English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
air pocket U دست انداز هوایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
average propensity to save U میل متوسط به پس انداز نسبتی از درامد که به پس انداز اختصاص می یابد
airlift service U سرویس حمل و نقل هوایی خدمات ترابری هوایی قسمت ترابری هوایی
saving institutions U موسسات پس انداز شرکتهای پس انداز
deflection board U طرح تیر خمپاره انداز میز تصحیح سمت خمپاره انداز
unintended saving U پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
mortar report U گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز
holiday U تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی
telling U مخابره اطلاعات به دست امده از تجسس هوایی به یکانهای پدافند هوایی
holidays U تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی
restrictive fire plan U طرح اتش محدود کننده حرکات هوایی یا تامینی هوایی
air policing U عملیات گشت زنی هوایی پاسوری هوایی در زمان صلح
antiair warfare U جنگ ضدبرتری هوایی نبرد بر علیه برتری هوایی دشمن
line chief U افسرجزء نیروی هوایی که درفرود امدن وبرخاستن هواپیمادرخطوط هوایی نظارت میکند
pounce U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounced U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounces U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
i stay U در رهگیری هوایی به علامت ماموریت گشت هوایی راتحویل گرفتم اعلام میشود
pouncing U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
air delivery container U جعبههای مخصوص حمل بارهای هوایی جعبه حامل بار در نقل و انتقال هوایی
broadcast controlled air interception U نوعی رهگیری هوایی که هواپیمای رهگیر را مداوم درجریان تک هوایی دشمن قرارمی دهند
air sentinel U گارد هوایی نگهبان مخصوص اعلام خطرتک هوایی
steers U در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
steer U در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
steered U در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
pigeons U در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است
pigeon U در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است
sleeve target U هدف کش هوایی استوانهای برای تیراندازی ضد هوایی
air scoop U چاه هوایی صفحه تنظیم دریچه هوایی
flak U گلوله خودترکان ضد هوایی توپ پدافند هوایی
fly through U عبور هدف هوایی از مخروط اتش ضد هوایی تقاطع هدف با اتش ضد هوایی
air pilots U خلبانان نیروی هوایی راهنمایان هوایی
air superiority U برتری موقت هوایی رجحان هوایی
air interdiction U عملیات ممانعتی هوایی ممانعت هوایی
aviation pay U معاش هوایی سختی خدمت هوایی
air suprmacy U برتری کامل هوایی سیادت هوایی
mid wicket U توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
carrier air group U دو یا چند گردان هوایی که درروی یک ناو مستقر باشند گروه هوایی ناو هواپیمابر
air U هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
airs U هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
aired U هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
notice to airmen U اعلامیه هوایی یا اعلان هوایی
air branch U قسمت هوایی رسته هوایی
air material U ماتریل هوایی وسایل هوایی
air station U ایستگاه عکس برداری هوایی نقطه تمرکز عکسبرداری هوایی ایستگاه هواشناسی
code panel U رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
splashes U ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
splash U ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
splashing U ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
tropopause U منطقه چاه هوایی جوی بین استراتوسفر و تروپوسفر منطقه سکته هوایی
air picket U هواپیمای مخصوص اکتشاف و گزارش و ردیابی هواپیماو موشکهای دشمن هواپیمای گشتی هوایی هواپیمای پیشقراول هوایی
tactical air controler U افسر کنترل عملیات هوایی مسئول مرکز کنترل هوایی
air photographic U شناسایی از طریق عکسبرداری هوایی شناسایی با استفاده ازعکس هوایی
air scout U هواپیمای دیده ور هوایی هواپیمای مخصوص گشت زنی هوایی
call mission U درخواست پشتیبانی فوری هوایی ماموریت هوایی طبق درخواست
airlift command U فرماندهی ترابری هوایی قسمت حمل و نقل هوایی فرماندهی حمل و نقل هوایی
photogrammetry U علم تهیه نقشه از روی عکس هوایی یا اندازه گیری فواصل زمینی از روی عکس هوایی
air defense commander U فرماندهی پدافند هوایی فرمانده پدافند هوایی یک منطقه
air search attack unit U تیم تجسس و نابودی هوایی تیم تک اکتشافی هوایی
airlift capacity U مقدورات ترابری هوایی مقدورات حمل و نقل هوایی
emergency scramble U درگیری اضطراری هوایی فرمان درگیری سریع هوایی
airspace prohibited area U منطقه ممنوعه هوایی منطقه منع پرواز هوایی
channel airlift U سرویس حمل و نقل هوایی موجود در هر یکان خدمات حمل و نقل هوایی امادی
trimetrogon U عکاسی هوایی با استفاده ازسه بعد یا صفحه سه بعدی عکاسی سه بعدی هوایی
dispersal airfield U فرودگاههای مخصوص تفرقه هوایی فرودگاه مخصوص تفرقه در اماده باش هوایی
air survey photography U عکسبرداری تجسسی هوایی عکسبرداری اکتشافی هوایی
trunkair route U مسیر هوایی استراتژیکی مسیر حرکت و حمل و نقل استراتژیکی هوایی
airlift control element U عنصر کنترل ترابری هوایی عنصر کنترل حمل و نقل هوایی
airhead operations U عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
combat airlift support U پشتیبانی رزمی حمل و نقل هوایی پشتیبانی رزمی ترابری هوایی
country cover diagram U دیاگرام نشان دهنده اجرای عکاسی هوایی در هر کشور دیاگرام پوشش عکاسی هوایی در سطح کشور
chalk number U شماره سریال بار هوایی شماره سریال حرکت هوایی
tactical air control center U مرکز کنترل نیروی هوایی تاکتیکی کنترل هوایی تاکتیکی
chalk commander U فرمانده سریال حرکت هوایی فرمانده سریال بار هوایی
air defense action area U منطقه پوشش پدافند هوایی منطقه عمل پدافند هوایی
forehanded U پس انداز کن
savings U پس انداز
saving U پس انداز
deposit U پس انداز
aggregate saving U پس انداز کل
deposits U پس انداز
ex post saving U پس انداز
irrigator U اب انداز
saver U پس انداز کن
ex ante saving U پس انداز
thrift U پس انداز
air position U موقعیت هوایی موقعیت هوایی هواپیما
fireman U سوخت انداز
savings bank U صندوق پس انداز
puddle U دست انداز
ballista U سنگ انداز
intrigant U پشت هم انداز
unsaved U پس انداز نشده
lookout U چشم انداز
catapulting U سنگ انداز
catapulted U سنگ انداز
lookouts U چشم انداز
catapult U سنگ انداز
firemen U سوخت انداز
catapults U سنگ انداز
bumpier U پر از دست انداز
mouth-watering U دهان آب انداز
salt away <idiom> U پس انداز کردن
bowlers U توپ انداز
rocket launchers U موشک انداز
rocket launcher U موشک انداز
jaculator U نیزه انداز
jack ketch U طناب انداز
line starter U راه انداز خط
bank of deposit U بانک پس انداز
bank of deposit U صندوق پس انداز
intriguer U پشت هم انداز
intriguant U پشت هم انداز
bumpy U پر از دست انداز
discobolus U دایره انداز
bumpiest U پر از دست انداز
bowler U توپ انداز
puddles U دست انداز
cannoneer U توپ انداز
saving account U حساب پس انداز
saving bank U بانک پس انداز
saving equation U معادله پس انداز
saving function U تابع پس انداز
saving motive U انگیزه پس انداز
saving ratio U نسبت پس انداز
negative saving U پس انداز منفی
scenes U چشم انداز
scene U چشم انداز
traffickers U پشت هم انداز
trafficker U پشت هم انداز
net saving U پس انداز خالص
reverberative U طنین انداز
retardant U عقب انداز
paradox of thrift U تناقض پس انداز
paysage U چشم انداز
permanent saving U پس انداز دائمی
personal saving U پس انداز شخصی
buttonhook U دکمه انداز
postponer U تاخیر انداز
private saving U پس انداز خصوصی
procrastinator U تعویق انداز
propensity to save U گرایش به پس انداز
rate of saving U نرخ پس انداز
saving rate U نرخ پس انداز
releaser U راه انداز
scenery U چشم انداز
savings account U حساب پس انداز
mortar U خمپاره انداز
sonorous U طنین انداز
the t. U صاعقه انداز
theory of saving U نظریه پس انداز
mobilization of savings U بسیج پس انداز
bombers U بمب انداز
bomber U بمب انداز
thrift institutions U موسسات پس انداز
to lay aside U پس انداز کردن
ringers U طنین انداز
ringer U طنین انداز
to lay up U پس انداز کردن
mortars U خمپاره انداز
stoker U سوخت انداز
springer U کمند انداز
national saving U پس انداز ملی
compulsory saving U پس انداز اجباری
forced saving U پس انداز اجباری
crapshooter U طاس انداز
mobilization of savings U تجهیز پس انداز
bumpiness U دست انداز
missile man U موشک انداز
missile launcher U موشک انداز
drivers U راه انداز
driver U راه انداز
spearman U نیزه انداز
splitter U نفاق انداز
torpedo tube U اژدر انداز
prospects U چشم انداز
perspective U چشم انداز
scope U چشم انداز
road hole U دست انداز
hookers U قلاب انداز
hooker U قلاب انداز
parapets U دست انداز
abortifacient U بچه انداز
landscaping U چشم انداز
ejector U بیرون انداز
landscapes U چشم انداز
landscaped U چشم انداز
actual saving U پس انداز واقعی
landscape U چشم انداز
prospecting U چشم انداز
prospected U چشم انداز
prospect U چشم انداز
footcloth U پای انداز
foot cloth U پای انداز
bumpy <adj.> U پر دست انداز
rough <adj.> U پر دست انداز
ecbolic U جنین انداز
perspectives U چشم انداز
parapet U دست انداز
fluter U چین انداز
fire teazer U اتش انداز
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com