English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 195 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
matchmaker U دلال یا دلاله ازدواج
matchmakers U دلال یا دلاله ازدواج
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
procuress U دلاله
idler U چرخ دلاله بیکاره
idlers U چرخ دلاله بیکاره
go between U دلال دلال محبت
marriage U ازدواج پیمان ازدواج
marriages U ازدواج پیمان ازدواج
brokers U دلال
brokering U دلال
brokered U دلال
middlemen U دلال
go-betweens U دلال
go-between U دلال
Solicitor General U دلال
Solicitors General U دلال
mediator U دلال
mediators U دلال
fixer U دلال
chapman U دلال
middleman U دلال
dealer U دلال
jobber U دلال
dealers U دلال
broker U دلال
monger U دلال
house agent U دلال خانه
mediums U واسطه دلال
fellmonger U دلال پوست
scholastic agent U دلال تدریس
procurer U دلال محبت
fruiterer U دلال میوه
insurance broker U دلال بیمه
procuress U زن دلال محبت
exchange broker U دلال ارز
shipbroker U دلال حمل
rug dealer U دلال فرش
bawd U دلال محبت
bill broker U دلال برات
stock_broker U دلال سهام
brokerage U اجرت دلال
coper U دلال اسب
stock broker U دلال بورس
cambist U دلال برات
commodity broker U دلال کالا
stock broker U دلال سهام
horse dealer U دلال اسب
discount broker U دلال تنزیل
agent de change U دلال ارزی
medium U واسطه دلال
agencies U کارگزار دلال
agency U کارگزار دلال
pimps U دلال محبت
pimp U دلال محبت
auctioneer U دلال حراج
auctioneers U دلال حراج
realtors U دلال معاملات ملکی
software broker U دلال نرم افزار
realtor U دلال معاملات ملکی
pawnbroker U دلال در بنگاه رهنی
brokering U دلال اوراق بهادار
brokered U دلال اوراق بهادار
broker U دلال اوراق بهادار
aytomobile dealer U فروشنده یا دلال اتومبیل
bookmaker U دلال شرط بندی
bookmakers U دلال شرط بندی
stockbroker U دلال سهام شرکتها
land agent U دلال معاملات ملکی
stockbrokers U دلال سهام شرکتها
jobber U دلال یاکارگزار بورس
brokers U دلال اوراق بهادار
pawnbrokers U دلال در بنگاه رهنی
drover U دلال گاوو گوسفند
real estate broker U دلال اموال غیرمنقول
ship broker U دلال خرید و فروش کشتی
marriage U ازدواج
marriages U ازدواج
spousal U ازدواج
hymens U ازدواج
marriageable age U ازدواج
hymen U ازدواج
matrimony U ازدواج
misogamy U ازدواج ستیزی
mesalliance U ازدواج با زیردستان
mismatch U ازدواج ناجور
misogamist U بیزار از ازدواج
misogamy U بیزاری از ازدواج
post nuptial U بعد از ازدواج
nullity of marriage U بطلان ازدواج
temporary marriage U ازدواج موقت
termination of marriage U فسخ ازدواج
to take to wife U ازدواج کردن با
wedder U ازدواج کننده
wive U ازدواج کردن
civil marriage U ازدواج محضری
civil marriages U ازدواج محضری
wedded U ازدواج کرده
wedded U وابسته به ازدواج
A marriage of convenience . U ازدواج مصلحتی
pop the question <idiom> U تقاضای ازدواج
tie the knot <idiom> U ازدواج کردن
registration of marriage U ثبت ازدواج
dissolution of marriage U انحلال ازدواج
soles U ازدواج نکرده
join U ازدواج کردن
joined U ازدواج کردن
joins U ازدواج کردن
remarriage U ازدواج مجدد
remarriages U ازدواج مجدد
affiance U پیمان ازدواج
gamophobia U ازدواج هراسی
match U ازدواج زورازمایی
matches U ازدواج زورازمایی
marriage of convenience U ازدواج مصلحتی
sole U ازدواج نکرده
marries U ازدواج کردن
intermarriage U ازدواج با خویشاوندان
single U ازدواج نکرده
married under a contract unlimited perio U ازدواج کردن
marriage registry U دفتر ازدواج
marry U ازدواج کردن
marriage line U گواهینامه ازدواج
marriages of convenience U ازدواج مصلحتی
premarital U پیش از ازدواج
matrimonial U مربوط به ازدواج
marriage bed U قباله ازدواج
matrimony U ازدواج نکاح
break up of the a proposed marriage U به هم خوردن ازدواج احتمالی
adultery U بی دینی ازدواج غیرشرعی
nubile U قابل ازدواج و همسری
breach of promise U شکستن پیمان ازدواج
celibacy U بی شوهری امتناع از ازدواج
exogamy U ازدواج با افرادخارج از قبیله
common law marriage U ازدواج غیر رسمی
bans U اعلان ازدواج در کلیسا
marriage line U عقدنامه سند ازدواج
newlywed U تازه ازدواج کرده
ban U اعلان ازدواج در کلیسا
endogamy U رسم ازدواج قبیلهای
banning U اعلان ازدواج در کلیسا
Nothing is further from my mind than marriage . U اصلا" فکر ازدواج نیستم
levirate U ازدواج مرد با زن برادرمتوفای خود
medical fitness for marriage U قابلیت صحی برای ازدواج
annul a marriage U عقد ازدواج را فسخ کردن
physical capacity for marriage U قابلیت صحی برای ازدواج
in law U خویشاوند و منسوب بوسیله ازدواج
hetaerism U ازدواج اشتراکی درقبایل نخستین
extra-curricular U فعالیت جنسی خارج از ازدواج
ask for a lady's hand U تقاضای ازدواج با بانویی کردن
intermarriage U ازدواج افراد ملل یا نژادهای مختلف
to fix somebody up with somebody [American E] U دو نفر را جفت کردن برای ازدواج
to get somebody paired off with somebody U دو نفر را جفت کردن برای ازدواج
cohabits U با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
cohabit U با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
Congratrlation on your marriage . U ازدواج شما بسیار مبارک باشد
cohabiting U با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
She married for love ,not for money . U بخاطر عشق ازدواج کردنه پول
To marry below ones station. U با همسری از طبقه پائین تر ازدواج کردن
cohabited U با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
morganatic U ازدواج کننده باپست تراز خود
sororate U رسم ازدواج با زنی که فوت کرده
bastard eigne U بچهای که پیش از ازدواج متولد شود
to marry at a registry office U در دفتر ثبت یا محضر رسمی ازدواج کردن
young people U دخترها و پسرهایی که بسن ازدواج رسیده اند
intermarried U ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
She married a man old eonugh to be her father. U با مردی که جای پدرش را داشت ازدواج کرد
intermarrying U ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
polygeny U پیدایش نوع بشراز چند ازدواج جداگانه
shack up with <idiom> U هم خانه با جنس مخالف بودن بدون ازدواج
intermarry U ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
miscegenation U ازدواج سفید پوست با فردی ازنژاد دیگر
intermarries U ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
win a lady's hand U موافقت زنی را برای ازدواج جلب کردن
morgantic marriage U ازدواج مرد عالی نسب با زنی از طبقه دانیه
prothalamium U ترانه مخصوص جشن ازدواج سرود مبارک باد
prothalamion U ترانه مخصوص جشن ازدواج سرود مبارک باد
free love U عشق ورزی ومجامعت بدون مراعات ایین ازدواج
If only she would marry me ! U اگر فقط با من ازدواج می کرد ( درمقام آرزو کردن)
in love - engaged - married U عاشق . نامزد . متاهل [مرحله هایی که تا ازدواج طی میشوند]
polyandry U اختیار چندشوهر توسط زن دران واحد تعدد ازدواج
rob the cradle <idiom> U دوست شدن یا ازدواج با کسی که از خودت جوانتر است
fornication U رابطه جنسی [قبل از] بیرون از ازدواج [دین] [حقوق]
Oedipus U ادیپوس [افسانه یونانی] [پدرش را کشت و با مادرش ازدواج کرد]
banns U اعلان پیشنهاد ازدواج درکلیساتا کسانی که اعتراضی به صلاحیت زوجین دارنداطلاع دهند
pocket piece U سکه ازدواج افتاده یا چیزی مانندان که درجیب نگاه دارندتابرکت جیب باشد
restraint of marriage U شرط ضمن هبه یا وصیت که به طور مطلق ازدواج متهب یا موصی له را منع کنند
building material dealer U فروشنده مصالح ساختمان دلال مواد اولیه ساختمان
special bastard U هر گاه پدر ومادر طفلی که حرامزاده بوده بعدا" ازدواج کنند نسب اوصحیح خواهد بود
judicial separaion U در این حالت زن وشوهر از هر جهت مجردمحسوب می شوند ولی حق ازدواج مجدد را ندارند وروابطشان با جنس مخالف زنا تلقی میشود
connexion U خویشاوندی سببی معادل affinity به معنی خویشاوندی ناشی از ازدواج
interwed U در یمان هم ازدواج کردن دختر دادن و دختر گرفتن
picker U دلال و واسطه فرش [بصورت جزئی از خانه ها و حراجی ها فرش را خریداری کرده و بصورت عمده می فروشد.]
stock jobber U محتکر سهام دلال سهام
to pair somebody off [up] with somebody U کسی را با کسی دیگر زوج کردن [برای ازدواج یا رابطه دوست دختر یا پسر] [همچنین می تواند لحن منفی داشته باشد]
option dealer U واسطه معاملات اختیاری دلال معاملات اختیاری
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com