Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 210 (18 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
indicative
U
دلالت کننده
connotative
U
دلالت کننده
evidentiary
U
دلالت کننده
expessive
U
دلالت کننده
implicative
U
دلالت کننده
indicant
U
دلالت کننده
signifier
U
دلالت کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
suggestive
U
دلالت کننده وسوسه امیز
denotative of
U
دلالت کننده بر
prime implicant
U
عمده دلالت کننده
Other Matches
implication
U
دلالت
symbolization
U
دلالت
textual implication
U
دلالت
indication
U
دلالت
implications
U
دلالت
signification
U
دلالت
savorŠetc
U
دلالت کردن
signifying
U
دلالت کردن بر
predicated
U
دلالت کردن
bode
U
دلالت داشتن
signify
U
دلالت کردن بر
implicitness
U
دلالت ضمنی
signify
U
دلالت کردن
to give evdience
U
دلالت کردن
implicate
U
دلالت کردن بر
implicated
U
دلالت کردن بر
signifies
U
دلالت کردن بر
predicating
U
دلالت کردن
predicates
U
دلالت کردن
implying
U
دلالت داشتن
imply
U
دلالت داشتن
signifies
U
دلالت کردن
implies
U
دلالت داشتن
signifying
U
دلالت کردن
implicating
U
دلالت کردن بر
implicates
U
دلالت کردن بر
denotable
U
دلالت کردنی
connotation
U
دلالت ضمنی
predicate
U
دلالت کردن
connotations
U
دلالت ضمنی
imply
U
دلالت ضمنی کردن بر
foreshown
U
از پیش دلالت کردن بر
implying
U
دلالت ضمنی کردن بر
connote
U
دلالت ضمنی کردن بر
implies
U
دلالت ضمنی کردن بر
it savours of revenge
U
دلالت بر انتقام میکند
chartered
U
بین افراد دلالت کند
index number
U
عددی که دلالت برحجم کند
causatively
U
چنانکه دلالت برسبب نماید
expresses
U
دلالت کردن بر فهماندن صریح
charter
U
بین افراد دلالت کند
express
U
دلالت کردن بر فهماندن صریح
chartering
U
بین افراد دلالت کند
charters
U
بین افراد دلالت کند
expressed
U
دلالت کردن بر فهماندن صریح
betoken
U
دلالت کردن بر دال بر امری
expressing
U
دلالت کردن بر فهماندن صریح
an inceptive
U
فعلی که دلالت بر اغاز کاری نماید
an inceptive verb
U
فعلی که دلالت بر اغاز کاری نماید
d. letter
U
حرفی که درسالنامه دلالت برروز یک شنبه میکند
why i think i can
U
هنگام کشف مطلبی دلالت برتعجب میکند
he should better to led than
U
باید اورا دلالت کرد زور فایده ندارد
con
U
در DOS و 2/OS نام دستگاهی که به صفحه کلید ومونیتور دلالت داشته باشد
cons
U
در DOS و 2/OS نام دستگاهی که به صفحه کلید ومونیتور دلالت داشته باشد
conning
U
در DOS و 2/OS نام دستگاهی که به صفحه کلید ومونیتور دلالت داشته باشد
conned
U
در DOS و 2/OS نام دستگاهی که به صفحه کلید ومونیتور دلالت داشته باشد
equitable mortgage
U
بدون انکه موضوع این عمل یاتاسیس صراحتا" یا منجزا"به رهن دلالت داشته باشد
corrector
U
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
point
U
اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
altitude/height hold
U
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder
U
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller
U
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor
U
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling
U
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor
U
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network
U
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
steam fitter
U
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
distractive
U
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
detonator
U
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
makgi boowi
U
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
interceptor
U
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
del credere
U
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
detonators
U
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
interceptors
U
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
vasomotor
U
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
changer
U
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
search jammer
U
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
suppressive
U
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
padding
U
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
claqueur
U
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
sprining charge
U
خرج چال کننده یا گود کننده
expostulator
U
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
prepossessing
U
مجذوب کننده جلب توجه کننده
stop order
U
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer
U
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
provisioner
U
تدارک کننده تهیه کننده
corruptor
U
فاسد کننده منحرف کننده
corrupter
U
فاسد کننده منحرف کننده
desolater
U
ویران کننده متروک کننده
toasters
U
سرخ کننده برشته کننده
acknowledger
U
تصدیق کننده قبول کننده
toaster
U
سرخ کننده برشته کننده
vibrators
U
ارتعاش کننده نوسان کننده
insulator
U
جدا کننده عایق کننده
homager
U
تجلیل کننده کرنش کننده
whetstone
U
تیز کننده تند کننده
presenter
U
ارائه کننده معرفی کننده
modifiers
U
اصلاح کننده تعدیل کننده
thickener
U
غلیظ کننده پرپشت کننده
thickeners
U
غلیظ کننده پرپشت کننده
modulator demodulator
U
تلفیق کننده- تفکیک کننده
striking force
U
نیروی تک کننده یا کمین کننده
venerator
U
تکریم کننده ستایش کننده
modifier
U
اصلاح کننده تعدیل کننده
the producer and the consumer
U
تولید کننده و مصرف کننده
accaimer
U
هلهله کننده تحسین کننده
spell binder
U
مسحور کننده مجذوب کننده
presenters
U
ارائه کننده معرفی کننده
oppressive
U
خورد کننده ناراحت کننده
diverting
U
سرگرم کننده منحرف کننده
suberter
U
سرنگون کننده تضعیف کننده
preventive
U
حفافت کننده جلوگیری کننده
practicer
U
تمرین کننده مشق کننده
divider
U
جدا کننده تقسیم کننده
cogitator
U
اندیشه کننده مطالعه کننده
prosecutors
U
پیگرد کننده تعقیب کننده
hangers
U
اویزان کننده معلق کننده
thwarter
U
خنثی کننده مسدود کننده
hanger
U
اویزان کننده معلق کننده
prosecutor
U
پیگرد کننده تعقیب کننده
lifter
U
مرتفع کننده برطرف کننده
sniffy
U
افهار تنفر کننده فن فن کننده
discriminant
U
تفکیک کننده جدا کننده
supplicant
U
درخواست کننده تضرع کننده
contractive
U
جمع کننده چوروک کننده
supplicants
U
درخواست کننده تضرع کننده
gesticulant
U
اشاره کننده وحرکت کننده
trimmer
U
دستکاری کننده صاف کننده
intermediary
U
وساطت کننده مداخله کننده
insulators
U
جدا کننده عایق کننده
intermediaries
U
وساطت کننده مداخله کننده
desolator
U
ویران کننده متروک کننده
presentor
U
ارائه کننده معرفی کننده
favourer
U
یاری کننده مساعدت کننده
vibrator
U
ارتعاش کننده نوسان کننده
transmitter
U
منتقل کننده مخابره کننده
transmitters
U
منتقل کننده مخابره کننده
designative
U
اشاره کننده تعیین کننده
coordinator
U
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
fuel cooled oil cooler
U
خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
skeletonizer
U
تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
dragger
U
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
procuring activity
U
یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
plasticizer
U
ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
parity bit
U
عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
agent authentication
U
معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
component
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly
U
اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
dismantling shot
U
تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
voltage stabilizer
U
تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
family
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
tipper
U
کج کننده واژگون کننده
army component
U
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
requistioner
U
قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
flares
U
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
flare
U
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
stabilizer
U
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
supporting arms
U
نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
stabilisers
U
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
negative true logic
U
سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
delay release sinker
U
وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
desiccant
U
مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
analysis staff
U
ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
radar picket
U
ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
gyro repeater
U
تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو
component command
U
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
jumper
U
شوت کننده با پرش پرش کننده
jumpers
U
شوت کننده با پرش پرش کننده
out side
U
دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
noncommittal
U
رد کننده
jaberer
U
پچ پچ کننده
puffer
U
پف کننده
attenuant
U
اب کننده
prater
U
پچ پچ کننده
sensor
U
حس کننده
bandwidth
U
یچ کننده
whisperer
U
پچ پچ کننده
doers
U
کننده
catterer
U
پچ پچ کننده
bender
U
خم کننده
thinner
U
کم کننده
solvent
U
اب کننده
solvents
U
اب کننده
rebutter
U
رد کننده
doer
U
کننده
crepitant
U
خش خش کننده
refutative
U
رد کننده
attacking
U
تک کننده
benders
U
خم کننده
hopper
U
لی لی کننده
mitigatory
U
کم کننده
hoppers
U
لی لی کننده
syncopator
U
غش کننده
abjurer or abjuror
U
کننده
mitigative
U
کم کننده
fillet
U
پر کننده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com