Perdic | دفاع مداوم | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	stand U	دفاع مداوم

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	sustained rate U	سرعت حرکت مداوم سرعت تکرار مداوم
	samisch variation U	واریاسیون زمیش در دفاع هندی شاه در دفاع نیمزوهندی شطرنج
	schleman defence U	دفاع شلیمان در روی لوپز دفاع یانیش
	russian defence U	دفاع پتروف نام قدیمی دفاع اسلاو
	continuing U	مداوم
	cyclic U	مداوم
	constant U	مداوم
	ongoing U	مداوم
	sequential U	مداوم
	unremitting U	مداوم
	continuous U	مداوم
	running U	مداوم
	constants U	مداوم
	one on one U	دفاع یارگری دفاع تک به تک
	defense U	دفاع وزارت دفاع
	life long education U	اموزش مداوم
	drum roll U	ضربات مداوم
	sustaining growth U	رشد مداوم
	drum rolls U	ضربات مداوم
	running fire U	اتش مداوم
	persistent inflation U	تورم مداوم
	sustained fire U	اتش مداوم
	sustained fire U	تیر مداوم
	sustained illumination U	روشنایی مداوم
	sustained rate U	نواخت مداوم
	halting U	غیر مداوم
	steady state growth U	رشد مداوم
	persistent U	پایا مداوم
	fluctuate U	تغییر مداوم
	fluctuated U	تغییر مداوم
	fluctuates U	تغییر مداوم
	endurance time U	سرعت مداوم
	durably U	بطور مداوم
	steadied U	پی درپی مداوم
	continuous illumination U	روشنایی مداوم
	continuous fire U	اتش مداوم
	steadying U	پی درپی مداوم
	steadiest U	پی درپی مداوم
	steady U	پی درپی مداوم
	steadies U	پی درپی مداوم
	discontinuous U	غیر مداوم
	continuous duty U	کار مداوم یکنواخت
	straight pool billiard U	بازی مداوم 1/41 بیلیاردکیسهای
	steady state U	وضعیت بارشد مداوم
	stables U	مداوم محک کردن
	stable U	مداوم محک کردن
	assiduity U	توجه و دقت مداوم
	endurance time U	سرعت حداکثر مداوم
	self defense U	دفاع از نفس دفاع از خود یا اموال خود
	ribbon switch U	مبدل فشار مداوم به الکتریسیته
	yak U	: بطور مداوم حرف زدن
	Constant dripping wear away the stone . <proverb> U	قطرات مداوم آب سنگ را مى ساید.
	one-night stands U	رابطهی جنسی یک شبه نه مداوم
	one-night stand U	رابطهی جنسی یک شبه نه مداوم
	yaks U	: بطور مداوم حرف زدن
	continuously pointed fire U	اتش روانه شده مداوم
	continuation U	حرکت مداوم بسوی سبد
	uninterrupted duty U	کار مداوم غیر یکنواخت
	memory sniffing U	ازمایش مداوم حافظه به هنگام پردازش
	continuous strip camera U	دوربین عکسبرداری به طریق نوار مداوم
	lindy U	رقص دارای حرکات سریع وجهشهای مداوم
	continuous strip photography U	عکاسی به طریق نوار مداوم عکسبرداری هوایی با نوارمداوم
	automatic terminal information service U	ارسال مداوم اطلاعات غیرکنترلی ثبت شده در مناطق ترمینالهای دذارای ترافیک سنگین
	to be exposed to a constant stream of something U	در معرض چیزی به طور مداوم بودن [بدون اینکه مستقیمآ به آن چیز توجه شود]
	creeps U	تغییر شکل تدریجی و کند ولی پیوسته یک ماده تحت تاثیرنیروی ثابت با تنش مداوم
	seen fire U	اتش مداوم و دیدبانی شده پدافند هوایی که روی سبقت معین در جلوی هواپیما اجرامیشود
	creep U	تغییر شکل تدریجی و کند ولی پیوسته یک ماده تحت تاثیرنیروی ثابت با تنش مداوم
	broadcast controlled air interception U	نوعی رهگیری هوایی که هواپیمای رهگیر را مداوم درجریان تک هوایی دشمن قرارمی دهند
	continuous strip imagery U	عکاسی متوالی از یک نوارزمین عکاسی مداوم از یک نوار
	pleading U	دفاع
	vindication U	دفاع
	defense U	دفاع
	czech defence U	دفاع چک
	answers U	دفاع
	parrying U	دفاع
	parry U	دفاع
	answering U	دفاع
	parries U	دفاع
	block U	دفاع
	blocks U	دفاع
	munition U	دفاع
	one man block U	تک دفاع
	advocacy U	دفاع
	advocation U	دفاع
	blocked U	دفاع
	apologias U	دفاع
	apologia U	دفاع
	parried U	دفاع
	answered U	دفاع
	defending U	دفاع
	defend U	دفاع
	defenses U	دفاع
	defended U	دفاع
	defence U	دفاع
	defends U	دفاع
	answer U	دفاع
	uncovered U	بی دفاع
	fencing U	دفاع
	tae U	دفاع با پا
	scanned U	دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
	scan U	دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
	scans U	دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
	implead U	دفاع کردن
	hasty defense U	دفاع تعجیلی
	kake uke U	دفاع قلابی
	the right of self-defence U	حق دفاع از خود
	in self defence U	برای دفاع
	juji uke U	دفاع ضربدری
	internal defense U	دفاع داخلی
	janisch defence U	دفاع یانیش
	janisch defence U	دفاع شلیمان
	indefensibility U	دفاع ناپذیری
	fullback U	دفاع پوششی
	fencible U	قابل دفاع
	damiano's defence U	دفاع دامیانو
	d. armour U	اسلحه دفاع
	to defend [from] U	دفاع کردن [از]
	catenaccio U	دفاع بتونی
	composite defense U	دفاع مرکب
	closed variation U	دفاع تاراش
	classical variation U	دفاع ارتدوکس
	buckler U	دفاع کردن
	extended defense U	دفاع گسترده
	ego defence U	دفاع خود
	dutch attack U	دفاع برد
	dory defence U	دفاع دوری
	deraign U	دفاع کردن
	department of defense U	وزارت دفاع
	deliberate defense U	دفاع بافرصت
	defensive board U	دفاع سبد
	defense in place U	دفاع در محل
	defense in depth U	دفاع در عمق
	double guard U	دفاع با دو دست
	summetrical defence U	دفاع متقارن
	to stick up for U	دفاع کردن از
	two knights' defence U	دفاع دو اسب
	two man block U	دفاع دونفره
	scandinavian defence U	دفاع اسکاندیناویایی
	say a good word for U	دفاع کردن
	uchi uke U	دفاع از داخل
	vindicative U	دفاع کننده
	russian defence U	دفاع روسی
	robatsch defence U	دفاع روباتش
	right of self preservation U	حق دفاع از خود
	ward off U	دفاع کردن
	right of self defence U	حق دفاع مشروع
	secretary of defence U	وزیر دفاع
	secretary of state for defence U	وزیر دفاع
	secretary of defense U	وزیر دفاع
	special plea U	دفاع خاص
	soto uke U	دفاع از خارج
	simple parry U	دفاع ساده
	sham plea U	دفاع پوچ
	sham plea U	دفاع ناموجه
	semi circular parry U	دفاع نیمدایره
	tenability U	دفاع پذیری
	self protection U	دفاع از نفس
	three man block U	دفاع سه نفره
	self defence U	دفاع مشروع
	to make a d. U	دفاع کردن
	replication U	رونوشت دفاع
	propugn U	دفاع کردن از
	nagashi uke U	دفاع پرسی
	morote uke U	دفاع با دست
	morote uke U	دفاع دوتایی
	mikazuki uke ushiro geri U	دفاع هلالی
	meran defence U	دفاع مران
	yogoslav defence U	دفاع یوگوسلاو
	makki U	دفاع کردن
	yogoslav defence U	دفاع پیرک
	zone defence U	دفاع منطقهای
	legitimate defence U	دفاع مشروع
	national defence U	دفاع ملی
	national defense U	دفاع ملی
	position defense U	دفاع یا پدافندثابت
	position defense U	دفاع موضعی
	polish defence U	دفاع لهستانی
	plea of accused U	دفاع متهم
	pirc defence U	دفاع پیرک
	pillsbury defence U	دفاع پیلزبری
	pierce the block U	شکافتن دفاع
	philidor's defence U	دفاع فیلیدور
	perceptual defense U	دفاع ادراکی
	parry of debate U	دفاع درمنافره
	war department U	وزارت دفاع
	offensive block U	دفاع تهاجمی
	kwon U	دفاع با دست
	penetrates U	نفوذ در دفاع
	pleads U	دفاع کردن
	pleaded U	دفاع کردن
	asserted U	دفاع کردن از
	plead U	دفاع کردن
	achi komi U	دفاع فشاری
	active defense U	دفاع عامل
	untenable U	غیرقابل دفاع
	fend U	دفاع کردن
	age ake U	دفاع بالارونده
	defensible U	قابل دفاع
	alekhine's defence U	دفاع الخین
	defensible U	دفاع پذیر