Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
neurovegetative system
U
دستگاه اعصاب نباتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
autonomic nervous system
U
دستگاه عصبی نباتی
vegetative nervous system
U
دستگاه عصبی نباتی
parasympathetic
U
وابسته به دستگاه عصبی نباتی پاراسمپاتی
vegetable
U
نباتی
vegetative
U
نباتی
vegetal
U
نباتی
humus
U
خاک نباتی
honeydew
U
شهد نباتی
margarin
U
کره نباتی
vegetation
U
نشو و نمای نباتی
the nervous system
U
سلسله پیهای نباتی
sympathetics
U
سلسله پیهای نباتی باشد
galenical
U
دوای نباتی داروی جالینوسی
peat
U
زغالسنگ نارس خاک نباتی
vegetable kingdom
U
جهان گیاهان مولود نباتی
sponge cake
U
کیکی که با روغن نباتی درست میشود
sponge cakes
U
کیکی که با روغن نباتی درست میشود
parasympathetic
U
عمل کننده ماننددستگاه عصبی نباتی
vegetable oil
U
روغنهای نباتی که تا قبل ازسال 5391 برای روغنکاری بکار میرفته اند
nervation
U
رگ و پی اعصاب
nervous prostration
U
ضعف اعصاب
nervous prostration
U
کسالت اعصاب
neurasthenia
U
ضعف اعصاب
nerve gases
U
گاز اعصاب
neurochemistry
U
شیمی اعصاب
peripheral nerves
U
اعصاب پیرامونی
neurosyphilis
U
سیفلیس اعصاب
nerve gas
U
گاز اعصاب
neuralgia
U
درد اعصاب
neuroses
U
اختلال اعصاب
neurosis
U
اختلال اعصاب
neuremia
U
اختلال اعصاب
neurility
U
وفیفه اعصاب
taste nerves
U
اعصاب چشایی
somatic nerves
U
اعصاب تنی
neurosurgery
U
جراحی اعصاب
neuropharmacology
U
داروشناسی اعصاب
neurologist
U
متخصص اعصاب
neurophysiology
U
فیزیولوژی اعصاب
neuropathist
U
پزشک اعصاب
neurotomy
U
تشریح اعصاب
war of nerves
U
جنگ اعصاب
neurologist
U
ویژه گر اعصاب
neurotoxic
U
مخدر اعصاب
sensory nerves
U
اعصاب حساسه
let down one's hair
<idiom>
U
تمدد اعصاب کردن
neuropsychiatrist
U
پزشک اعصاب و روان
reticulum
U
بافت نگاهدارنده اعصاب
vasomotor
U
اعصاب محرک رگها
nervous prostration
U
سستی پی خستگی اعصاب
vasomotor nerves
U
اعصاب محرک رگها
neural
U
وابسته به سلسله اعصاب
analeptics
U
داروهای محرک اعصاب
to stretch oneself
U
تمد د اعصاب کردن
neuroanatomy
U
کالبد شناسی اعصاب
neurodynamic substances
U
مواد پویاساز اعصاب
nerve wrack
U
خسته کننده اعصاب
nerve racking
U
خسته کننده اعصاب
nerve-racking
U
خسته کننده اعصاب
neuropathologist
U
اسیب شناس اعصاب
nervous
U
عصبی مربوط به اعصاب عصبانی
neurasthenic
U
دچار خستگی یاضعف اعصاب
You're a pain in the neck!
U
اعصاب آدم را خورد می کنی!
to blow out one's brains
U
اعصاب کسی را خورد کردن
pain in the neck
U
آدم
[چیز]
اعصاب خورد کن
neuration
U
بخش پی یا اعصاب درتن عصب بندی
This drug excites the nerves.
U
این دارو اعصاب را تحریک می کند
pull oneself together
U
بر اعصاب خود تسلط پیدا کردن
The nerves can only take so much .
U
اعصاب می توانند فقط تا حدی تحمل بکنند .
end bulb
U
انتهای اعصاب در پوست یا مخاط که به ان endcopuscle نیز می گویند
myelin sheath
U
ماده سفید چربی که غلاف بعضی اعصاب رامیپوشاند
synchro
U
دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
meteorograph
U
دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
attitude director indicator
U
دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
rawin
U
دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
transponder
U
فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator
U
دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
printed
U
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
print
U
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
prints
U
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
semaphore
U
دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
ac dc set
U
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
all mains set
U
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
quad density
U
تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
pulmotor
U
دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
compressors
U
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
equilibrator
U
دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
compressor
U
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
facsimile recorder
U
دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
candies
U
شیرین کردن نباتی کردن
candy
شیرین کردن نباتی کردن
peripheral device
U
دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
magnetometer
U
مغناطیس سنج دریایی دستگاه ولت سنج دستگاه تعیین ولتاژ جریان
gun slide
U
دستگاه سرسره کشو توپ دستگاه کشوی عاید و دافع توپ
performance factor
U
ضربت عمل کرد دستگاه یابازده دستگاه عامل عمل کرددستگاه
rheostat
U
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
cold swaging machine
U
دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
arresting gear
U
دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
rheostatic
U
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
transducer
U
دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
plate milling stand
U
مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
data transceiver
U
دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
vasomotor
U
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
cipher device
U
وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
lazy
U
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazier
U
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
laziest
U
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
relaxes
U
تمدد اعصاب کردن راحت کردن
relaxing
U
تمدد اعصاب کردن راحت کردن
relax
U
تمدد اعصاب کردن راحت کردن
dial test indicator
U
دستگاه نشاندهنده مدرج دستگاه ازمایش کننده مدرج
unit
U
دستگاه قسمتی از یک دستگاه
units
U
دستگاه قسمتی از یک دستگاه
automatic search jammer
U
دستگاه پخش پارازیت خودکاردر دستگاههای ردیابی دستگاه پخش پارازیت خودکار
computer controlled machine
U
دستگاه با فرمان کامپیوتری دستگاه با فرمان الکترونیکی
recreating
U
تفریح دادن وسیله تفریح را فراهم کردن تمدد اعصاب کردن
recreates
U
تفریح دادن وسیله تفریح را فراهم کردن تمدد اعصاب کردن
recreated
U
تفریح دادن وسیله تفریح را فراهم کردن تمدد اعصاب کردن
recreate
U
تفریح دادن وسیله تفریح را فراهم کردن تمدد اعصاب کردن
direct access storage device
U
اسباب حافظه با دستیابی مستقیم دستگاه با ذخیره دستیابی تصادفی دستگاه انباره دستیابی مستقیم
which transponder
U
علامت رمزی است به معنی چه نوع دستگاه گیرنده وفرستنده رمزی روی دستگاه شناسایی دشمن و خودی پدافند هوایی یا برج مراقبت یا برج رادار شناسایی سوارشده است
column grinder
U
دستگاه سنگ سمباده با قسمت ساکن دستگاه سنگ سمباده ستونی
intercept receiver
U
دستگاه گیرنده مخصوص استراق سمع دستگاه استراق سمع رادیویی
insulation testing apparatus
U
دستگاه ازمایش عایق بندی دستگاه اندزه گیری عایق بندی
laser linescan
U
دستگاه تجسس هدف لیزری دستگاه مراقبت هدف لیزری
telephone repeater
U
دستگاه تقویت صوت تلفنی دستگاه تقویت مکالمه تلفنی
survey meter
U
دستگاه دوزسنج تشعشع اتمی دستگاه تشعشع سنج اتمی
preset vector
U
دستگاه نشانه روی بمب خودکار دستگاه نشانه روی پیش تنظیم بمب
traversing mechanism
U
دستگاه حرکت در سمت دستگاه سمت
declination constant
U
زاویه انحراف دستگاه انحراف دستگاه
moving iron instrument
U
دستگاه اندازه گیری اهن گردان دستگاه اندازه گیری اهن نرم گردان
devices
U
دستگاه
apparatus
U
دستگاه
device
U
دستگاه
instrument
U
دستگاه
nervous systems
U
دستگاه پی
utensil
U
دستگاه
teams
U
یک دستگاه
team
U
یک دستگاه
plant
U
دستگاه
plants
U
دستگاه
appurtenance
U
دستگاه
system
U
دستگاه
utensils
U
دستگاه
systems
U
دستگاه
organ system
U
دستگاه
set
U
دستگاه
equipment
U
دستگاه
nervous system
U
دستگاه پی
unit
U
دستگاه
appliances
U
دستگاه
sets
U
دستگاه
mechanisms
U
دستگاه
mechanism
U
دستگاه
setting up
U
دستگاه
machine
U
دستگاه
units
U
یک دستگاه
units
U
دستگاه
machines
U
دستگاه
installation
U
دستگاه
installations
U
دستگاه
appliance
U
دستگاه
unit
U
یک دستگاه
device code
U
کد دستگاه
machined
U
دستگاه
giorgi system
U
دستگاه جورجی
device status
U
وضعیت دستگاه
rivet gun
U
دستگاه پرچ
power plant
U
دستگاه تولیدنیروی
power plants
U
دستگاه تولیدنیروی
device number
U
شماره دستگاه
illuminator
U
دستگاه روشنایی
rhombohedral system
U
دستگاه لوزوجهی
device name
U
نام دستگاه
device cluster
U
گروه دستگاه
telegraphed
U
دستگاه تلگراف
i.f.f. system
U
دستگاه تشخیص
identification of friend from foe
U
دستگاه تشخیص
telegraphing
U
دستگاه تلگراف
dedicated device
U
دستگاه اختصاصی
induction current instrument
U
دستگاه القائی
induction instrument
U
دستگاه القائی
input device
U
دستگاه ورودی
instrumental accuracy
U
دقت دستگاه
telegraph
U
دستگاه تلگراف
recording instrument
U
دستگاه ضبط
device independence
U
استقلال دستگاه
device independence
U
مستقل از دستگاه
respiratory system
U
دستگاه تنفسی
device driver
U
محرک دستگاه
honing machine
U
دستگاه سنگ
reference frame
U
دستگاه مقایسهای
device flag
U
پرچم دستگاه
device dependent
U
وابسته به دستگاه
recuperator
U
دستگاه عاید
recording instrument
U
دستگاه ثبات
instrumental error
U
خطای دستگاه
rolling mill
U
دستگاه نورد
apparatus
U
الت دستگاه
evaporator
U
دستگاه اب شیرین کن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com