Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 288 (52 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to keep back
U
دفع کردن پنهان کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
stack
U
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacked
U
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacks
U
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
concealment
U
پنهان کردن پوشاندن
cache
U
پنهان کردن
cache
U
فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
caches
U
پنهان کردن
caches
U
فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
cover
U
پنهان کردن
coverings
U
پنهان کردن
covers
U
پنهان کردن
mask
U
ماسک زدن پنهان کردن
mask
U
پنهان کردن
masks
U
ماسک زدن پنهان کردن
masks
U
پنهان کردن
conceal
U
پنهان کردن
conceal
U
پنهان کردن یا نشان ندادن اطلاعات یا گرافیک به کاربر
conceals
U
پنهان کردن
conceals
U
پنهان کردن یا نشان ندادن اطلاعات یا گرافیک به کاربر
pocket
U
درجیب پنهان کردن
pockets
U
درجیب پنهان کردن
dissemble
U
تدلیس کردن پنهان کردن
dissembled
U
تدلیس کردن پنهان کردن
dissembles
U
تدلیس کردن پنهان کردن
dissembling
U
تدلیس کردن پنهان کردن
shadow
U
پنهان کردن
shadowed
U
پنهان کردن
shadowing
U
پنهان کردن
shadows
U
پنهان کردن
disguise
U
پنهان کردن
disguised
U
پنهان کردن
disguises
U
پنهان کردن
disguising
U
پنهان کردن
dissimulate
U
پنهان کردن
dissimulated
U
پنهان کردن
dissimulates
U
پنهان کردن
dissimulating
U
پنهان کردن
embed
U
درزمین پنهان کردن
embeds
U
درزمین پنهان کردن
veil
U
مستوریا پنهان کردن
veils
U
مستوریا پنهان کردن
hide
U
پنهان کردن
hides
U
پنهان کردن
secrete
U
تراوش کردن پنهان کردن
secrete
U
پنهان کردن
secreted
U
تراوش کردن پنهان کردن
secreted
U
پنهان کردن
secretes
U
تراوش کردن پنهان کردن
secretes
U
پنهان کردن
secreting
U
تراوش کردن پنهان کردن
secreting
U
پنهان کردن
closet
U
پنهان کردن
closeted
U
پنهان کردن
closeting
U
پنهان کردن
closets
U
پنهان کردن
cloak
U
پنهان کردن
cloaked
U
پنهان کردن
cloaking
U
پنهان کردن
cloaks
U
پنهان کردن
wrap
U
لفافه دار کردن پنهان کردن
wraps
U
لفافه دار کردن پنهان کردن
camouflage
U
پنهان کردن وسایل جنگی
camouflage
U
استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaged
U
پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaged
U
استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflages
U
پنهان کردن وسایل جنگی
camouflages
U
استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaging
U
پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaging
U
استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
occult
U
از نظر پنهان کردن
becloud
U
زیر ابر پنهان کردن
cache memory
U
فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
eloign
U
پنهان کردن
encrypt
U
پنهان کردن
encryption
U
رمزدار کردن پنهان کردن
flash defilade
U
پنهان کردن برق دهانه توپ استتار برق دهانه توپ
hickok belt
U
مخفی شدن پنهان کردن
inconcealable
U
غیرقابل پنهان کردن
scratchpad
U
حافظه پنهان برای بافر کردن داده ارسالی بین پردازنده سریع و وسیله ورودی / خروجی کند.
software encryption
U
پنهان کردن نرم افزاری
to ballot for
U
بارای پنهان انتخاب کردن
cover one's tracks
<idiom>
U
پنهان کردن یا نگفتن اینکه شخصی کجا بوده (پنهان کاری کردن)
gloss over
<idiom>
U
پنهان کردن ،خوب جلوه دادن
lay low
<idiom>
U
پنهان کردن
sweep under the rug
<idiom>
U
پنهان کردن
to go into hiding
U
خود را پنهان کردن
[از اولیاء امور]
to go underground
U
خود را پنهان کردن
[از اولیاء امور]
Other Matches
hit
U
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hits
U
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hitting
U
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
cache memory
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serve
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
sterilize
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
check
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
sterilizes
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
checks
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
preached
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preach
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
crosser
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
infringing
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
correcting
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
crosses
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
exploits
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
sterilizing
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
corrects
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
checked
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
exploit
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
sterilising
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
preaches
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
sterilised
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilized
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
infringes
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
correct
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
sterilises
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
cross
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
support
U
حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
infringed
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringe
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
exploiting
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
point
U
اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
crossest
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
time
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
woos
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
wooed
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
withstood
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
woo
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
married under a contract unlimited perio
U
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
withstands
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstanding
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstand
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
times
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
to use effort
U
کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
timed
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
to wipe out
U
پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
cryptically
U
پنهان
perdue
U
پنهان
occult
U
پنهان
delitescent
U
پنهان
perdu or due
U
پنهان
hidden line
U
خط پنهان
jackes
U
پنهان
veiled
U
پنهان
hugger mugger
U
پنهان
ram cache
U
RA پنهان
perdu
U
پنهان
cryptic
U
پنهان
backdoor
U
پنهان
abstruse
U
پنهان
latent
U
پنهان
benined the curtain
U
پنهان
cryptical
U
پنهان
insconce
U
پنهان شدن
by end
U
قصد پنهان
cryptography
U
پنهان شناسی
abscond
U
پنهان شدن
concealment
U
پنهان بودن
fudging
U
پنهان شدن
concealable
U
پنهان کردنی
surreptitious
U
پنهان محرمانه
crypianalysis
U
پنهان کاری
hidden
U
پنهان کرده
cover up
<idiom>
U
پنهان کاربدواشتباه
fudges
U
پنهان شدن
booby-trap
U
پنهان تله
fudged
U
پنهان شدن
fudge
U
پنهان شدن
booby-traps
U
پنهان تله
booby trap
U
پنهان تله
memory cache
U
حافظه پنهان
codes
U
رمزهای پنهان
absconded
U
پنهان شدن
absconding
U
پنهان شدن
booby-trapped
U
پنهان تله
absconds
U
پنهان شدن
booby-trapping
U
پنهان تله
Just between you and me. . .
U
از شما چه پنهان …
under cover
<idiom>
U
پنهان شدن
hidden surface
U
سطح پنهان
latescent
U
پنهان شونده
obreption
U
پنهان روی
hidden line removal
U
حذف خط پنهان
hides
U
پنهان شدن
hidden objects
U
اشیاء پنهان
hidden unemployment
U
بیکاری پنهان
inapparent
U
ناپیدا پنهان
hideousness
U
پنهان بودن
to absent oneself
U
پنهان شدن
to keep dark
U
پنهان ماندن
to lie hid
U
پنهان ماندن
burrow
U
پنهان شدن
disguised underemployment
U
کم کاری پنهان
concealed
U
پنهان شده
disguised unemployment
U
بیکاری پنهان
hide
U
پنهان شدن
hidden file
U
فایل پنهان
hidden inflation
U
تورم پنهان
hickok belt
U
پنهان شدن
i hid my self
U
را پنهان کردم
burrows
U
پنهان شدن
burrowing
U
پنهان شدن
burrowed
U
پنهان شدن
to be in hiding
U
پنهان ماندن
to be in hiding
U
پنهان بودن
secretion
U
پنهان سازی
furtive
U
پنهان نهانی
hidden codes
U
کدهای پنهان
transliterate
U
عین کلمه یاعبارتی را اززبانی بزبان دیگر نقل کردن حرف بحرف نقل کردن نویسه گردانی کردن
surcharges
U
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharge
U
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
to lie or keep close
U
پنهان بردن یاماندن
ironies
U
مسخره پنهان سازی
irony
U
مسخره پنهان سازی
darkle
U
در تاریکی پنهان شدن
booby trap
U
با پنهان تله مجهزکردن
the criminals' lair
U
پنهان گاه جنایتکاران
latent electronic image
U
تصویر الکتریکی پنهان
hidden information
U
اطلاعات پنهان کرده
to keep secret
U
پنهان داشتن راز
booby-trap
U
با پنهان تله مجهزکردن
obstructor
U
پوشاننده پنهان کننده
they took refuge in a cave
U
در غاری پنهان شدند
booby-traps
U
با پنهان تله مجهزکردن
let it all hang out
<idiom>
U
پنهان نکردن چیزی
occultly
U
بطور پوشیده یا پنهان
booby-trapping
U
با پنهان تله مجهزکردن
booby-trapped
U
با پنهان تله مجهزکردن
murder will out
U
خون نا حق پنهان نمینماند
keep under one's hat
<idiom>
U
پنهان نگاه داشتن
secretive
U
سری پنهان کار
cipher device
U
وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
institutionalizes
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalises
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizing
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
exploits
U
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploit
U
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploiting
U
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
evaporating
U
تبخیر کردن ناپدید کردن خشک یا کم اب کردن
clears
U
روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com