرفتن
under the notion of
U
بعقیده بفکر بعنوان
pattern
U
بعنوان الگو بکاربردن
co option
U
پذیرفتن بعنوان همکار
co-opt
U
بعنوان همقطار پذیرفتن
co-opting
U
بعنوان همقطار پذیرفتن
co-opted
U
بعنوان همقطار پذیرفتن
co opt
U
بعنوان همقطار پذیرفتن
armlet
U
بازوبند
[بعنوان جواهر]
surcharges
U
بعنوان جریمه گرفتن
patterns
U
بعنوان الگو بکاربردن
surcharge
U
بعنوان جریمه گرفتن
preset vector
U
دستگاه نشانه روی بمب خودکار دستگاه نشانه روی پیش تنظیم بمب
to present oneself
[as]
U
خود را اهداء کردن
[بعنوان]
instance
U
بعنوان مثال ذکر کردن
as
U
بهمان اندازه بعنوان مثال
on the score of neglect
U
بعنوان غفلت ازاین بابت
historicize
U
بعنوان تاریخ نشان دادن
tax incentive
U
مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی
parent
U
بعنوان والدین عمل کردن
mark
U
بعنوان سیگنال استفاده میکند
to take something as a joke
U
چیزی را بعنوان شوخی گرفتن
sit-in
U
حضور درمحلی بعنوان اعتراض
sit in
U
حضور درمحلی بعنوان اعتراض
bait fish
U
ماهی کوچک بعنوان طعمه
record as target
U
ثبت کردن بعنوان هدف
You are ( most ) welcome . It is a mere nothing . It is not fit to drink .
U
قابل ندارد ( بعنوان تعارف )
Mountaineering . Mountain - climbing .
U
کوه نوردی ( بعنوان ورزش )
I pulled him by the ears.
U
گوشش را کشیدم ( بعنوان تنبیه )
under the guize of
U
بعنوان به بهانه درهیئت درزی
instances
U
بعنوان مثال ذکر کردن
sit-ins
U
حضور درمحلی بعنوان اعتراض
marks
U
بعنوان سیگنال استفاده میکند
to tutor
U
بعنوان معلم سرخانه کار کردن
to lose something
U
چیزی را بعنوان جریمه از دست دادن
to forfeit something
U
چیزی را بعنوان جریمه از دست دادن
sand trap
U
قطعه زمین پر از ماسه بعنوان مانع
officiating
U
بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
lapboard
U
تختهای که بعنوان میز تحریربکار میرود
officiates
U
بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
he was engagedon probation
U
بعنوان کاراموزی اورا استخدام کردند
for keeps
U
برای نگهداری همیشگی بعنوان یادگار
officiate
U
بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
taskwork
U
کاری که بعنوان وفیفه انجام میشود
officiated
U
بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
The letter is addressed to you .
U
نامه بعنوان شما نوشته شده است
To stipulate.
U
شرط کردن (بعنوان شرایط قرار دادن )
to forfeit something
U
مال کسی را بعنوان جریمه ضبط کردن
bucktail
U
نوعی حشره بعنوان طعمه ماهیگیری در زیر اب
patterns
U
بعنوان نمونه یا سرمشق بکار رفتن نظیربودن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com