English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
kindly U دلپذیر ملایم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lief U دلپذیر
love some U دلپذیر
red-hot <adj.> U دلپذیر
placable U دلپذیر
juicy <adj.> U دلپذیر
scrumptious U دلپذیر
palatable U دلپذیر
delightful U دلپذیر
graceful U دلپذیر
melodious U دلپذیر
loveliest U دلپذیر
amiable U دلپذیر
lovelier U دلپذیر
handsome U دلپذیر
agreeable U دلپذیر
pleasantest U دلپذیر
pleasanter U دلپذیر
pleasant U دلپذیر
lovely U دلپذیر
bonny U جذاب دلپذیر
mellow U دلپذیر مهربان
adorably U بطور دلپذیر
agreeably U بطور دلپذیر
gracious U مهربان دلپذیر
mellows U دلپذیر مهربان
mellowing U دلپذیر مهربان
mellowed U دلپذیر مهربان
euphony U صدای دلپذیر
nicest U دلپذیر مطلوب
nice U دلپذیر مطلوب
nicer U دلپذیر مطلوب
melodic U دلپذیر خوش اهنگ
euphonious U خوش صدا دلپذیر
euphonic U خوش صدا دلپذیر
luscious U دلپذیر شهوت انگیز
pretty U بطور دلپذیر قشنگ کردن
prettiest U بطور دلپذیر قشنگ کردن
prettier U بطور دلپذیر قشنگ کردن
prettify U بطور دلپذیر قشنگ کردن
bonhomie U خوش خلقی ورفتار دلپذیر
seemly U خوش منظر بطور دلپذیر
to be congenial to somebody [things] U برای کسی دلپذیر بودن [اشیا]
pigeon livered U ملایم
moderated U ملایم
softest U ملایم
sedated U ملایم
self-possessed U ملایم
moderating U ملایم
soft U ملایم
dolce U ملایم
softer U ملایم
moderate U ملایم
sedate U ملایم
sedating U ملایم
sedates U ملایم
bland U ملایم
blander U ملایم
blandest U ملایم
lenitive U ملایم
lentamente U ملایم
soft <adj.> U ملایم
mild flavoured U ملایم
selfpossessed U ملایم
smoothe U ملایم
sottovoce U ملایم
lenis U ملایم
lambent U ملایم
clement U ملایم
debonnaire U ملایم
emolliate U ملایم
good tempered U ملایم
smooth <adj.> U ملایم
fair spoken U ملایم
good natured U ملایم
lamblkin U ملایم
restrained U ملایم
gentler U ملایم
benign U ملایم
gentlest U ملایم
good-tempered U ملایم
meek U ملایم
gentle U ملایم
mild U ملایم
easy U ملایم
breezy U ملایم
easiest U ملایم
agreeable U ملایم
mildest U ملایم
moderates U ملایم
easier U ملایم
smooth U ملایم
good-natured U ملایم
smoothed U ملایم
temperate U ملایم
smoothest U ملایم
milder U ملایم
smooths U ملایم
equable U ملایم
benignly U ملایم
Gezellig <adj.> U دنج دلپذیر راحت. اشاره ضمنی به زمانی که با عزیزان بعد از چند وقت دوری میگذرانید.
shelving U شیب ملایم
lento U بطور ملایم
tempered U ملایم کردن
larghetto U حرکت ملایم
larghetto U موزیک ملایم
larghetto U اهنگ ملایم
lambently U با تابندگی ملایم
mildly U بطور ملایم
lambencyr U با روشنائی ملایم
kindly climate U اب وهوای ملایم
kindlity U بطور ملایم
light breeze U نسیم ملایم
approximations U محاسبه ملایم
andante U نسبتا ملایم
temper U ملایم کردن
genialize U ملایم کردن
tempers U ملایم کردن
qualifiers U ملایم سازنده
odd U :سوگند ملایم
oddest U :سوگند ملایم
to tone down U ملایم شدن
to tone down U ملایم کردن
temperate climate U اقلیم ملایم
suave U ملایم مودب
downy U ملایم نرم
peanoforte U اهنگ ملایم
od U سوگند ملایم
milden U ملایم کردن
odder U :سوگند ملایم
approximation U محاسبه ملایم
hand gallop U تاخت ملایم
qualifier U ملایم سازنده
soften U ملایم کردن
cooling off U ملایم شدن
softens U ملایم کردن
softened U ملایم کردن
benedict U خوشحال ملایم
attemper U ملایم کردن
ash tire U اتش ملایم
fail soft U با خرابی ملایم
fail softly U با خرابی ملایم
gentle slope U شیب ملایم
lenient U ملایم باگذشت
glacis U سرازیری ملایم
genial heat U گرمای ملایم
gar U سوگند ملایم
glacis U شیب ملایم
reproof U ملامت توبیخ ملایم
reproofs U ملامت توبیخ ملایم
gentler U اهسته ملایم کردن
braising U با اتش ملایم پختن
braises U با اتش ملایم پختن
tootle U نی یا فلوت ملایم زدن
braise U با اتش ملایم پختن
tootled U نی یا فلوت ملایم زدن
tootles U نی یا فلوت ملایم زدن
tootling U نی یا فلوت ملایم زدن
gentlest U اهسته ملایم کردن
gentle U اهسته ملایم کردن
benignant U خوش خیم ملایم
ruggedly U بطور ناهموار یا ملایم
lambent U دارای روشنایی ملایم
braised U با اتش ملایم پختن
lentissimo U خیلی ملایم واهسته
lambency U ملایمت در گفتگو روشنایی ملایم
bask U باگرمای ملایم گرم کردن
sweeten U شیرین شدن ملایم کردن
basked U باگرمای ملایم گرم کردن
sweetens U شیرین شدن ملایم کردن
sweetening U شیرین شدن ملایم کردن
sweetened U شیرین شدن ملایم کردن
basking U باگرمای ملایم گرم کردن
recessions U کسادی یا ورشکستگی نسبی و ملایم
basks U باگرمای ملایم گرم کردن
milden U نرم کردن ملایم شدن
cholerine U اسهال وبایی وبای ملایم
recession U کسادی یا ورشکستگی نسبی و ملایم
adagio آهسته و ملایم [اجرای آهنگ باهستگی]
Today's weather is mild by comparison. U در مقایسه هوای امروز ملایم است.
espianade U قطعه زمین هموار شیب ملایم
to go easy on somebody [something] U با کسی [چیزی] مهربان [آهسته] [ملایم] رفتار کردن
fail safe system U سیستمی که برای جلوگیری ازخرابی طراحی شده است سیستم با خرابی ملایم
playback rate scale factor U نقط های که اجرای ویدیو در آن ملایم نیست و به علت فریمهای گم شده نامناسب به نظر می رسد
plenum chamber U محفظه اب بندی شده درتوربینهای گاز که سبب ملایم کردن و گرفتن نوسانات جریان هوا میگردد
pan U حرکت دادن ملایم پنجره دید به صورت افقی در تصویری که آن قدر بزرگ است که به یکباره قابل نمایش نیست . 2-
pans U حرکت دادن ملایم پنجره دید به صورت افقی در تصویری که آن قدر بزرگ است که به یکباره قابل نمایش نیست . 2-
pan- U حرکت دادن ملایم پنجره دید به صورت افقی در تصویری که آن قدر بزرگ است که به یکباره قابل نمایش نیست . 2-
aliasing U افزودن سیگنالهای صوتی بین الگوهای صوتی برای ایجاد صدای ملایم تر
animation U این تصاویر به سرعت نمایش داده می شوند تا حرکت ملایم آنها به نمایش درآید
animations U این تصاویر به سرعت نمایش داده می شوند تا حرکت ملایم آنها به نمایش درآید
scroll U متنی که روی صفحه پیکسل به پیکسل ونه خط به خط بالا می رود و حرکت ملایم تری ایجاد میکند
scrolls U متنی که روی صفحه پیکسل به پیکسل ونه خط به خط بالا می رود و حرکت ملایم تری ایجاد میکند
tempers U مرطوب کردن بازپختن ملایم کردن
temper U مرطوب کردن بازپختن ملایم کردن
tempered U مرطوب کردن بازپختن ملایم کردن
chemical wash U کهنه شور یا دواشور نمودن فرش با کلر و خاکستر چوب جهت ملایم کردن رنگ ها و افزایش طول عمر ظاهری و غیر حقیقی فرش
smooths U صاف شدن ملایم شدن
dulcify U ملایم کردن اصلاح کردن
smoothest U صاف شدن ملایم شدن
smooth U صاف شدن ملایم شدن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com