Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
She comes here at least once a week .
U
دست کم هفته ای یکبار اینجا می آید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
semimonthly
U
دوهفته یکبار نشریه دو هفته یکبار
triweekly
U
هر سه هفته یکبار
She comes here once in a blue moon .
U
سالی ماهی یکبار می آید اینجا ( بسیار بندرت )
Dont ever come here again.
دیگر هیچوقت پایت را اینجا نگذار.
[اینجا نیا.]
weekend
U
اخر هفته تعطیل اخر هفته
weekends
U
اخر هفته تعطیل اخر هفته
once in a whiled
U
یکبار
septan
U
هفت وز یکبار
this once
U
همین یکبار
TAN
[Transaction authentication number]
U
رمز یکبار مصرف
biyearly
U
دوسال یکبار
biweekly
U
دوهفته یکبار
triennial
U
هر سه سال یکبار
weekly
U
هفتهای یکبار
weeklies
U
هفتهای یکبار
trimonthly
U
هر سه ماه یکبار
ever and anon
U
هرچندوقت یکبار
every now and then
U
هرچندوقت یکبار
that once
U
همین یکبار
horary
U
هرساعت یکبار
semiannual
U
شش ماه یکبار
sexennial
U
شش سال یکبار
sextan
U
6 روز یکبار
quatrerly
U
سه ماه یکبار
from time to time
U
هرچندوقت یکبار
for once
U
یکبار استثناء
Every now and then . Occassionally .
U
هر چند یکبار
fortnight
U
هر دوهفته یکبار
once
U
یکبار دیگر
once
U
فقط یکبار
fortnights
U
هر دوهفته یکبار
write once read many
U
یکبار نویس
just for once
U
یکبار استثناء
monthly
U
ماهی یکبار
throwaway
U
یکبار مصرف
sepennial
U
هفت سال یکبار
tertian
U
هرسه روز یکبار
Wednesdays
U
هر چهار شنبه یکبار
again
باز
[یکبار دیگر]
octennially
U
هشت سال یکبار
trimensual
U
سه ماه یکبار رخ دهنده
How often ?
U
چند وقت یکبار ؟
quadrennial
U
چهار سال یکبار
quartan
U
چهار روز یکبار
septennial
U
هفت سال یکبار
quinquennial
U
هر پنج سال یکبار
septennially
U
هفت سال یکبار
triennal
U
سه سال یکبار رخ دهنده
Wednesday
U
هر چهار شنبه یکبار
weeks
U
هفته
week
U
هفته
per week
U
هر هفته
weekly
U
هفته به هفته
weeklies
U
هفته به هفته
a week
U
یک هفته
off and on
U
گاهی هرچند وقت یکبار
old wool
U
پشم یکبار مصرف شده
bidental
U
دوسال یکبار رخ دهنده دوساله
sabbatical year
U
مرخصی هر هفت سال یکبار
biannual
U
سالی دوبار دوسال یکبار
sabbatic year
مرخصی هر هفت سال یکبار
expendable packing
U
بسته بندی یکبار مصرف
next week
U
هفته گذشته
passion week
U
هفته مصیبت
for a week
U
برای یک هفته
last week
U
هفته گذشته
running days
U
ایام هفته
inside of a week
U
در یک هفته کمتر
inside of a week
U
کمتر از یک هفته
weekday
U
روز هفته
week end
U
اخر هفته
midweek
U
میان هفته
this d. a week
U
یک هفته از امروز
eight day
U
هفته کوک
to morrow week
U
از فردا یک هفته
f.service
U
نمازمعمولی هفته
hebdomad
U
هفت هفته
A whole week
U
یک هفته تمام
fair market
U
هفته بازار
weekdays
U
روز هفته
Fortune Knocks at least once at everymans gate.
<proverb>
U
خوشبختى بالاخره یکبار در خانه هر کس را مى زند.
worms
U
چند بار بخوان یکبار بنویس
wormed
U
چند بار بخوان یکبار بنویس
worm
U
چند بار بخوان یکبار بنویس
needleful
U
نخی که یکبار درته سوزن میکنند
one anxious week of waiting
U
یک هفته انتظار با نگرانی
Weekend
U
تعطیلات آخر هفته
week day
U
روز معمولی هفته
I will be staying a few days
U
من میخواهم یک هفته بمانم.
feria
U
یکی از ایام هفته
nrxt monday
U
دوشنبه این هفته
to borrow for ... weeks
U
برای ... هفته قرض گرفتن
capacitor
U
تا دو هفته نیرو فراهم کند.
embryos
U
جنین کمتر از هشت هفته
Within the next few weeks .
U
درعرض چند هفته آیند ؟
at least four times a week
U
کم کمش چهار بار در هفته
ferial
U
مربوط بمیان هفته عیدی
write me every week
U
هر هفته برای من نامه بنویسید
We stayed at the seaside for one week .
U
یک هفته کنا ردریا ماندیم
embryo
U
جنین کمتر از هشت هفته
passion week
U
هفته پیش از رستاخیز مسیح
fetuses
U
جنین بیش از هشت هفته حمل
bank holiday
U
روزهای هفته که بانکها تعطیل هستند
What is the price per week?
U
قیمت برای یک هفته چقدر است؟
What's the charge per week?
U
اجاره آن برای یک هفته چقدر است؟
I had my car broken into last week.
U
هفته پیش از ماشینم دزدی کردند.
per
U
برای هر ساعت یا روز یا هفته یا سال
Every day of the week but Sundays.
U
همه روز هفته غیر از یکشنبه ها
foetus
U
جنین بیش از هشت هفته حمل
foetuses
U
جنین بیش از هشت هفته حمل
semiweekly
U
رخ دهنده دومرتبه در هفته نیم هفتگی
sempiternal
U
رخ دهنده دومرتبه در هفته نیم هفتگی
weekender
U
کسیکه به تعطیل اخر هفته میرود
Maundy Thursday
U
پنجشنبه هفته عذاب ورنج عیسی
leet
U
دادگاهی که تیول داران سالی یا ششماه یکبار برپا می کردند
in this country
<adv.>
U
در اینجا
in these parts
<adv.>
U
در اینجا
hither
U
اینجا
hither
U
به اینجا
where
U
اینجا
hitherto
U
تا اینجا
so far
U
تا اینجا
here
U
در اینجا
here
U
اینجا
thus far
U
تا اینجا
Trade ( business ) is slack this week .
U
این هفته بازار ( تجارت ) کساد است
I'm really looking forward to the weekend.
U
من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم.
here and there
U
اینجا انجا
up and down
U
اینجا وانجا
i am a stranger here
U
من اینجا غریبم
passim
U
اینجا وانجا
We are short of space here .
U
اینجا جا کم داریم
Let us get out of here!
U
برویم از اینجا بیرون!
no one is here
U
هیچکس اینجا نیست
I wI'll get off here.
U
اینجا پیاده می شوم
I am just passing through.
از اینجا عبور میکنم.
hereon
U
در این مورد در اینجا
I am just passing through.
فقط از اینجا میگذرم.
Come here tomorrow .
U
فردا بیا اینجا
Make some room here.
U
یک قدری اینجا جا باز کن
i had hom there
U
اینجا گیرش اوردم
i wish to stay here
U
میخواهم اینجا بمانم
isn't he there
U
ایا او اینجا نیست
make oneself scarce
<idiom>
U
دور شو ،از اینجا برو
At this point of the conversation.
U
صحبت که به اینجا رسید
i do not belong here
U
من اهل اینجا نیستم
here lies
U
در اینجا دفن است
Out with them!
U
بروند بیرون
[از اینجا]
!
They must give not less than 2 weeks' notice.
U
آنها باید این را کم کمش دو هفته قبلش آگاهی بدهند.
casual labour
U
کارگری که برای حمل و نقل مواد تولیدشده هر چند گاه یکبار به کارگرفته میشود
I feel like a fifth wheel.
U
من حس می کنم
[اینجا]
اضافی هستم.
The bus to ... stops here.
U
اتوبوس به ... اینجا نگاه می دارد.
I am here on business.
برای تجارت اینجا آمدم.
i intend to stay here
U
قصد دارم اینجا بمانم
I've been here for five days.
U
پنج روزه که من اینجا هستم.
He came over here in a mad rush.
U
او
[مرد]
با کله اینجا آمد.
i have come on business
U
کاری دارم اینجا امدم
Left out of one place and driven away from another.
<proverb>
U
از آنجا مانده از اینجا رانده .
Is there a car wash?
U
آیا اینجا ماشینشویی هست؟
Is there a car wash?
U
آیا اینجا کارواش هست؟
some one must stay here
U
یک کسی باید اینجا بماند
take away your things
U
اسباب خود را از اینجا ببرید
I am here on business.
برای کار اینجا آمدم.
None of that here. Nothing doing here.
U
اینجا از این خبرها نیست
He promised me to be here at noon .
U
به من قول داد ظهر اینجا با شد
I am here on holiday.
من برای تعطیلات به اینجا آمدم.
what is your business here
U
کار شما اینجا چیست
Please sign here.
لطفا اینجا را امضا کنید.
It has been a very enjoyable stay.
در اینجا به من خیلی خوش گذشت.
It is extremely hot in here .
U
اینجا بی اندازه گرم است
It is pointless for her to come here .
U
موضوع ندارد اینجا بیاید
He usually drops by to see me .
U
غالبا" می آید اینجا بدیدن من
There is no point in his staying here . His staying here wont serve any purpose.
U
ماندن او در اینجا بی فایده است
I dropped in to say hello.
U
آمدم اینجا یک سلامی بکنم
open cycle reactor system
U
سیستم راکتوری که دران ماده سردکننده تنها یکبار از مبدل حرارتی مرکزی عبور میکند
Could you put us up for the night ?
U
ممکن است شب را اینجا منزل کنیم ؟
I am leaving early in the morning.
من صبح زود اینجا را ترک میکنم.
It seems I am not welcome (wanted) here.
U
مثل اینکه من اینجا زیادی هستم
Can we camp here?
U
آیا اینجا میتوانیم چادر بزنیم؟
How long can I park here?
U
چه مدت می توانم اینجا پارک کنم؟
May I park there?
U
ممکن است اینجا پارک کنم؟
How long does the train stop here?
U
چه مدت قطار اینجا توقف دارد؟
Can we camp here?
U
آیا اینجا میتوانیم اردو بزنیم؟
How dare he come here .
U
غلط می کند قدم اینجا بگذارد
Just sign here and leave at that .
U
اینجا را امضاء کن ودیگر کارت نباشد
I am working here non-stop.
U
یک بند دارم اینجا کار می کنم
This is a good residential are ( neighbourhood ) .
U
اینجا محل ( محله ) مسکونی خوبی است
We were afraid lest she should get here too late .
ترسیده بودیم که مبادا دیر اینجا برسد.
This is an ideal spot for picnics .
U
اینجا برای پیک نیک ماه است
The bus stop is no distance at all .
U
ایستگاه اتوبوس فاصله زیادی با اینجا ندارد
No one sent me, I am here on my own account.
U
هیچکسی من را نفرستاد من بحساب خودم اینجا هستم.
His coming here was quite accidental.
U
آمدن اوبه اینجا کاملا" اتفاقی بود
Do you think it advisable to wait here
U
آیا مصلحت هست که اینجا منتظر بمانیم
hic jacet
U
در اینجا خفته است ه کتیبه روی قبر
Tune in next week for another episode of 'Happy Hour'.
U
هفته آینده کانال
[تلویزیون]
را برای قسمت دیگری از
{ساعت شادی}
تنظیم کنید.
commit no nuisance
U
ادرار کردن و اشغال ریختن اینجا ممنوع است
Is there a camp site near here?
U
آیا نزدیک اینجا محل اردو وجود دارد؟
They dont recognize your high-school diploma here.
U
دیپلم دبیرستان شما را اینجا برسمیت نمی شناسند
Is there a camp site near here?
U
آیا نزدیک اینجا چادر زدن وجود دارد؟
I worked ten hours a day this week and my boss bit my head off for not doing my share of the work!
U
من این هفته روزی ده ساعت کار کردم، اما رئیسم بخاطر کم کاری توبیخم کرد!
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com