English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 91 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
confiscator U دعای اعتراف بگناهان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
confiscator U دعای اعتراف نامه
to cry peccavi U بگناهان خودخستوشدن گناهان خودرا اقرار کردن فریاداعتراف براوردن
vigils U دعای شب
vigil U دعای شب
Lord's Prayer U دعای خداوند
benediction U دعای خیر
benedictions U دعای خیر
supererogatory prayer U دعای نافله
the loard's prayer U دعای خداوند
the loard's prayer U دعای ربانی
benison U دعای خیر
blessing U دعای خیر
blessings U دعای خیر
gracing U دعای فیض و برکت
graces U دعای فیض و برکت
graced U دعای فیض و برکت
grace U دعای فیض و برکت
benedictions U دعای اختتام برکت
benediction U دعای اختتام برکت
deprecation U دعای بخشش یاشفاعت
benedicite U دعای برکت قبل از غذا
blessing U دعای پیش از غذا نعمت
post communion U دعای بعد از عشاء ربانی
blessings U دعای پیش از غذا نعمت
last rites U مراسم دفن و کفن و دعای ختم
white paternoster U دعای نگهداری ازشر روح پلید
paternoster U دعای ربانی یا دعایی که عیسی تعلیم داده
paternosters U دعای ربانی یا دعایی که عیسی تعلیم داده
they gave him a fine sendoff U ایین بدرود راباوی بجااوردندبرایش دعای خیرکردند
to say grace U دعای سپاسگزاری کردن پیش ازخوراک یاپس ازان
kyrie U دعای مناجاتی که با کلمات >ای خداوند بر مارحم فرما<اغاز میشود
professions U اعتراف
avowals U اعتراف
avowal U اعتراف
confessions U اعتراف
profession U اعتراف
recognition U اعتراف
confession U اعتراف
ackuowledge U اعتراف کردن
voluntary confession U اعتراف داوطلبانه
confessional U اعتراف گاه
peccavi U اعتراف بگناه
shrift U اعتراف بگناه
shrive U اعتراف گرفتن
acknowledger U اعتراف کننده
shrive U اعتراف گرفتن از
confess U اعتراف کردن
avowing U اعتراف کردن
admissions U تصدیق اعتراف
confessed U اعتراف کردن
confesses U اعتراف کردن
avows U اعتراف کردن
confessing U اعتراف کردن
confession U اعتراف نامه
confessions U اعتراف نامه
avow U اعتراف کردن
avowed U اعتراف شده
acknowledge اعتراف کردن
defeatism U اعتراف به شکست
professions U اقرار اعتراف
profession U اقرار اعتراف
admission U تصدیق اعتراف
unburden U اعتراف و درددل کردن
unburdens U اعتراف و درددل کردن
unburdening U اعتراف و درددل کردن
acknowledgment U اعلام معرف اعتراف
recant U بخطای خود اعتراف کردن
recants U بخطای خود اعتراف کردن
recanting U بخطای خود اعتراف کردن
kithe U اعلام داشتن اعتراف کردن
recanted U بخطای خود اعتراف کردن
To force a confession from somebody. U بزوراز کسی اعتراف گرفتن
confessionals U محل مخصوص اعتراف بگناه اعترافی
He confessed under torture. U زیر فشار شکنجه اعتراف کرد
put to the question U برای گرفتن اعتراف زجر دادن
confessional U محل مخصوص اعتراف بگناه اعترافی
I'll give you that [much] . U دراین نکته اعتراف می کنم [که حق با تو است] .
confessor U کسی که کیش خود رااشکارا اعتراف میکند
confessors U کسی که کیش خود رااشکارا اعتراف میکند
to shrive oneself U گناهان خود را اعتراف کردن وامرزش طلبیدن
fold U بشکست خود اعتراف کردن بکسب یا شغل پایان دادن
folded U بشکست خود اعتراف کردن بکسب یا شغل پایان دادن
folds U بشکست خود اعتراف کردن بکسب یا شغل پایان دادن
acknowledges U اعتراف کردن تصدیق کردن
acknowledging U اعتراف کردن تصدیق کردن
recognises U اعتراف کردن تصدیق کردن
recognising U اعتراف کردن تصدیق کردن
recognize U اعتراف کردن تصدیق کردن
recognizes U اعتراف کردن تصدیق کردن
recognizing U اعتراف کردن تصدیق کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com