English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
gill U دستگاه تنفس ماهی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
gill slit U شکاف دستگاه تنفس ماهی شکاف برانشی
Other Matches
pressure breathing U تنفس مصنوعی دادن با تولیداختلاف فشار هوا دستگاه تنفس یدکی اکسیژن برای خلبان
pulmotor U دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
breating apparatus U دستگاه تنفس
aqualungs U دستگاه تنفس اکسیژن
aqualung U دستگاه تنفس اکسیژن
spirometer U دستگاه تنفس سنج
spirograph U دستگاه تنفس نگار
respirators U دستگاه تنفس مصونوعی دهان بند طبی
respirator U دستگاه تنفس مصونوعی دهان بند طبی
pomfret U یکجور ماهی خوراکی دراقیانوس هندو اقیانوس ارام ماهی سیم دریایی
sea horse U موجود افسانهای که نصف بدنش اسب ونصف دیگرش ماهی بوده گراز ماهی
heck U ماهی بند:بندی که ماهی رادررودخانه نگاه میدارد
escolar U نوعی ماهی فلس دارخشن بنام لاتین ruvettuspretiosus که شبیه ماهی خال مخالی است
guppy U ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
fishes U ماهی صید کردن ماهی گرفتن
fish U ماهی صید کردن ماهی گرفتن
mackerel U ماهی خال مخالی ماهی اسقومری
guppies U ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
fished U ماهی صید کردن ماهی گرفتن
haddock U ماهی روغن کوچک قسمی ماهی
grayfish U نوعی ماهی روغن سگ ماهی
admissions U تنفس
entracte U تنفس
admission U تنفس
intermission U تنفس
aspirations U تنفس
intermissions U تنفس
coffee breaks U تنفس
breathing U تنفس
aspiration U تنفس
respiration U تنفس
coffee break U تنفس
suction U تنفس
eupnoea U تنفس عادی
respirable U قابل تنفس
recesses U تنفس کردن
inhale U تنفس کردن
snorkels U لوله تنفس
snorkel U لوله تنفس
inspirable U قابل تنفس
spirometer U تنفس سنج
tambour U تنفس نگار
artificial respiration U تنفس مصنوعی
halitosis U تنفس بدبو
intakes U مکیدن تنفس
intake U مکیدن تنفس
spirometry U تنفس سنجی
inhaled U تنفس کردن
inhales U تنفس کردن
spiracle U سوراخ تنفس
respired U تنفس کردن
respires U تنفس کردن
gas absorption U تنفس گاز
respiring U تنفس کردن
inbreathe U تنفس کردن
induction stroke U مرحله تنفس
intake stroke U مرحله تنفس
respire U تنفس کردن
inhaling U تنفس کردن
recess U تنفس کردن
eupnoea U تنفس طبیعی
polypnea U تنفس سریع
hypernoea U تنفس سریع
synchro U دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
rawin U دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
meteorograph U دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
attitude director indicator U دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
transponder U فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator U دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
recessional U وابسته بموقع تنفس
scuba U وسیله تنفس در زیر اب
naturally aspirated engine U موتور خود تنفس
puerile breathing U تنفس خرخری کودکان
winds U قدرت تنفس کامل
irrespirable U غیر قابل تنفس
wind U قدرت تنفس کامل
recesses U تعطیل موقتی تنفس
intakes U مجرای مکش یا تنفس
recess U تعطیل موقتی تنفس
intermission U نوبهای تنفس دار
intake U مجرای مکش یا تنفس
intermissions U نوبهای تنفس دار
printed U دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
print U دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
ac dc set U دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
prints U دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
all mains set U دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
semaphore U دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
sea calf U گوساله ماهی سگ ماهی
hyperpnea U تنفس خیلی سریع یاعمیق
snorkel U لوله مخصوص تنفس در زیر اب
schnorkel U لوله مخصوص تنفس در زیر اب
snorkels U لوله مخصوص تنفس در زیر اب
the breathing operation U کاردم زدن عمل تنفس
pneusis U دم زنی [تنفس] [همچنین پزشکی]
abranchiate U فاقد برانشی یادستگاه تنفس
artificial respiration U تنفس مصنوعی resuscitation : syn
second wind U بازیابی وضع عادی تنفس
quad density U تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
snorkel U با لوله تنفس زیر ابی رفتن
snorkels U با لوله تنفس زیر ابی رفتن
pneumatoneter U الت سنجش گنجایش تنفس ریه
solvent abuse تمرین تنفس درمحیط های خفه
schnorkel U با لوله تنفس زیر ابی رفتن
facsimile recorder U دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
compressors U دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
compressor U دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
equilibrator U دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
pickerel U اردک ماهی کوچک گوشت اردک ماهی
break U ایجاد فضای تنفس با حرکتهای پیاده شطرنج
pnemograph U الت نگارش حرکات سینه هنگام تنفس
truces U وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
to take a recess U موقتا دست از کار کشیدن تنفس کردن
truce U وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
fricative U تلفظ شده با اصطکاک نفس ووقفه تنفس
breaks U ایجاد فضای تنفس با حرکتهای پیاده شطرنج
hypoventilation U تنفس کم بطوریکه مقداراکسیژن خون از مقدار عادی ان کمتر میشود
peripheral device U دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
magnetometer U مغناطیس سنج دریایی دستگاه ولت سنج دستگاه تعیین ولتاژ جریان
demand oxygen system U سیستم اکسیژنی که در ان جریان اکسیژن به صورت تناوبی و همزمان با تنفس شخص باشد
cold swaging machine U دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
gun slide U دستگاه سرسره کشو توپ دستگاه کشوی عاید و دافع توپ
arresting gear U دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
rheostat U دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
performance factor U ضربت عمل کرد دستگاه یابازده دستگاه عامل عمل کرددستگاه
rheostatic U دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
transducer U دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
plate milling stand U مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
data transceiver U دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
cipher device U وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
teleost U ماهی استخوانی وابسته به ماهی استخوانی
lazier U در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazy U در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
laziest U در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
hyperventilation U تنفس زیاد بطوریکه مقدار دی اکسید کربن در خون از مقدارعادی ان کمتر میشود و سبب تشنج سرگیجه و غش میگردد
dial test indicator U دستگاه نشاندهنده مدرج دستگاه ازمایش کننده مدرج
continuance U تمدید یا تجدید وقت دادگاه دادگاه را به عنوان تنفس موقتا" تعطیل کردن
units U دستگاه قسمتی از یک دستگاه
unit U دستگاه قسمتی از یک دستگاه
automatic search jammer U دستگاه پخش پارازیت خودکاردر دستگاههای ردیابی دستگاه پخش پارازیت خودکار
computer controlled machine U دستگاه با فرمان کامپیوتری دستگاه با فرمان الکترونیکی
direct access storage device U اسباب حافظه با دستیابی مستقیم دستگاه با ذخیره دستیابی تصادفی دستگاه انباره دستیابی مستقیم
which transponder U علامت رمزی است به معنی چه نوع دستگاه گیرنده وفرستنده رمزی روی دستگاه شناسایی دشمن و خودی پدافند هوایی یا برج مراقبت یا برج رادار شناسایی سوارشده است
insulation testing apparatus U دستگاه ازمایش عایق بندی دستگاه اندزه گیری عایق بندی
column grinder U دستگاه سنگ سمباده با قسمت ساکن دستگاه سنگ سمباده ستونی
intercept receiver U دستگاه گیرنده مخصوص استراق سمع دستگاه استراق سمع رادیویی
kiss of life U تنفس مصنوعی دهان به دهان
telephone repeater U دستگاه تقویت صوت تلفنی دستگاه تقویت مکالمه تلفنی
laser linescan U دستگاه تجسس هدف لیزری دستگاه مراقبت هدف لیزری
survey meter U دستگاه دوزسنج تشعشع اتمی دستگاه تشعشع سنج اتمی
tuna U ماهی تن
piscium U ماهی
fished U ماهی
fish U ماهی
pisces U ماهی
mermaid U زن ماهی
dogfish U سگ ماهی
tartar sauce U سس ماهی
sturgeon U سگ ماهی
mermaids U زن ماهی
caudal fin U دم ماهی
fishes U ماهی
fumade U ماهی
tuna fish U ماهی تن
per mensem U ماهی
haberdine U ماهی
lunar U ماهی
gar U سگ ماهی
preset vector U دستگاه نشانه روی بمب خودکار دستگاه نشانه روی پیش تنظیم بمب
declination constant U زاویه انحراف دستگاه انحراف دستگاه
traversing mechanism U دستگاه حرکت در سمت دستگاه سمت
pan U ماهی تابه
pilchards U ماهی ساردین
roach U ماهی ریزقنات
gurnet U سرخ ماهی
tuna U ماهی تونایاتون
gurnet U ماهی سرگنده
pisciform U ماهی مانند
fishway U گذرگاه ماهی
piscine U شبیه ماهی
piscina U حوض ماهی
fomalhaut U دهان ماهی
halieutics U ماهی گیری
Brit U بچه ماهی
murena U مار ماهی
goggle eye U نوعی ماهی
fishermen U ماهی گیر
flatfishes U ماهی پهن
kippers U ماهی ازاد نر
horse mackerel U ماهی برگ
flatfish U ماهی پهن
percoid U ماهی خاردار
angler U ماهی گیر
sea ox U گراز ماهی
sea ox U شیر ماهی
cod-liver oil U روغن ماهی
anglers U ماهی گیر
fisherman U ماهی گیر
flat fish U ماهی پهن
kippers U ماهی دودی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com