Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 25 (1 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
emergency burial
U
دفن درمحل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
replace
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaced
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaces
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replacing
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
nest
U
درمحل محفوفی جای گرفتن پیچیدن
nests
U
درمحل محفوفی جای گرفتن پیچیدن
substitute
U
قرار دادن چیزی درمحل چیز دیگر.
substituted
U
قرار دادن چیزی درمحل چیز دیگر.
substituting
U
قرار دادن چیزی درمحل چیز دیگر.
ecesis
U
قراردادن حیوان یا گیاهی درمحل دیگری
field upgradable
U
سخت افزار قابل توسعه درمحل
fpla
U
Array ProgrammingLogic Field ارایه منطقی برنامه پذیر درمحل
illuviate
U
در اثر نقل مکان از محلی درمحل دیگری رسوب شدن
in the d.
U
درمحل
junction well
U
چاهها یا گودالهایی که درمحل تلاقی تغییر شیب زهکشهای زیرزمینی ایجادمیگردند
keloid
U
برامدگی ایکه درمحل التیام زخم پدید می اید
local option
U
اختیار تعیین چیزی درمحل
misfile
U
بطور غلط یا درمحل غیرمناسب بایگانی کردن
mixing in place
U
اغشتگی درمحل
replication
U
1-قطعه یدکی درسیستم درصورت بروزخطا یا خرابی . 2-کپی کردن دکورد یا داده درمحل دیگری
sleep in
U
درمحل کار خود جای خواب داشتن
transplantable
U
قابل برداشتن وکاشتن درمحل دیگری
It was filmed on location.
U
صحنه فیلم درمحل واقعی فیلمبرداری شده
In a secure ( safe ) place.
U
درمحل محکم وامنی
Partial phrase not found.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com