Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 80 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
manrope
U
دستگیر طنابی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
restiform
U
طنابی
stringed
U
طنابی
rope ladders
U
نردبان طنابی
cringle
U
حلقه طنابی
rope ladder
U
نردبان طنابی
ropy
U
طنابی شکل
jacob's ladder
U
پله طنابی
ratlin
U
پله طنابی
marline tie
U
گره طنابی
ratline
U
نردبان طنابی کشتی
the strain on a rope
U
فشاریاکششی که بر طنابی وارد اید
headfast
U
طنابی که سرکشتی را با ان به گویه یا باراندازمهارمیکنند مهار
hawser bend
U
گره طنابی که دوسرطناب رابهم فروکند
buntline
U
طنابی که بپای بادبان بسته میشود
high line
U
پل طنابی نقل مکان بین ناوها
tightropes
U
طنابی که آکروباتها روی آن حرکت می کنند.
tightrope
U
طنابی که آکروباتها روی آن حرکت می کنند.
buddy line
U
طنابی که در حدود 01 متر که 2 غواص را به هم وصل میکند
paracelling
U
کرباس قیراندود که مانند نوار به طنابی بپیچند
rue raddy
U
تسمه یا طنابی که از روی شانه گذرانیده چیزی را با ان می کشند
watch guard
U
زنجیر یا طنابی که برای نگهداشتن و پاییدن کسی بکارمیبرند
captives
U
دستگیر
captive
U
دستگیر
charitable
U
دستگیر
dragrope
U
طنابی که بوسیله ان چیزی رامیکشند یا اینکه روی زمین کشیده میشود
gantline
U
رجه یا طنابی که برای بارکشی و اویختن لباس مورداستفاده قرار میگیرد
to freshen rope
U
جای طنابی راکه بواسطه خوردن بچیزی ساییده میشودعوض کردن
adjutor
U
دستگیر مد دکار
pinches
U
دستگیر کردن
pinch
U
دستگیر کردن
arrests
U
دستگیر کردن
caitiff
U
دستگیر ترسو
arrested
U
دستگیر کردن
distrain
U
دستگیر کردن
nabbing
U
دستگیر کردن
arrest
U
دستگیر کردن
nails
U
دستگیر کردن
nailed
U
دستگیر کردن
fallen
U
دستگیر شده
nail
U
دستگیر کردن
to take prisoner
U
دستگیر کردن
apprehend
U
دستگیر کردن
apprehended
U
دستگیر کردن
apprehending
U
دستگیر کردن
apprehends
U
دستگیر کردن
run in
U
دستگیر کردن
run-in
U
دستگیر کردن
nab
U
دستگیر کردن
nabbed
U
دستگیر کردن
captive
U
دستگیر کردن
run-ins
U
دستگیر کردن
take captive
U
دستگیر کردن
nabs
U
دستگیر کردن
captives
U
دستگیر کردن
to take somebody in custody
U
کسی را دستگیر کردن
pick up
<idiom>
U
دستگیر کردن شخص
capturing
U
دستگیر کردن دستگیری
captures
U
دستگیر کردن دستگیری
capture
U
دستگیر کردن دستگیری
run (someone) in
<idiom>
U
به زندان بردن ،دستگیر کردن
He was arrested in the very act .
U
حین عمل ( ارتکاب جرم ) دستگیر شد
totake
U
شخص بست نشسته یاپناهنده را دستگیر یا ازاد کردن
evaded
U
فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
evades
U
فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
evading
U
فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
evade
U
فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
ply yarn
U
نخ چندلا
[در اثر تاباندن دو یا تعداد بیشتر رشته نخ بدور یکدیگر بوجود آمده و بسته به نیاز می تواند دولا، چهارلا، شش لا، نه لا و یا طنابی باشد. نخ یک لا فقط از به هم پیچیدن الیاف بوجود می آید.]
letter of marque
U
پروانه دستگیر کردن کشتی بازرگانی دشمن و غارت کردن اتباع ایشان
seize
U
اشغال هدف از فرصت استفاده کردن دستگیر کردن
seized
U
اشغال هدف از فرصت استفاده کردن دستگیر کردن
seizes
U
اشغال هدف از فرصت استفاده کردن دستگیر کردن
captured
U
تصرف شده اغتنامی دستگیر شده
detains
U
بازداشت کردن دستگیر کردن
detaining
U
بازداشت کردن دستگیر کردن
detained
U
بازداشت کردن دستگیر کردن
detain
U
بازداشت کردن دستگیر کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com